@literature9یاد پدر و شادخوانی برای بازگشایی خانقاه حضرت حافظ
هر جای این کرهی خاکی که باشم،
بهاران، مرا تا عطر جادوییِ بهارنارنج میبرد.
تا کوچهپسکوچههای سنگفرش شیراز و بازار وکیل،
تا خانهی قدیمی مادربزرگم در محله لب آب،
تا سرای بیادگار مانده از پدر و پدربزرگ و جد بزرگم در محلهی سنگ سیاه.
تا آنجا و روزهای نخستین عاشقی...
پدرم -آزادهمرد مردستان: معمار و سنگتراش بود.
دههی ۵۰، به پیشواز جشن، محوطههای حافظیه، سعدی، باغ ارم و مسجد وکیل بازسازی میشد. همین سنگفرش، که اکنون میزبان جشن بازگشایی خلوتگاه حافظ بر روی مشتاقان حضور است، این همان سنگفرشی است که آن سالهای دور، پدر، خود به رسم ادب و وفا، در تراشیدن و نصب قطعهقطعهاش، دقت و حرمت و سرخوشی را چاشنی کارش میکرد و من، آن روزها، با برادرانم: منصور و مجید، در دست و پای پدر و کارگرانش میپلکیدیم. پادوی پدر بودیم. آن روزها، هر قطعه از سنگفرش کف حافظیه که تمام میشد، پدر جارویی به دستم میداد. تا سنگفرش تازه نصب شده را غبارروبی کنم. از آن سالهای دور دیدار پدر با
شاهرخ مسکوب، زرینکوب، باستانی پاریزی، اخوانثالث و رضامافی را یادم هست...
#شاهرخ_تندروصالح