کارگاه دیالکتیک

Канал
Образование
Блоги
Психология
Политика
Персидский
Логотип телеграм канала کارگاه دیالکتیک
@kdialecticПродвигать
1,2 тыс.
подписчиков
516
фото
98
видео
574
ссылки
در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous
К первому сообщению
Forwarded from فضای سیاست و سیاستِ فضا (Aidin Torkameh)
دولت ملی، فرهنگ فارسیستی، و استعمار داخلی

ضبط تصویری جلسه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۸ مه ۲۰۲۴ فوروم مباحثات سیاسی نظری با گفتاری از آیدین ترکمه درباره ناسیونالیزم و فرهنگ فارسیستی:
https://www.youtube.com/watch?v=yAcWnhVcLK8

ویدئوی بخش پرسش و پاسخ:
https://www.youtube.com/watch?v=6kOmaGvyGFg

ضبط صوتی جلسه:
https://soundcloud.com/voice-of-revolution/aydin-torkameh-a

ضبط صوتی بخش پرسش‌ و پاسخ:
https://soundcloud.com/voice-of-revolution/aydin-torkameh-b
*پی‌نوشت:
در امتداد متن‌ها و ترجمه‌های قبلی درباره‌ی تجارب انقلاب سودان، به‌زودی متنی در ارزیابی تجارب و کارنامه‌ی کمیته‌های مقاومت سودان از زبان دو تن از فعالان این کمیته‌ها منتشر خواهیم‌ کرد.
https://t.me/ManjanighCollective/2046

