کارگاه دیالکتیک

#انقلاب_زنانه
Канал
Образование
Блоги
Психология
Политика
Персидский
Логотип телеграм канала کارگاه دیالکتیک
@kdialecticПродвигать
1,2 тыс.
подписчиков
516
фото
98
видео
574
ссылки
در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous
کارگاه دیالکتیک
دشمن در خانه است در این روزهای پرتلاطم قیام ژینا هر ویدئوی منتشرشده از پیکارهای خیابانی سندی‌ست روشن از دلاوری معترضان در نبردی نابرابر با اهریمن حاکم. هرقدر هم فهم این صحنه‌ها برای ناظران بیرونی، با فاصله‌مندی و نابسندگی همراه باشد، اما شور و حقانیت این…
شبح انقلاب و
نمایش عمومی ارعاب در میدان دانشگاه

یازدهم مهر ۱۴۰۱

نسخه‌ی کامل متن

-----------------------------------


یک.

دولت اسلامی ایران (همانند دولت پهلوی) دلایل زیادی برای سرکوب دانشگاه و دانشجویان آزادی‌خواه و عدالت‌جو دارد. چون دانشجویان از کودتای ۳۲ تا امروز همواره در صف اول مبارزه با استبداد و نابرابری ایستاده‌اند.

دولت اسلامی در همه‌ی این سال‌ها کینه‌ی خود از نهاد دانشگاه و دانشجویان را به‌روشنی نشان داده است. ماجرا از موضع‌گیر‌ی‌های مکرر و کینه‌توزانه‌ی خمینی علیه دانشجویان و‌ خواست اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها در همان بدو انقلاب ۵۷ آغاز شد و با سخنرانی خمینی در فروردین ۵۹ و بیان صریح لزوم «پاکسازی» دانشگاه‌ها از عناصر معاند و اسلامی‌سازی نهاد دانشگاه، به اجرای ضربتی طرح «انقلاب فرهنگی» انجامید: تعطیل‌سازی خشونت‌بار دانشگاه‌ها (با ده‌ها کشته) برای تصفیه‌ی دانشجویان انقلابی و «بازسازی اسلامی» سپهر دانشگاه. بازگشایی دانشگاه‌ها در سال ۶۲ با تحمیل سازوکار گزینش سیاسی (برای قبول‌شدگان) و اجرای سهمیه‌بندی برای واردسازی عناصر خودی همراه بود.

اما سکوت دانشگاه موقتی بود: ریشه‌ی نهال انقلاب در دانشگاه عمیق‌تر از آن بود که با این ضربات فروبمیرد. سرکوب خونین تیر ۷۸ در دانشگاه‌های تهران و تبریز و بعدها موج‌ گسترده‌ی بازداشت‌ها و سرکوب امنیتی دانشجویان چپ‌گرا در پاییز ۸۶ نشانه‌ی آن بود که نظام اسلامی برای مهار دانشگاه نیازمند پاک‌سازی‌های متناوب است. از آن پس، سرکوب مستمر نهادها و فعالین صنفی و سیاسی مستقل در دانشگاه‌ها به رویه‌ای مستمر و نظام‌مند بدل شد، بی‌آنکه شدت آن کاهش یابد. گواه آن، افزایش شمار دانشجویان ستاره‌دار و تعلیقی و دانشجویان زندانی تا به امروز است.

