#نمایشنامه🎭ایزابل [به کتاب اشاره میکند.] این دربارهی خانوادهاس؟
جو نه دقیقاً. اینو انگلس نوشته: "منشا خانواده و دولت".
ایزابل [سخت تحتتاثیر واقع شده است. یک صفحه را ورق میزند.] آهان!
جو [یک فکر ناگهانی] هی، راستی چرا نمیخونیش؟ واقعاً دوست دارم نظرترو راجع بهش بدونم. میدونی این مارکسیسمه.[مکث] که میگه بر همهی روابط ما، پول حاکمیت میکنه.
ایزابل [سرش را تکان میدهد. گویی این حقیقت را خوب میداند.] درسته، آره.
جو. نه منظورم دقیقاً این نبود. [نظرش عوض میشود] هرچند شاید...
ایزابل یه کتاب به این بزرگی، فقط برای گفتن همین موضوع؟
جو خب، میدونی، نویسنده میخواد این وضعرو عوض کنه. در سوسیالیسم، همهی دخترها کار میکنن. دیگه مجبور نیستن تن به اینجور کارها بدن.
ایزابل پس اونوقت مردها چیکار میکنن؟
جو [کمی دستپاچه] خب... اونا فقط باید، چیز ... مثلاً اگه من پول داشتم و میتونستم مطب باز کنم، شاید خیلی زود ازدواج میکردم.
ایزابل ولی مردهای زندار هم پهلوی من میآن. تازه. دو تا دندونپزشک هم تو برام آوردی... بارنی و آلن؟ اونا مطب هم دارن.
جو [در مخمصه افتاده است.] حرف منو نفهمیدی. انگلس نشون میده که اساس فکرهای ما و اساس هر چیز دیگهای، فقط روابط اقتصادی بین مردمه. ولی این وضع درست نیست و باید از بین بره.
ایزابل منظورت اینه که باید چیزی شبیه... عشق باشه؟
جو [نامطمئن] اِه... آره... تا حدودی.
ایزابل جداً خیلی عالیه. دلم میخواد بخونمش.
جو ولی فکر نکنی که داستان عاشقانهست، ها. این کتاب در اثل یک کتاب تئوریک انسانشناسیه.
ساعت آمریکایی
#آرتور_میلر#ترجمه #غلامرضا_آدرهوشنگ@khodnevischannel