بازنشر:
کمیته‌ها چه بودند؟ چه شدند؟ و چه می‌توانستند باشند؟


توضیح کارگاه:
از «بهار عربی» (۲۰۱۱) بدین‌سو، نه‌فقط دامنه و بسامد خیزش‌های توده‌ای در جوامع «جنوب جهانی» فزونی گرفته، بلکه ناکامی سیاسیِ نهاییِ این خیزش‌ها در تحقق اهداف و آمال‌شان نیز مشهود بوده است. این توازی، در ساحت تحلیلی و گفتمانی، موقعیت دوگانه‌ و پارادوکسیالی ایجاد کرده است: درحالی‌که وقوع مکرر این خیزش‌ها نظریه‌ی پیش‌تر جاافتاده‌ی «امتناع انقلاب‌» در جهان معاصر را به چالش کشیده، ناکامی نهایی آنها نفس امکان پیروزی خیزش‌های توده‌ای بر نظام‌های خودکامه، یا امکان تحقق چشم‌انداز انقلابی‌شان (تحت مناسبات مسلط) را زیر سوال برده است؛ طوری که پس از وقفه‌ای چندساله، ترجیع‌بند «آلترناتیوی وجود ندارد» بار دیگر در گفتار مسلط جان تازه‌ای گرفته است. یک توضیح این پدیده می‌تواند این باشد که دولت‌ها، با تکیه بر جایگاه انحصاری‌شان در بهره‌گیری از انباشت امکانات مادی و علمیِ جوامع، قوای خود (نهاد دولت) را به‌طور فزآینده‌ای در برابر فاعلیت جامعه تقویت و تجهیز کرده‌اند و در مقایسه با گذشته - در مجموع «قوی»‌تر شده‌اند. درنتیجه، سازوکارهای دولتیِ مدیریت اذهان و نارضایتی‌ها، و کنترل‌ و سرکوب ناآرامی‌ها و خیزش‌های توده‌ای - به زیان فرودستان و ستمدیدگان جامعه - تقویت شده‌اند. تحلیل مکمل دیگر می‌تواند این باشد که در دوره‌ی حاضر و در عصر عروج‌ فردگراییِ افراطی و سیاست‌زُدایی نولیبرالی و افول روایت‌های کلانِ الهام‌بخش و پیونددهنده‌ی توده‌ها (نظیر سوسیالیسم)، مقارن با شکست و سرکوب/فروپاشی احزاب و اتحادیه‌های کارگری و سازمان‌های توده‌ایِ چپ، مجاری و امکانات سازمان‌یابیِ توده‌ها در برابر تهاجمات فزاینده‌ی سرمایه و دولت به‌شدت کاهش یافته‌اند. ترکیب این دو مولفه‌ی تاریخی، با نظر به تجارب ناکام خیزش‌های توده‌ایِ متاخر، مقوله‌ی سازمان‌یابی را به مهم‌ترین پروبلماتیک جنبش‌های دگرگونی‌خواه و پیکارهای انقلابیِ معاصر بدل کرده است. مشخصا در پیوند با ناکامیِ خیزش‌های متوالی ستمدیدگان در جغرافیای ایران از دی ۹۶ تا خیزش ژینا، مقوله‌ی سازمان‌یابی توامان همچون پاشنه‌ی آشیلِ روند پیکارهای فرودستان، و همچون «پرسشی باز» نمایان می‌شود. با این حال، بنا بر همان تجارب ناکام خیزش‌های متاخر، امروزه بداهتِ ظاهری شعار عام «ماتم نگیرید، سازمان بدهید»، هرچه بیشتر در دشواریِ پرسشِ مشخص «چگونه سازمان بدهیم/بیابیم؟» در حالِ محوشدن است؛ یعنی در سپهر انضمامی-تاریخیِ مبارزات جاری در بافتار ستم و سرکوبِ فزاینده‌ی دولتی، پیچیدگی معماوار سازمان‌یابی همچون شکافی عبورناپذیر نمایان شده است (گیریم نه‌هنوز برای همه‌ی معترضان).
از چنین منظری، بررسی روند تحولاتِ عینی و تجارب نو در امر سازمان‌یابیِ اعتراضی ستمدیدگان (دست‌کم از دی ۹۶ بدین‌سو) اهمیت زیادی برای بازسازیِ موثرِ استراتژی و تاکتیک‌های مبارزات توده‌ای دارد.
از میان این تجارب نو، یکی ظهور کمیته‌های مقاومت در سطح محلات است، که خصوصا در قیام ژینا نمود کمابیش محسوسی داشته است. پیدایش کمیته‌های مقاومت در سپهر مبارزاتیِ ایران، فازغ از برخی ریشه‌های تاریخی آن در تبار انقلابی ۵۷، بخشا محصول غیاب تحمیلیِ احزاب و سازمان‌های توده‌ایِ مردمی و/یا افولِ نفوذ و اعتبار اجتماعی احزاب و سازمان‌های فعلیِ اپوزیسیون بوده است؛ و از سوی دیگر، نتیجه‌ی جستجوگریِ خودجوشِ معترضان در پاسخ به نیازهای سیالِ پیکار توده‌ای؛ فرایندی که هم متکی بر شرایط و امکاناتِ موجود پا گرفت؛ و هم بخشا متاثر از انباشت تاریخیِ تجارب خیزش‌ها از ۹۶ تاکنون. (شایان ذکر است که در ساحت تجارب متاخر جهانی در زمینه‌ی سازمان‌یابیِ توده‌ای، انقلاب سودان یکی از مهم‌ترین پهنه‌های زنده‌ی ظهور و نقش‌آفرینی انقلابی کمیته‌های مقاومت محلات بوده است*).
در بافتار ادبیات چپ انقلابیِ ایران، نشریه‌ی منجنیق طی حدود دو سال اخیر متون متعددی برای رویت‌پذیر کردن اهمیت کمیته‌های مقاومت منتشر کرده است (ازجمله در قالب گفتگوی جمعی با برخی از کمیته‌های برپاشده در جریان قیام ژینا) و‌ ضمن تاکید بر اهمیت کمیته‌ها به‌سان یکی از اَشکال مهم سازمان‌یابیِ مبارزاتی ستمدیدگان در ایران، به‌سهم خود کوشیده است امکانات و قابلیت‌ها و نقاط ضعف آنها را به بحث بگذارد. متن تحلیلی-انتقادیِ زیر یکی از اقدامات متاخر رفقای منجنیق برای برجسته‌کردن اهمیت کمیته‌های مقاومت، و پروبلماتیزه‌کردن روند حرکت و دلایل شکنندگی آنهاست. فارغ از هرگونه داوری درباره‌ی نحوه‌ی ارزیابی رفقا از کارنامه‌ی تاکنونیِ کمیته‌ها، بازنشر این متن اقدامی حداقلی‌ست که به دامن‌زدن به این بحث مهم چشم دارد. چرا که - همان‌طور که گفتیم - مقوله‌ی سازمان‌یابیْ توامان پاشنه‌ی آشیل و «پرسشِ باز» جنبش‌های انقلابیِ زمانه‌ی ماست.