پس از عیان‌شدن امتناع اصلاحات در ساختار سیاسی ایران، که نقطه‌ی عطف آن سرکوب خونین جنبش ۸۸ بود، دانشگاه یکی از نخستین عرصه‌های عمومی بود که از خواب مصیبت‌بار اصلاح‌طلبی حکومتی بیدار شد. با رهاشدن از افسون اصلاح‌طلبان، و در امتداد رشد جنبش کارگری و جنبش زنان و دیگر جنبش‌های اجتماعی، گرایش به چپ بار دیگر در میان دانشجویان شکوفا شد. اینک کاهش وزن و کارکرد سیاسی «انجمن‌های اسلامی» (وابسته به دفتر تحکیم وحدت)، با تقویت هرچه بیشتر نهاد «شبه‌دانشجویی» بسیج‌ دانشجویی جبران شد، که به‌عنوان بازوی سرکوب مستقیم دولت در دانشگاه عمل می‌کرد. چندسال بعد، به‌دنبال افزایش تنش‌های هسته‌ای با غرب، که به نزدیکی راهبردی رژیم ایران به سیاست‌های منطقه‌ای روسیه انجامید، گفتار دولتی «امنیت ملی»، در بسته‌بندی کذایی امپریالیسم‌ستیزی و با اسم رمز «محور مقاومت»، به درون دانشگاه‌ها هم پمپاژ شد؛ همچنان که گفتار معوج عدالت‌خواهی حکومتی. پروپاگاندای معمول دولت درباره‌ی ضرورت بسط شیعه‌گری و نظامی‌گری و سلطه‌گری در خاورمیانه، برای مقابله با تهدیدات دشمنان خارجی، این‌بار رنگ و لعابی چپ و ضدامپریالیستی یافت تا رشد و گسترش گرایش چپ در میان دانشجویان از درون مختل گردد. مشی تهاجمی جریانات دانشجویی «محور مقاومت» در عرصه‌ی گفتمانی و رسانه‌ای، مکملی بود برای اشکال مستقیم‌تر سرکوب در دانشگاه‌ها که توسط بسیج دانشجویی، نهاد حراست، و عوامل نظامی-امنیتی گمارده‌شده در مقام مدیریت و ریاست دانشگاه‌ها («سردار-دکتر»ها) اعمال می‌شد. اما صدای دانشجویان چپ و دانشجویان مترقی برای آزادی‌ و برابری خاموش نشد. دانشگاه نه‌فقط هیچ‌گاه به پادگان مطلوب نظام اسلامی تبدیل نشد، بلکه در تمام این‌ سال‌ها با ابتکارعمل‌ها و مبارزات متعدد همواره یکی از مکان‌های مرجع برای روشنگری و اعتراض علیه مناسبات سلطه و ستم باقی ماند: همراه و یاوری وفادار و الهام‌بخش برای جنبش‌های اجتماعی و خیزش‌های اعتراضی ستمدیدگان؛ از ۹۶ تا ۱۴۰۱.

اینک، درحالی که اکثر دانشگاه‌های کشور شاهد اعتصابی هماهنگ در همبستگی با خیزش اعتراضی جاری هستند، تهاجم تمام‌عیار دولت به دانشجویان دانشگاه تبریز (نهم مهر) و دانشگاه شریف (دهم مهر)، به‌واقع تهاجمی حساب‌شده به همه‌ی دانشجویان و سنت آزادی‌خواهی و حق‌طلبی ریشه‌دار در دانشگاه‌هاست: نمایشی عریان از خشونت پلیسی-امنیتی برای مرعوب‌سازی دانشجویان و نیز برای محروم‌سازی پیکر خیزش سراسری از یکی از مهم‌ترین تکیه‌گاه‌هایش. در بند بعدی به برخی دلایل و دلالت‌های انضمامی‌تر این تهاجم می‌پردازیم.

-----------------------------------

دسترسی به ادامه‌ی متن:

http://pdf.kaargaah.net/Specter_of_Revolution_and_Public_Show_of_Terrorization.pdf

نسخه‌ی ورد

-------------------------------
#انقلاب_زنانه
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#قیام_ژینا
#اعتصاب_عمومی
#اعتصابات_دانشجویی
#دانشگاه_صنعتی_شریف
#دانشگاه_تبریز

-----------------------------------

کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
زندگیْ حق ما ؛ اعتصابْ راه ما !


نسخه‌ی کامل

 ---

فرازی از متن:

