روز + نامه - نگین حسینی

#روز_نامه
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
رفتار شگفت‌انگیز پرنده‌ها

دسته پرنده‌ای که شبیه #کلاغ‌های کوچک هستند، در حیاط می‌نشینند تا دانه‌های غذای خشک گربه‌ها را بخورند. همیشه با عجله چند نوک می‌زنند و می‌روند. اما امروز، متوجه می‌شوم که رفتار چند پرنده متفاوت است. یکی از پرنده‌ها که رنگش تیره‌تر است، یک دانه برمی‌دارد. پرنده کوچکتری (که از حالتش مشخص است تازه بال درآورده و بزرگ شده)، درست مقابل او دهانش را باز می‌کند و پرنده دانه را در دهان بچه می‌گذارد. دوباره پرنده که احتمالا مادر است، دانه‌ای برمی‌دارد و در دهان او می‌گذارد. یک بار هم پرنده بچه با دهان باز آنقدر مادر را دنبال می‌کند تا غذا را در دهانش بگذارد. یک بچه دیگر به سر این بچه نوک می‌زند چون ظاهرا او دارد همه دانه‌ها را از مادر می‌گیرد. مادر دهان بقیه هم دانه می‌گذارد. این شگفت‌انگیزترین مشاهده من در مورد پرنده‌هایی است که داخل حیاط می‌آیند.

متاسفانه باقی‌مانده غذای خشک #گربه‌ها در حیاط اغلب طعمه #پرندگان می‌شود. من برای جلوگیری از این کار، غذای کمتری در حیاط می‌گذارم اما گاهی مقداری باقی می‌ماند و سر و کله پرنده‌ها پیدا می‌شود. همیشه به آنها نگاه می‌کنم و رفتارشان را در ارتباط با محیط اطراف، نوع نزدیک شدن به غذا، و ارتباط‌شان با هم زیر نظر می‌گیرم. پرنده‌ها پیش از اینکه به سمت غذا #پرواز کنند، چند دقیقه‌ای روی کابل‌ها می‌نشینند، حسابی اطراف را می‌پایند و وقتی مطمئن می‌شوند که گربه‌ای در حیاط نیست، کمی دورتر از غذاها فرود می‌آیند. بعد با ترس و لرز و در حالی که حسابی مراقب دور و بر خود هستند، به غذا نزدیک می‌شوند، چند بار نوک می‌زنند و با دهان پر به سمت درختان پشت حیاط و لانه‌هایشان پر می‌زنند؛ لانه‌هایی که حتما چند بچه در آنها منتظر غذا هستند.

اما امروز بچه‌ها خودشان با مادر آمده‌اند. بدن مادر کمی لاغر و کشیده و رنگش تیره‌تر است. بدن بچه‌ها انگار پُف دارد و رنگ‌شان به خاکستری می‌زند. در نوع پروازشان هنوز ناواردی پیداست؛ تازه بال‌زدن یاد گرفته‌اند. مادر آنها را به طبیعت آورده تا روش پیدا کردن غذا را یادشان بدهد. با این حال، بچه‌ها حتی وقتی کنار غذا هستند، همچنان دهان‌شان را به سمت مادر باز می‌کنند. به زودی یاد می‌گیرند که خودشان نوک بزنند و غذا را بردارند.
با خودم فکر می‌کنم این نقطه دقیقا جایی است که رفتار انسان و حیوانات از هم متمایز می‌شود. والدین زیادی هستند که به فرزندان مستقل شدن را یاد می‌دهند؛ در حالی که عده‌ای هم هستند که هیچ وقت نمی‌خواهند و نمی‌توانند استقلال فرزند را ببینند؛ ممکن است بندناف را درازتر ‌کنند اما هیچ وقت نمی‌بُرند تا او برای همیشه «تحت کنترل» باقی بماند.
#نگین_حسینی #مشاهده_طبیعت #روز_نامه
لعنت بر باعث و بانی‌اش!

