نفرین بر آنان که زندگی را به عمد تاغیر زیست میدهند گفت صبح گفتم دوباره دوست داشتنت گفت آفتاب گفتم رخسار زیبای تو گفت طلوع گفتم آغاز شمارش شکر برای بودنت گفت روز گفتم فریاد مهر میکشد تا به پارسایی برسد دل عاشقم گفت شنبه گفتم کاش نبود ...م.ن #منوچهرافتخارزاده #و_خدایی_که_تورا_مثل_هر_دم_بوسه_زند
در برکه نگاهت همچون حواصیل شب هراسان پی گرد آرمش آغوشت دل باخته م فاخته ای بر قر قر وزق ها میخواند گویی خنده بر مرداب حاکم است من شورابه بر زلال عشق می ریزم ...م.ن #منوچهرافتخارزاده
مگر شب نشده کجای این گستره سکوت در عمیق تیره گی چشمک میزنی فریادم را بشنو من همان دیوانه ام میان نگاه کهکشان ستارگان ستاره خودم را می خواهم ...م.ن #منوچهرافتخارزاده
چگونه است ؟ بر بیکران واژه عشق ، تو ، فرادایی نمی زداید زمان از کام و قلبم نام تو را گویی کهن افسانه ای می چرخد سینه به سینه دقایق بی تو بودنم کاش کاتب سرنوشت تورا همان دیروزها مکتوب بر من ساخته بود ...م.ن
هیچ میدانی تمام شعر هایت را مکرر میخوانم شروع دوباره میشود گویی نهاد م جوشش دوباره را در بند بند وجودم به گرمی هر واژه عشق هوار میزند تا کفه ترازوی خواستنت ردای زرین بر تن کند تو تسلای تمام سوز خواستنی من عصیانی از سونامی جویبار رگبار نگاهت حقیر بر جاده خیال زاده میشوم همچو مسکینی که گویا فقط لا اله الا لا هو را تکرار میکند هر بار که شماره تلفن را تا آخر نمی تواند بزند تو تکرار کن موج صدایت مهیب خوش بر نهادم میزند من زنده ام من زنده به خوانش دوباره شعر های عاشقانه ات باز پس میگیرم الفبای عشق ابدی را...م.ن #منوچهرافتخارزاده
به حتم می دانم آغوش تو سنگر امن زندگی است با بودنت صلح برقرار خواهد شد گویی تو سفید ترین پرچم افراشته ای برای آغاز سمفونی عشق ابدیم ...م.ن #منوچهرـافتخارزاده
همچون قاصدکی سوار بر باد پاییز شاداب و خرامان بر گستره آسمان رد عطر وجودت را می پیمایم چه شاهانه میگذرد می شد اگرم در آن سرزمین اقامت گزینم تا با قراری بر تار تار گیسوانت بنوازم ملودی زندگی سرود دلپذیر تکرار دوستت دارم ها تا باشد این تا بودم این ...م.ن #منوچهرـافتخارزاده