اعتصاب در معنای امتناع آگاهانه‌ی جمعی از کارکردنْ خاستگاه و سنتی دارد که با تاریخ جهانیِ جنبش کارگری درهم‌تنیده است. هدف از اعتصاب، استفاده از نیروی جمعی برای رسیدن به اهدافی معین است؛ ازجمله تقویت این‌ نیروی جمعی. اعتصاب محلی در یک کارخانه یا رشته‌ای از اعتصاب‌ها در یک شاخه‌ی صنعتی یا خدماتی معمولا برای دستیابی به شرایط کاری بهتر یا دستمزد بیشتر انجام می‌شوند؛ یا این‌که صرفا اخطاری به صاحبان سرمایه و یا اعلام همبستگی با دیگر هم‌رزمان (کارگران یا جنبش‌های اجتماعی) هستند. قدرت اعتصاب در تاثیرات بی‌واسطه‌ی آن در مختل‌سازی انباشت سرمایه برای کارفرما یا در یک حوزه‌ی اقتصادی معین است. درعمل، به‌دلیل وابستگی و درهم‌تنیدگی حوزه‌های اقتصادی، تاثیرات واسطه‌مندِ اعتصاب وسعت بیشتری از حوزه‌ی بلافصل آن دارد. در کنار این‌ها، دست‌کشیدن جمعی و هماهنگ از یک فعالیت مشترک، ممکن است بدون خاستگاه یا مطالبه‌ی مستقیم اقتصادی باشد. این اقدام‌ جمعی را می‌توان یک اعتصاب‌ نمادین نامید، که برای اعلام همبستگی یا اعتراض، یا جلب توجه و حمایت عمومی نسبت به یک موضوع اجتماعی-سیاسیِ معین، و یا به‌منظور اعمال فشار بر دولت یا بخشی از ارکان دولت انجام می‌شود.

اعتصاب عمومی معمولا زمانی رخ می‌دهد که به‌دنبال رشته‌ای از مبارزات رشدیابنده‌ی سیاسی و اقتصادی، مبارزه با رژیم مستقر وارد فاز تعیین‌کننده‌ای می‌شود. مهم‌ترین پیش‌شرط‌های موفقیت اعتصاب عمومی، گستردگی و بلوغ نسبی مبارزات کارگری، پیوند مستقیم‌تر آنها با مبارزات و اهداف عام سیاسی و وجود یک جنبش سیاسیِ رزمنده است. اعتصاب عمومی یک اقدام هماهنگ برای قطع همه‌ی فعالیت‌هایی‌ست که نظم روزمره‌ی امور و حیات و کارکرد دولت وابسته به آنهاست. بدین‌طریق هم کارکرد دستگاه سرکوب مختل می‌شود و هم شریان وابستگی اقتصادیِ دولت به سازوکارهای انباشت سرمایه.

به‌طور کلی یک اعتصاب موفق در عین این‌که نیازمند حدی از سازمان‌یابی‌ست، خود ازطریق گسترش خودباوریِ مبارزاتی و بسیج سیاسیْ به رشد سازمان‌یابی منجر می‌شود. از این منظر، گسترش هدفمند اعتصاباتْ راهکاری ضروری برای پشتیبانی از جنبش اعتراضیِ خیابانی است. خصوصا از آن رو که با بسط عرصه و شیوه‌ی مبارزه (به فراسوی نبرد خیابانی)، پتانسیل مبارزاتیِ طیف وسیع‌تری از ستمدیدگان و ناراضیان فعال می‌گردد، و همزمانْ امکان تمرکزیابیِ دستگاه سرکوب برای کارکرد موثر آن فرومی‌کاهد. این هم‌زمانی و چندلایگیِ مبارزه، موجب ارتقای روحیه‌ی مقاومت جمعی و افزایش فشار مستقیم بر دولت و دستگاه سرکوب آن می‌شود؛ و از این‌طریقْ به پایداری و گسترش و تعمیق مبارزه می‌انجامد و شانس درهم‌شکستن ماشین دولتی را افزایش می‌دهد. اگر بپذیریم که برپایی موفق اعتصاب عمومی سلاحی تعیین‌کننده برای تغییر موازنه‌ی قوا درجهت درهم‌شکستن دستگاه سرکوب دولت است، پیداست که کسب این قابلیتِ تعیین‌کننده نیازمند تمرین و آمادگیِ جمعی‌ست. از این منظر، می‌توان همه‌ی نمونه‌ها و اَشکالی از اعتصاب که در حال حاضر - در امتداد خیزش کنونی - شاهد تدارک آنها هستیم را بخشی از تلاش‌های جامعه برای کسب آن آمادگیِ نهایی تلقی کرد؛ از اعتصابات در محیط‌ها یا حوزه‌های کاری، تا اعتصابات منطقه‌ای کسبه، تا نمونه‌های مختلف اعتصاب نمادین.