تحریریه‌ی کارگاه دیالکتیک
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
از بهمن ماه ۱۴۰۲، وقتی "کارزار سه‌شنبه‌های نه‌ به اعدام" آغاز شد؛ در اعتراض به موج اعدام زندانیان عادی و سپس اعدام جوانان هموطن کُرد واهل سنت بود که با اعدام‌های سیاسی زنده‌یاد #محمد_قبادلو و #فرهاد_سلیمی ادامه یافت، در این ۲۹ هفته، هفته‌ای نبود که شاهد استفاده حکومت از این مجازات قرون وسطایی در زندان‌ها نباشیم.اما وقتی که پس از سقوط بالگرد جلاد ۶۷ و برپایی نمایش "انتصابات"، سازمان سرکوب جمهوری اسلامی تا سرحد ممکن اعدام زندانیان را کاهش داد، ما زندانیان کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام هشدار دادیم که این کاهش مصلحتی است و موج گسترده‌ای از اعدام زندانیان را در پی خواهد داشت.

در کمال تاسف حاکمان استبداد دینی و کارگزاران سازمان سرکوب و ارعاب آن‌، همچون دزدان که از فرصت شلوغی و هیاهو استفاده کرده و مال مردم را می‌دزدند از فرصت برگزاری بازی‌های المپیک در پاریس و اخبار پیرامون آن و رکوردشکنی‌ها بهره برده و از سه‌شنبه گذشته تا کنون با اعدام  بیش از ۴۵ نفر از هموطنان زندانی که ۲۹ نفرشان تنها در یک روز و ۲۶ نفر آنها به صورت دسته‌جمعی در زندان قزلحصار بود، رکورد "قتل حکومتی"و اعدام را در چند سال اخیر شکستند؛رکوردشکنی ننگینی که در صدور احکام اعدام نیز ادامه یافته و در چند هفته اخیر ده‌ها نفر از زندانیان سیاسی را در روند دادرسی مبهم به اتهام استبداد ساخته "بغی و افساد فی الارض" به اعدام محکوم کردند، از جمله اخرین موارد آن صدور حکم اعدام برای ۶ زندانی سیاسی _ عقیدتی اهل سنت توسط بی‌دادگاه انقلاب مشهد بود که جانشان در خطر است. همه اینها بعد از تحلیف پزشکیان بود که در آن گفتند:"ایران امن ترین کشور خاورمیانه‌ است"؛ در حکومت اعدام "امنیت" چنین معنا می‌شود.

ما زندانیان کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" ضمن محکوم کردن شدید نقض حقوق بنیادین همبندی‌هایمان در زندان‌های مختلف کشور و گرفتن "حق زندگی" این عزیزان به ویژه زنده یاد رضا رسایی با خانواده این عزیزان ابراز همدردی کرده و مقاومت در برابر این "توحش" را حق خود دانسته و چنانکه شاهد اعتراضات اخیر در زندان‌های مختلف از جمله زندان لاکان رشت و بند زنان زندان اوین بوده‌ایم. که در بند زنان زندان اوین، زندانبانان وحشی زندانیان معترض را مورد حمله و سرکوب قرار دادند؛سرکوبی که قطعا مانع تداوم این اعتراضات نخواهد شد و ما را مرعوب نخواهد کرد.

