#اصل #آنا_کارنینا 🔵 لئو
#تولستوی رمانِ آنا کارنینای خود را با این جملات آغاز میکند: «تمام خانواده های خوشبخت شبیه یکدیگرند، اما بدبختیِ هر خانواده بدبختی، منحصر به فرد است.»
جارِد
#دایاموند، محقق تاریخ و جغرافیای انسانی، تولستوی را بعنوان مبدعِ آنچه او «اصل آنا کارنینا» مینامد معرفی میکند.
تفسیر
دایاموند از جملات تولستوی این است که برای اینکه یک خانواده «خوشبخت» باشد مجموعهای از فاکتورهای حداقلی مانند جذابیتِ جنسی، هماهنگی زوجین، موضوعاتِ مالی، رابطه والدین با فرزندان، رابطه با سایرِ خویشاوندان و دوستان و … باید فراهم باشند. اما چنانچه یکی یا چندتا از این فاکتورهای حداقلی دچار اختلال شود خوشبختی خانواده به مخاطره میافتد.
بنابراین خوشبختی خانوادهها همیشه یکشکل است (همه فاکتورهای حداقلی برقرار هستند)، اما بدبختی آنها گوناگون است (در هر مورد ممکن است فاکتورهای مختلفی مختل شده باشند).
سالها پیش از تولستوی، معلمِ اول،
#ارسطو هم به مفهومی مشابه اشاره میکند: «راههای شکست خوردن گوناگونند، در حالی که فقط به یک نوع میتوان موفق شد. افراط و تفریط خصوصیتِ سیاهدلان و اعتدال ازآنِ فاضلان است. خوب بودنِ انسان به یک شیوه است، در حالی که به شیوههای مختلف میتوان بد بود.»
مرتبط با همین
#اصل،
#قانونِ کمترینهایِ
#لیبیش است که توسط دانشمندی به همین نام در قرن نوزدهم معرفی شد.
#قانون_لیبیش، در صورت اصلیاش، درباره گیاهان بود: گیاهان برای رشد به چندین نوع ماده غذایی احتیاج دارند. چنانچه حتی یکی از این مواد غایب باشد، رشد گیاه دچار اختلال میشود یا به کلی میمیرد.
یعنی رشد، تابعِ «کل منابع در دسترسِ گیاه نیست، بلکه تابع نایابترین منبعِ مورد نیازش است.»
این قانون به مفهوم
#تنکراه (Bottleneck) در مهندسی و
#نظریه_سیستمها نیز نزدیک است. تنگراه بخشی از یک سیستم است که کارآیی یا ظرفیتِ کل سیستم با آن محدود میشود، صرف نظر از اینکه سایر اجزاءِ سیستم چقدر پرظرفیت یا کارآمد باشند.
مثلاً اگر خط لولهای بین دو شهر به فاصلهی ۱۰۰۰ کیلومتر کشیده شده باشد و قطرِ این لوله در سراسرِ مسیر ۱۰۰ سانتیمتر باشد ولی فقط در یک متر از آن قطرِ آن به ۵۰ سانتیمتر کاهش یافته باشد، ظرفیت کل لوله توسط همان قسمت ۵۰ سانتیمتری تعیین خواهد شد.
@modiriati