تاکنون فراخوان‌هایی برای انواعی از اعتصاب صادر شده‌اند: از سوی شورای صنفی معلمان و فرهنگیان برای تعطیلی مدارس؛ از سوی برخی سازمان‌های سیاسی کورد برای اعتصاب کسبه‌ی شهرهای کوردستان؛ از سوی فعالین دانشجویی برای اعتصاب نمادین در دانشگاه‌ها و تعطیلی کلاس‌ها؛ از سوی فعالین کارگری زنجیره‌ی حمل‌ونقل اسنپ؛ و از سوی فعالین کارگری در گستره‌ی رانندگان کامیون (ازجمله رانندگان ناوگان حمل فرآورده‌های نفتی). همه‌ی این فراخوان‌ها و اقداماتِ سیالِ برآمده از آنها را می‌توان تلاش‌هایی برای کسب آمادگی جامعه درجهت برپایی اعتصاب عمومی ارزیابی کرد. اما همزمان، شاهد تلاش‌هایی هدفمند برای مصادره‌کردن این راهکار و به‌واقع تهی‌کردن آن از قابلیت‌های حیاتی‌اش هستیم. این تلاش‌ها از سوی نیروهایی انجام می‌شوند که نه‌فقط هیچ ربطی به مبارزات روزمره‌ی مردم ندارند، بلکه جایگاه و پیشینه‌ی سیاسی آنها با خاستگاه و کارکرد اعتصاب مغایرت دارد. پس در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که اساسا چه نیروهایی در جایگاه صدور فراخوان برای اعتصاب هستند؟ برای پاسخ به این پرسش، مروری فشرده بر تاریخچه‌ی حق اعتصاب و کارکرد اعتصاب در تحولات سیاسی ایران می‌تواند مفید باشد.

--------

ادامه‌ی متن:

http://pdf.kaargaah.net/General_Strike_and_Abuse_by_Monopolists.PDF

نسخه‌ی ورد

-----

#انقلاب_زنانه
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#قیام_ژینا
#اعتصاب_عمومی

---
کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
درباره‌ی معنای همبستگی در اینجا و اکنون

متن سخنرانی در تجمع همبستگی با خیزش مردمیِ ایران («زن، زندگی، آزادی»، شمال آلمان، ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۲)

متن کامل سخنرانی

دسترسی به نسخه‌ی آلمانی

 ------------------------------ 

سلام به همگی!

این‌روزها در مورد جنایت‌های نظام اسلامی حاکم بر ایران و شجاعت زنان و جوانانی که بار دیگر برای آزادی و عدالت، علیه این نظام سلطه و ستم به پا خاسته‌اند بسیار شنیده‌اید و باز هم خواهید شنید. چون همراه با اخبار کشتگانْ معمولا گزارش‌ها و تحلیل‌ها هم سرازیر می‌شوند؛ گیریم موقتی و گذرا. پس ما در این فرصت کوتاه مساله‌ی مهم دیگری را مطرح می‌کنیم. ما به‌عنوان جمعی از چپ‌های تبعیدی ایران امروز بار دیگر از خودمان می‌پرسیم همبستگی با مبارزات خیابانی مردم ایران از «قلب اروپا» چه معنایی دارد؟ چون ما سال‌هاست که از اینجا با خیزش‌های مردم ستمدیده در ایران و دیگر کشورهای «جنوب جهانی» اعلام همبستگی کرده‌ایم و می‌کنیم. و آنها سال‌هاست که با هر خیزشیْ وحشیانه‌تر سرکوب می‌شوند؛ و تا خیزش بعدی، فلاکت و ستم و تحقیر بیشتری را تجربه می‌کنند. در مورد ایرانِ متاخر می‌توان به خیزش سرکوب‌شده‌ی ۲۰۰۹/۲۰۱۰ (جنبش سبز) اشاره کرد و خیزش‌هایی که در سال‌های اخیر با فاصله‌ی هرچه کمتری رخ دادند و وحشیانه سرکوب شدند: خیزش‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱. ما با همه‌ی آنها اعلام همبستگی کردیم.