ما اعضای این کارزار کماکان از همه وجدان‌های بیدار در داخل و خارج از کشور در کمال فروتنی می‌خواهیم پیش از آنکه دستگاه سرکوبِ استبداد دینیِ حاکم بر ایران بار دیگر صدها و هزارها زندانی عمومی و سیاسی و... را در سالن‌های اعدام زندان‌های قزلحصار، کرج، ارومیه، زاهدان، مشهد و ده‌ها زندان دیگر کشور با "سبوعیت"حلق‌آویز کند با همه توان علیه اعدام به پاخواسته و از کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"به هر شکل ممکن حمایت کنند.

در اخر ضمن گرامی داشت یاد همه قربانیان مجازات غیرانسانی "اعدام" و تاکید بر لزوم "لغو اعدام" برای بیست‌ نهمین هفته پیاپی امروز سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ما زندانیان در ۱۸ زندان از جمله زندان اوین(بندزنان،بند۴،۶و۸)، زندان قزلحصار(واحد۳و۴)، زندان مرکزی کرج، زندان خرم آباد، زندان نظام شیراز، زندان خوی، زندان نقده، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان اردبیل، زندان سلماس، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران، زندان لاکان رشت، زندان قائم‌شهر و زندان مشهد در اعتصاب غذا خواهیم بود.

کارزار سه‌شنبه های نه به اعدام

سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳

#سه_شنبه_های_نه_به_اعدام #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #جمهوری_اعدام #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است #علیه_سکوت


@Blackfishvoice1
Forwarded from سرخط
🔴 گسترش اعتصاب پرستاران به شهرهای مختلف

در هفته گشته پرستاران در چندین شهر از جمله کرج، بندر عباس و شیراز در اعتراض به عدم برآورده شدن مطالباتشان دست به اعتصاب و تجمع زدند. امروز شنبه ۲۰ مرداد این اعتراضات ادامه یافته و به تبریز، زنجان، فسا و آباده رسیده است. در شیراز نیز پرستاران بسیاری از بیمارستان‌ها (از جمله نمازی، فقیهی، چمران، زینبیه، علی اصغر، انکولوژی امیر و امیرالمومنین) در ششمین روز اعتصاب به سر می‌برند. بیمارستان امام سجاد تبریز، بیمارستان امام خمینی آباده، دانشگاه علوم پزشکی زنجان و دانشگاه علوم پزشکی فسا امروز صحنه‌ی این اعتراضات است. در فسا پرستاران به همراه فرزندانشان در تجمع حضور پیدا کردند. هیئت مدیره نظام پرستاری مشهد نیز طی بیانیه‌ای از اعتراضات همکارانشان حمایت کردند.

اخیرا ترمیم نیم درصدی حقوق پرستاران که توسط مجلس هم تصویب شده بود اما در نهایت به چهار دهم کاهش یافت و همین میزان نیز تا تیرماه پرداخت نشده است و شیف‌های کاری‌شان نیز افزایش یافته و به جای ۶ شیفت در هفته، ۷ شیفت به آنان تحمیل می‌شود. طی سال‌های گذشته پرستاران بارها برای مطالباتشان دست به اعتصاب و تجمع زدند اما با نتیجه نرسیدن مطالباتشان این اعتراضات در حال گسترش است. پرداخت معوقات مالی، اجرای صحیح قانون تعرفه‌گذاری، فوق‌العاده خاص، عدم اجبار به اضافه کاری و اجرای صحیح قانون مشاغل سخت از جمله این مطالبات است که همچنان در لیست مطالباتی پرستاران قرار دارد.

#اعتراضات_پرستاران
#اعتصاب_پرستاران
#اعتراضات_کادر_درمان
#مبارزات_صنفی
#اتحاد_ستمیدگان
@sarkhtism
Forwarded from کلکتیو ۹۸
🚩 هشدار⛔️⛔️ ویدیو حاوی تصاویری آزاردهنده است!