هفته‌ای نیست که چند پیام از داخل ایران دریافت نکنم از افرادی #آبرومند که در برآوردن نیازهای زندگی درمانده شده‌اند و درخواست کمک می‌کنند؛ از کمک مالی تا #ویلچر و کامیپوتر و تلفن همراه و سایر لوازم ضروری زندگی، و نیز درخواست کمک برای #مهاجرت و خروج از کشور. من نیازهای آنها را تا مغز استخوانم درک می‌کنم اما فقط یک دنیا شرمندگی برایم باقی می‌ماند که نمی‌توانم کاری برای تک تک آنها بکنم.
من سال‌‌هاست سعی کرده‌ام این موضوع را برای عموم جا بیندازم که #معلولیت الزاما مصادف با نداری و کار #خیریه نیست؛ اما واقعیت این است که وقتی نظام حاکم به غایت ناکارآمد است و از عهده امور مردم برنمی‌آید چون فقط به فکر پر کردن کیسه‌های خودش و حمالانش است، وقتی فشارهای زندگی را هر روز بیشتر و بیشتر می‌کند، وقتی گروه‌های #آسیب‌پذیر را درمانده‌تر می‌کند، و در چهار دهه، هیچ نشانه‌ای از بهبود وضعیت #اقتصادی و سیاسی به مردم نمی‌دهد، در این شرایط دشوار، چگونه می‌توانم بگویم که کار خیریه ضرورتی ندارد؟! در این شرایط سخت، مسلم است که گروه‌های آسیب‌پذیر، از جمله افراد دارای معلولیت، به لایه‌های پایین‌تر سقوط می‌کنند و برای ادامه حیات و برآوردن نیازهای پایه‌ای و ضروری، مثل غذا، پوشاک، دارو و درمان، و خدمات #توانبخشی، مجبورند دست به دامن دیگران شوند... اینجا معلولیت نیست که باعث فقر شده؛ بلکه بی‌کفایتی نظام حاکم است که تا وقتی که از اساس درست نشود، وضعیت را برای گروه‌های آسیب‌پذیر به مراتب وحشتناک‌تر می‌کند.
هراس دارم از باز کردن پیام‌ها و آغاز گفت‌وگویی که می‌دانم آخرش برایم شرم باقی می‌گذارد. از اینکه مدام بنویسم شرمنده‌ام، کاری از دستم برنمی‌آید، نمی‌توانم ... از خودم خجالت می‌کشم.
ای کاش قدرتی داشتم یا ثروتی که بتوانم دستکم گوشه‌ای از این نیازها را برآورده کنم اما متاسفانه منابع شخصی و حمایتی من هم بسیار محدود است.
کمک به یکدیگر در شرایط معقول زندگی، اصل زندگی و #بقا است اما حاکمان ستمگر و شیفته قدرت، هر روز شرایط را غیرمعقول‌تر و مردم خود را بیچاره‌تر می‌کنند.
لعنت بر باعث و بانی‌اش...
#نگین_حسینی #حقوق_افراد_دارای_معلولیت #روز_نامه
@neginpaper
حوصله کنید، بخوانید و دو دقیقه فقط تماشا کنید! پشیمان نمی‌شوید!

در یکی از پیاده‌روی‌هایم در #طبیعت، وقتی روی نیمکت نشستم، متوجه حشره‌ای شدم که روی شلوارم نشسته بود. با دقت بهش نگاه کردم. خیلی ریز بود و چشمم خوب نمی‌دید. دوربین موبایل را روشن کردم تا زوم کنم و از نزدیک ببینمش. انگار در حال #تقلا بود. با حوصله ویدیو گرفتم. ویدیوی اصلی حدود ۵ دقیقه است اما آن را به ویدیوی سریع تبدیل کردم تا حوصله‌‌ها سر نرود؛ هرچند خودم می‌توانم دقایق زیادی محو حیات وحش شوم و کوچکترین حرکات حیوانات را زیر نظر بگیرم. در ابتدای ویدیو انگشت کوچک دستم را کنار حشره گذاشتم تا متوجه اندازه‌اش شوید.
کم‌کم متوجه شدم که حشره در حال بیرون آمدن از غلافِ کرم‌مانند خودش بود. آنقدر تقلا کرد که کل بدنش را از غلاف بیرون کشید. بعد آرام آرام جلوتر رفت تا مایعی چسبنده که از پشت او به غلاف متصل بود، کش بیاید. آنقدر جلو رفت و آنقدر مایع کش آمد که ناگهان اتصال او با غلاف کنده شد و مایعِ کش‌آمده در پشت او تبدیل شد به یک دُمِ بلند و زیبا، متشکل از سه رشته نازک سفید! حشره #بال زد و رفت و کالبدی بی‌جان را روی شلوارم جا گذاشت.
از هیجان اشک در چشمانم نشست. من شاهد بیرون آمدن موجودی از غلافِ تنگش بودم؛ تقلایش برای رهایی از #زندان و بال گشودن؛ لحظه شگرفِ گسستن از خود و تبدیل شدن به موجودی دیگر؛ بهترینِ خود شدن؛ زیباتر شدن؛ رها شدن از کالبدی بی‌جان؛ لحظه شیرینِ #رهایی!
این اتفاق را به فال نیک گرفتم. از #حشره ممنونم که روی پای من نشست و مرا به دنیای شگفت‌انگیزش برد و نوری از #شادی و #امید به زندگی‌ام تاباند.
می‌خواهم مثل این حشره باشم.
#نگین_حسینی #روز_نامه
@neginpaper