در دهه‌ی گذشته طولانی‌ترین و پرشورترین همبستگی ما از اروپا با جنبش روژآوا بود. این همبستگی دست‌کم از ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ ادامه یافت. اما این جنبش مترقی و امیدبخش، چندی بعد در اسارت قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی تنها ماند؛ انگار دیگر همبستگی جوابی کافی برای روژآوا نبود. برای آنکه اشتباه تعبیر نشود تاکید می‌کنیم که همبستگیِ ما با مبارزات و خیزش‌های ستمدیدگان در نقاط مختلف جهان بی‌گمان لازم است. اما شکل رایجِ همبستگی چیزی اساسی کم دارد. ما به شکل جدیدی از سیاست و استراتژی سیاسی نیاز داریم تا بر نظم غیرانسانی حاکم بر جهان تاثیر بگذارد.

آنهایی که در «جنوب جهانی» با به‌خطر انداختن جان‌شان در مقابل پلیس و یگان‌های ویژه‌ی سرکوب و نیروهای شبه‌نظامی به خیابان می‌آیند، هر آنچه در توان دارند را برای تغییر مسیر حیات جمعی‌شان انجام می‌دهند، که توامان تلاشی‌ست برای تغییر نظم شوم حاکم بر جهان. اما تا زمانی که در دژهای سرمایه‌داری ثبات حاکم است، تلاش و فداکاری آنها عمدتا بی‌اثر می‌ماند. اکنون شاید عده‌ای می‌گویند: «باز هم تکرار یاوه‌های ضدامپریالیستی». در جواب آنها می‌گوییم: به افغانستان نگاه کنید که برای‌تان آشناتر است و زخم آن همچنان تازه است. وزیر خارجه‌ی آلمان چطور جرات می‌کند با زنان ستمدیده‌ی ایران اعلام همبستگی کند، وقتی زنان افغانستان هر روز زیر چکمه‌ی طالبان خُرد و شکنجه می‌شوند و صدای فریادهاشان ناشنیده مانده است؟ اصولا چطور می‌توان نقش سیاست‌های جهانی سلطه را نادیده گرفت، وقتی پیامدهای فاجعه‌بار آنها چنین عیان است؟ اما اگر این موضوع هنوز برای‌تان عیان نیست، به انبوه افغان‌های پناهجویی نگاه کنید که اینجا در آلمان به خیل انبوه نیروی کار ارزان بین‌المللی پیوسته‌اند. همان‌ها که کمپ پناهجویی و کلاس زبان، بوروکراسی کارآموزی و کاریابی، کارهای پست مزدی و تحقیر روزمره‌ی راسیستی را در حالی تحمل می‌کنند که قلب‌شان از رنج عزیزان و مردمان سرزمین‌شان پاره‌پاره است. به‌راستی چه سازوکارها و نیروهایی مسبب این رنج‌های بی‌پایان بوده‌اند؟

از زمان استعمار خونین سرزمین سرخپوستان، جمله‌ای به یادگار مانده که می‌گوید: «سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است.». با نگاهی به نظم جهانی معاصر می‌توان گفت برای قدرت‌های بزرگ، «خاورمیانه‌ی خوب، خاورمیانه‌ی آشوب‌‌زده و تحت استبداد است»؛ حتی اگر بیان صریح چنین دیدگاهی خلاف آداب دیپلماتیکِ مرسوم باشد. چون با حکومتی که علیه مردم خود ایستاده است، راحت‌تر می‌توان برای غارت منابع و داشته‌های آن مردم هم‌دست شد. ...
...

------------------------------------

لینک دسترسی به ادامه‌ی متن سخنرانی:

http://pdf.kaargaah.net/Solidaritaetsfrage_Redebeitrag_Aufstand_im_Iran_Kundgebung_26092022_Farsi.pdf

نسخه‌ی ورد

-------------------------------------------

#انقلاب_زنانه
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#قیام_ژینا
#اعتصاب_سراسری

------------------------------------

کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
سخنی با مخاطبان کانال کارگاه دیالکتیک:

این روزها که رویای رهایی بار دیگر همه‌ی جان‌های آزاده و تحت ستم را بی‌تاب کرده، هر کسی می‌کوشد به سهم خود گامی در همراهی با خیزش اعتراضی جاری در ایران بردارد. به‌دلیل انباشت دیرپای انواع ستم، این رویا چنان حقیقی‌ و برانگیزاننده است که آنهایی که دور از خیابان‌های ایران هستند هم به تکاپو افتاده‌اند. در این میان، در نبود بسیاری از پیش‌زمینه‌ها و ظرف‌های مولد و پیونددهنده‌ی کارهای جمعی، بسیار دشوار بتوان میان اقدامات ممکن و ضروری دست به انتخاب زد تا تلاش‌های پراکنده، در پیوندی بارآور و سازنده قرار گیرند.
با این حال، کارگاه به‌عنوان یک خرده‌رسانه‌ی چپ بر آن است که امکان ناچیز خویش را درجهت نشر و بازنشر مطالبی که ممکن است با نیازهای کنونی خیزش و چالش‌های آتی آن پیوند داشته باشند، به‌کار گیرد‌. مسلما هیچ متنی نه تماما مرتبط با نیازهای حال و آینده‌ی خیزش است، و نه حرف آخر است. آنچه مهم است، عرضه‌ی تجارب و دستاوردهای مبارزات پیشین در ایران و جهان، و بازخوانی این تجارب در پرتو تحولات پرتلاطم جاری و ضرورت‌های این لحظه‌ی تاریخی‌ست.
از این رو، گزینش و جمع‌بندی و سنتز ایده‌های (احتمالا) مفید از خلال متن‌های پیش رو (یا از این دست)، کاری‌ست که مخاطبان جستجوگر و پیکارگران خیزش بهتر قادر به انجام آن هستند.

با نظر به اهمیت تعیین‌کننده‌ی خرد جمعی، از راهنمایی و مشارکت مخاطبان برای پیشبرد بهتر این طرح (یا طرحی مفیدتر) استقبال می‌کنیم‌. با ما در تماس باشید.

به امید پیروزی*


تحریریه‌ی کارگاه دیالکتیک
سوم مهر ۱۴۰۱

پی‌نوشت*:
یک جوان معترض در ویدئوی لایفی که از صحنه‌ی اعتراضات خیابانی گرفته بود این جمله‌ی تکان‌دهنده را به زبان آورد:
ما این‌بار پیروز می‌شویم، چون باید پیروز شویم!


-----------------------------------------

#انقلاب_زنانه
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#قیام_ژینا

-----------------------------------------

@kdialectic
دشمن‌ در خانه است (ادامه)

اما تهدید «سوریه‌ای‌سازی» ایران چه نسبتی با شیوه‌های سرکوب دولتی خیزش کنونی دارد؟ به‌نظر می‌رسد که این تهدید آمرانه‌ی دولتی امروز هم در گقتار حاکمان - دست‌کم به‌طور ضمنی - حاضر است. به یاد بیاوریم که در بیانیه‌ی اخیر سپاه پاسداران، معترضان به «داعشی» تشبیه شده‌اند. «مقابله با داعش در بیرون مرزها» همان استعاره‌ای‌ست که دولت ایران مداخله‌ی نظامی‌اش در تحولات سوریه را با توسل به آن توجیه کرده است/می‌کند.

با اینکه حاکمان به‌روشنی نشان داده‌اند که برای ماندگاری خویش از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کنند، موضوع این نیست که تهدید «سوریه‌ای‌سازی» تا چه‌ حد واقعی‌ست یا قابل تحقق است. مساله این است که کارآیی دستگاه سرکوب نظام اسلامی متکی بر قابلیت آن در مرعوب‌سازی عمومی‌ست. درجه‌ی تحقق این قابلیت اما وابسته است به چگونگی موازنه‌ی قوا بین معترضان و دستگاه سرکوب. از این منظر، می‌توان گفت کارکرد متعارف دستگاه سرکوب در مرعوب‌سازی معترضان خیابان (و معترضان بالقوه) وابسته به آن است که آیا جنبش خیابان با تکیه بر تجارب موجود به دفاع هوشمندانه‌تر و کارآمدتر از خود روی می‌آورد؛ و اینکه آیا مقاومت و خیزش جاری به سایر ساحت‌های جامعه گسترش می‌یابد، یا نه.