نژادپرستانه و سرکوب جمهوری اسلامی علیه افغانستانی‌ها هر روز خشونت‌بارتر می‌شود:
شکنجه یک کودک افغانستانی تا مرز خفگی توسط پلیس


امروز ویدئویی در فضای مجازی منتشر شده (👆👆) که برخورد خشونت‌آمیز یک پلیس جمهوری اسلامی با یک کودک افغانستانی را نشان می‌دهد. این ویدئو تنها یکی از نمونه‌های خشونت‌های روزمره‌ای است که مهاجران افغان با آن مواجه‌اند و بازتاب‌دهنده سیاست‌های سیستماتیک جمهوری اسلامی علیه این گروه نیز هست.

جمهوری اسلامی ایران به‌طور مداوم تلاش می‌کند ناکارآمدی‌ها و مشکلات داخلی خود را به گروه‌های خارجی نسبت دهد. در این راستا، مهاجران افغان به عنوان یکی از قربانیان اصلی این پروپاگاندا، به‌طور سیستماتیک به عنوان دشمن معرفی می‌شوند. این سیاست دیگرستیزانه، زمینه را برای ادامه سرکوب و استثمار این گروه فراهم کرده است.

مهاجران افغان در ایران و ایرانی‌هایی که از والدین افغان به دنیا آمده‌اند، به ویژه هزاره‌ها، نه تنها با خشونت فیزیکی بلکه با انواع مختلفی از شکنجه‌های روانی و اجتماعی مواجه‌اند. بسیاری از آنها در محیط‌های کاری به‌شدت استثمار می‌شوند و از حقوق پایه‌ای مانند بیمه و حمایت‌های اجتماعی محرومند. شرایط اردوگاه‌های مهاجران بسیار سخت و غیرانسانی است و بسیاری از آنها از دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی محرومند.

بسیاری از کودکان افغان که در ایران به دنیا آمده‌اند، از حقوق اولیه‌ای مانند حق تحصیل و داشتن کارت شناسایی محرومند. این تبعیض‌ها وضعیت بسیار دشواری برای آنها ایجاد کرده و فرصت‌های پیشرفت و زندگی شرافتمندانه را از آنها می‌گیرد و موجب می‌شود که بزرگ‌ترها به راحتی بتوانند از آنها سوءاستفاده و آزار کنند.

سیاست‌های تبعیض‌آمیز نه تنها توسط دولت، بلکه به مرور زمان در جامعه نیز نهادینه شده است. بسیاری از مردم، مهاجران افغان را به عنوان تهدید می‌بینند و از آنها دوری می‌کنند یا به طرق مختلف به آنها آسیب می‌زنند یا آنها را طرد کرده و از حقوق اولیه انسانی، مانند خرید نان، محروم می‌کنند. این نژادپرستی درونی‌شده نتیجه مستقیم آموزش‌ها و پروپاگاندای دولتی است که مهاجران را به عنوان مقصر مشکلات معرفی می‌کند.

برای مقابله با این وضعیت، نیاز به آگاهی‌رسانی و اقدام جدی جمعی و مسئولانه است. جامعه مدنی و فعالان باید این موارد را مستند کنند و با اعمال فشارهای مختلف، ماهیت نژادپرستانه و غیرانسانی این رفتارها را افشا کرده و به دنبال تغییر روند کنونی باشند.

بله،
#Afghan_life_matters✊🏾

@collective98
https://tinyurl.com/ye29u6ak

متن دریافتی:

از واقع‌بینی حاکمانه تا واقع‌بینیِ ستمدیدگان


نیما صبوری

۱۶ مرداد ۲۰۲۴

سحرگاه امروز رضا رسایی، زندانی سیاسیِ کورد (۳۴ ساله، و از بازداشتی‌های خیزش ژینا) پس از تحمل ماه‌ها زندان و شکنجه اعدام شد. این‌ قتل دولتی و اعدام ۲۳ زندانی دیگر طی هفته‌ی گذشته درست در برهه‌ای رخ داده‌اند که جمهوری اسلامی در میانه‌ی حادترین تنش‌های سیاسی-نظامی خارجی‌‌اش قرار گرفته است (خصوصا بعد از ترور اسماعیل هنیه در تهران). وقوع این اعدام‌ها در چنین برهه‌ای، فارغ از صدور حکم اعدام برای دو زن زندانی سیاسی (شریفه محمدی و پخشان عزیزی) و اعدام بیش از ۲۰۰ زندانی دیگر در سال جاری خورشیدی، به‌تنهایی نشان می‌دهد که برای حاکمان جمهوری اسلامی پهنه‌ی اصلی نبرد («میدان») در داخل کشور است: جایی که «دولت اسلامیِ» ایران رویاروی توده‌ی عظیم ستمدیدگانِ درمانده و خشمگین قرار دارد. اعدام زندانیان، چه سیاسی و چه غیرسیاسی، در واقع ابزار ارعاب همین توده‌ی بالقوه «خطرناک» است.

