همسرم یک
#مسلمان ریشه دار اهل یزد بود که
#هنرمندانه مرا همراهی کرد. در ابتدای زندگی زبان ارتباطی نداشتیم. من فارسی بلد نبودم و آقای بابایی هم ژاپنی بلد نبودند.
در نتیجه هر دو با هم به زبان انگلیسی صحبت میکردیم تا فرزندانمون به دنیا بیاند. فارسی بلد نبودم و با فرزندانم کلاس اول را خوندم.
ابتدا
#بحث های اعتقادی مطرح نبود. در ابتدا مقید به
#حجاب اسلامی نبودم چون مسلمان نبودم اما آقای بابایی با یک هنرمندی و صبر منو همراه خود کرد.
🍃⚘
🍃در ۲۹ بهمن ۱۳۴۲
#فرزند سوممون در بیمارستانی در پیچ شمیران به دنیا اومد. یک پسر
#آروم و
#خوش سیما و
#دوست داشتنی که همسرم از من خواست نامی را پیشنهاد بدم.
🍃⚘
🍃من هم نام
#محمد رو به خاطر
#عشق و
#ارادت به
#پیامبر بزرگ اسلام (ص)⚘ برگزیدم.
#محمد قیافه ای میانه داشت. گاهی آینه ی تمام نمای پدرش می شد و گاهی من خودم رو در چشمان شرقی اش می دیدم.
🍃⚘
🍃#محمد سال ۶۲ دیپلمش رو گرفت و در کنکور شرکت کرد. مرحله ی اول کنکور قبول شد و در همین زمان به همراه دوستانش تصمیم گرفت که به
#جبهه اعزام بشه.
🍃⚘
🍃