با این همه، اگرچه دولت اسلامی با بزرگ‌نمایی توان سرکوب خود (نمایش ارعاب) در وهله‌ی نخست قصد تضعیف روحیه‌ی معترضان را دارد، اما نباید عزم و آمادگی دشمن در تشدید سرکوب‌ها را نادیده‌ گرفت. بنابراین، مساله‌ی اساسی آن است که ستمدیدگان تنها با عزمی راسخ‌تر و بزرگ‌تر از این «دشمن خانگی» قادرند افسون شکست‌ناپذیری آن را باطل سازند. ...
ما بی‌شماریم.

ا. ح. - اول مهر ۱۴۰۱

-----------------------------------------

#انقلاب_زنانه
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#قیام_ژینا

-----------------------------------------

@kdialectic
برخاستن از خاکستر شکست

....

روند تحولات پس از خیزش ۹۶ نخبگان دولت اسلامی ایران را هر چه بیشتر با موقعیت انتخاب بین مرگ و زندگی روبرو کرده است. گو اینکه انتخاب آنها همواره روشن بوده: بقای دولت به‌بهای تحمیل مرگ بر جامعه، یا تکثیر و همگانی‌سازی مرگ (کشتار انبوه کرونا یا کشتار روزانه‌ی کولبران و سوخت‌بران را به یاد بیاوریم). وانگهی، رانه‌های ایدئولوژیک متاخر نظیر داعیه‌ی «محور مقاومت»، خصوصا پس از پیوستن ظفرمندانه‌ی دولت ایران به کلوب «آنتی‌امپریالیستی» روسیه (یا جبهه‌ی جهانی «راست نوین»)، چنین انتخابی را تسهیل کرده‌اند. نیازی به گفتن نیست که تکوین این ایدئولوژی خود ناشی از فشار فزآینده‌ی بحران‌های داخلی بود؛ بحران‌هایی که پیامدی جدایی‌ناپذیر از تداوم حیات دولت اسلامی هستند. در کنار این‌ها، کوک‌شدن دولت مردم‌ستیز ایران توسط سیاست‌های راهبردی دولت روسیه برای ایفای نقش‌های ایذایی معین در مناقشات منطقه‌ای آمریکا و روسیه، و تبدیل مستمر پول نفت به تسلیحات نظامی، حاکمان کنونی ایران را دچار این توهم کرده که گویا اقتدار آنها ذاتی (درون‌زاد) و ماندگار است؛ به‌مانند گربه‌ای که در صدای نحیف خود بانگ غرش شیر را بازمی‌یابد.

در نتیجه، کاملا قابل پیش‌بینی‌ست که ادامه‌ و‌ گسترش خیزش با موج شدید سرکوب‌های عنان‌گسیخته‌ی دولت مواجه شود؛ فازی که بنا بر شواهد متعدد، به‌واقع کلید خورده‌ است. چیزی که اما قابل پیش‌بینی نیست، نحوه‌ی مقابله‌ی مردم با ماشین سرکوب در این مواجهه‌ی جدید است. مساله‌ی حیاتی آن است که آیا تجارب شکست‌های قبلی، به سازماندهی بهتر اعتراضات و خصوصا به تدارک هسته‌های دفاع و مقاومت مردمی می‌انجامند، یا نه. (در این مقطع، تصور فروپاشی ماشین سرکوب از درون می‌تواند بسیار گمراه‌کننده و زیان‌بار باشد. چون این فروپاشی تنها زمانی رخ خواهد داد که خیزش اعتراضی ضمن گسترش و استمرار، با پیشروی همراه باشد و هزینه‌های ملموسی را بر پیکر دستگاه سرکوب وارد کند و از این‌طریق حس ناایمنی از تحولات آینده را در بدنه‌ی دستگاه سرکوب تقویت نماید).
...

فرازی از متن «همه‌ی نیروهای ارتجاع»

-----------------------------------------

#انقلاب_زنانه
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

-----------------------------------------

@kdialectic
بگو خواهرم، بگو!

«
انقلاب زنانه» را فریاد‌ کن!


-----------------------------------------

#انقلاب_زنانه
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی

-----------------------------------------

@kdialectic