در حالی‌که رژیم جمهوری اسلامی، به‌رغم‌ هیاهوی تبلیغاتیِ تهاجمی، با حریفان خارجی‌اش مثل همیشه دست‌به‌عصا رفتار می‌کند (طوری که حتی زمان و حدود تهاجم نظامی‌ِ نمایشی‌اش را نیز از قبل به آنها اطلاع‌رسانی می‌کند)، در برابر مخالفان بالفعل و بالقوه‌ی داخلی‌اش هیچ‌ محدودیت و ملاحظه‌ای نمی‌شناسد. چون حاکمان رژیم اسلامی برخلاف عرصه‌ی خارجی، در عرصه‌ی داخلیْ وضعیت توازن قوا را به‌نفع خود می‌انگارند؛ و نیز بنا به تجربه می‌دانند که بابت شنیع‌ترین کشتارها و قساوت‌ها در داخل کشور نباید در سطح جهانی به کسی حساب پس بدهند؛ چون در چارچوب نظام قدرت بین‌المللیْ عرف نانوشته‌ی مسلط (عدم مداخله دولت‌ها در «امور داخلیِ» یکدیگر) از دیرباز به حاکمان ایران و سایر نظام‌های دیکتاتوری‌ چراغ سبز داده‌ است که دست‌شان در سرکوب «شهروندان»شان تا برقراری «نظم محلی» تماما باز است (به‌سیاق «چاردیواری اختیاری»). وانگهی، در سپهر داخلی هم حاکمان امید دارند که روال دیرینِ خفه‌کردن صداها ازطریق سرکوب حداکثری همچنان کارساز باشد، تا بتوانند تبعات ستم و سرکوب را با ستم و سرکوبِ بیشتر و با کاربست ارعاب‌گری مهار کنند. این‌گونه است که - برای مثال - در سال‌های اخیر اکثر روزها صبح‌مان را با اخبار اعدام آغاز می‌کنیم.

اما وضعیتِ بازگفته آن‌گونه که به‌نظر می‌رسد ایستا نیست. در زیر پوسته‌ی سرکوبْ جریان سیالی از مقاومت جریان دارد. اعدام‌های مستمر به‌واقع ابزار ارعاب دولتی برای مهار همین مقاومت‌هاست. برخی نمونه‌های مشهود این جریان سیال مقاومت (به‌رغم شدت‌یافتنِ سرکوب‌های دولتی) عبارتند از: ایستادگی دادخواهان، مقاومت روزمره و مدنی زنان*، اعتصابات و اعتراضات مکرر کارگران (به‌شمول بازنشستگان، معلمان، پرستاران، کارگران صنعتی، کارگران نفت و گاز، و غیره)، مقاومت به‌حاشیه‌رانده‌شدگان و ملیت‌های تحت‌ستم، اعتراضات زیست‌محیطی، ... و نیز تداوم مقاومت زندانیان در زندان‌ها. نکته‌ی قابل‌توجه این است که دست‌کم در فاز کنونی، کارکرد مرعوب‌سازیِ افزایش اعدام‌ها، آن چنان که حاکمان انتظار داشته‌اند، موثر نبوده است. برای مثال، به‌موازات افزایش اعدام‌ها، دامنه‌ی اعتصابات زندانیان در کارزار «سه‌شنبه‌‌های نه به اعدام» در زندان‌های ایران گسترش یافته است (در هفته‌ی بیست‌وهشتم این کارزار).

از سوی دیگر، حاکمانِ دولت اسلامی ایران حتی اگر سرنوشت خویشاوندان سیاسی‌ِ سابق خویش نظیر عمرالبشیر (سودان) را فراموش کرده باشند، اکنون با هراس شاهدند که چگونه خشم و عزم ستمدیدگان در بنگلادش سرنوشت خفت‌باری را برای یکی دیگر از خویشاوندانِ سیاسی-طبقاتیِ متاخر آنها رقم زده‌ است.
به‌همین دلایل است که برای حاکمان جمهوری اسلامی پهنه‌ی اصلی نبرد همواره در داخل کشور بوده است؛ یعنی «دشمن اصلیِ» آنها یا مانع اصلی در برابر بسط قدرت مطلقه‌شان (برای چپاول‌گری) همین توده‌های ستمدیده و خشمگین و‌ مستاصل بوده‌اند. اطمینان حاکمان در بازشناسیِ ستمدیدگان به‌سان دشمن اصلی، و قاطعیت‌ قساوت‌بارشان در پیشبرد این نبردِ سرنوشت‌ساز از آن روست که خود بیش از همه واقفند که بحران‌های چندگانه‌ای که طی حیات شوم‌ این نظامِ سیاسی خلق کرده‌اند چنان ژرف‌ و درهم‌تنیده‌اند که حتی اگر (فرضا) بخواهند هم، قادر نیستند هیچ مرهمی برای کاهش رنج و‌ خشم توده‌ها فراهم سازند. ضمن اینکه امواج متوالی خیزش‌های توده‌ای از دی ۹۶ بدین‌سو نیز ژرفای شکاف و آنتاگونیسم بین حاکمیت و ستمدیدگان را آشکار ساخته‌اند.
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
جمهوری اسلامی در ابتدای سال جاری دست‌کم ۲۲۸ نفر را اعدام کرده و در یک ماه اخیر به این کشتار شتاب داده‌ است .در یک هفته گذشته در زندان‌های ایران بیش از ۲۳ نفر به اتهامات مختلف برای اعدام به انفرادی منتقل شده‌اند که ۱۶ نفر آنها در #زندان_قزلحصار، ۴ نفر در زندان بندرعباس و تعدادی در زندانهای دیگر هستند و حکومت کماکان به سرکوب و فشار بر زندانیان ادامه می‌دهد.
در اقدام سرکوبگرانه دیگر در پی‌ تحصن و اعتصاب و اعتراض در بند زنان #زندان_اوین به احکام اعدام ، حکومت ۳۷ نفر آنها را ممنوع الملاقات کرده‌ است.

کارزار #سه_شنبه_های_نه_به_اعدام در حالی وارد بیست و هشتمین هفته می‌شود که بند زنان رشت سه‌شنبه گذشته در بیانیه‌ای اعلام کردند به کارزار پیوسته‌اند آنان به جز زندانیان سیاسی نسبت به وضعیت زندانیان عادی زیر حکم هشدار دادند و روز گذشته ۱۱ نفر از بند مردان لاکان رشت نیز به کمپین پیوسته و در بیانیه خود اعدامها در ایران را احکام قرون وسطایی خوانده و آن را شدیدا محکوم کرده‌اند.

با پیوستن #زندان_لاکان_رشت به کارزار سه‌شنبه های نه به اعدام ، تعداد زندانها به ۱۸ زندان رسیده است که شامل زندان قزلحصار(واحد۳ و واحد۴)، زندان اوین (بند زنان ،بند ۴و۶و۸)، زندان مرکزی کرج،زندان خرم‌آباد، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران، زندان سلماس، زندان ارومیه، زندان تبریز، زندان اردبیل، زندان مشهد، زندان نظام شیراز، زندان قائم شهر و زندان لاکان رشت (بندزنان و بند مردان) می‌باشد.

کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام همواره خواستار لغو اعدام و شکنجه در ایران وحمایت و پیوستن همه هموطنان و زندانیان در زندانهای کشور به این کارزار بوده است.

کارزار سه‌شنبه های نه به اعدام
سه‌شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳


#جمهوری_اعدام #قیام_علیه_اعدام ##اعدام_قتل_عمد_دولتی_است #علیه_بی_تفاوتی #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد


@Blackfishvoice1
Forwarded from بيدارزنى
🟣‌ نامه و دفاعیه‌ی وریشه مرادی، زندانی سیاسی کورد برای «اطلاع افکار عمومی»


⚪️ داعش سر می‌بُرد،‌ جمهوری اسلامی نیز سر به دار می‌کِشد
 

▪️#وریشه_مرادی، اهل سنندج و عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) که در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی در سنندج بازداشت و به «بغی» متهم شده است، اعلام کرده است که در اعتراض به صدور حکم اعدام برای #شریفه_محمدی و #پخشان_عزیزی از حضور در دومین جلسه دادگاه خود که قرار بود، «امروز ۱۴ مرداد» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شود، خودداری کرده است.

وی از بند زندان زنان اوین، دفاعیه‌ای را برای اطلاع افکار عمومی نوشته که برای انتشار در اختیار #بیدارزنی قرار گرفته است.


▪️متن دفاعیه: «احکام ناعادلانه‌ی اعدام فعالین زن (شریفه‌ محمدی و پخشان عزیزی) در فاصله‌ی کمتر از یک ماه،‌ اقرار جمهوری اسلامی به ناکارآمدی و درماندگیِ سیاسی‌اش است. تظاهر به قدرت‌مند بودن دولت جدید،‌ ایجاد رعب و وحشت و گسترش سرکوب در آستانه‌ی انقلاب ژن، ژیان، آزادی، خیالی باطل بیش نیست. در همین راستا من به جرم زن بودن،‌ کورد بودن و جست‌جوی حیات آزاد، به «بغی» متهم شده‌ام. هم‌اکنون نیز پس از گذشت یک سال از بازداشت موقت، در صف انتظار  برای برگزاری دومین جلسه‌ی دادگاه، در شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی ‌به ریاست قاضی صلواتی در تاریخ ۱۴ مرداد،‌ قرار دارم. اگر چه می‌دانم عدم حضور در دادگاه، شاید به عدم خواست دفاع از خویش تعبیر گردد،‌ اما به نشانه‌ی اعتراض به صدور حکم اعدام برای رفقایم شریفه محمدی و پخشان عزیزی،‌ به دادگاه نخواهم رفت و چنین دادگاهی را که حکم عادلانه‌ای در آن صادر نمی‌گردد، به رسمیت نمی‌شناسم. بارها در شرایط دشوار بازجویی‌ها و بازپرسی‌ها‌ دفاعیاتم را ارائه داده‌ام، اما این بار این نامه‌ی دفاعیه‌‌ی من است که خطاب به مردم و جامعه‌ی همیشه هشیار و آگاه و آزادیخواه به نگارش درمی‌آورم. از آنان می‌خواهم مرا و فعالیت‌هایم را مطابق عدالت اجتماعی قضاوت کنند.
زیستن در قرن بیست‌ویکم در خاورمیانه‌ای که نیروهای هژمونیک جهانی و دولت‌-ملت‌های دیکتاتور منطقه سعی در غصب ارزش‌ها و فرهنگ‌ها داشته و خواهان بازسازی هژمونی خویش بر آن هستند، به معنای زیستن در جغرافیایی است که به خاک و خون کشیده شده و شاهد هرروزه‌ی نسل‌کشی، همگون‌سازی و ادغام و الحاق اجباری است. زیستن در کوردستان نیز یعنی حیاتی فاقد ضمانت قانونی، اقتصادی، سیاسی، ‌آموزشی و ...، و به عبارتی یعنی بی‌کاری، فقر، تبعیض، بازداشت، شکنجه، اعدام و کشته‌ شدن کولبرها (شهدای نان)!….»


ادامه‌ی متن را در لینک زیر بخوانید:

https://shorturl.at/nOo1z



#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
171_Reflexions_on_Hijab_Edna_collective.pdf
367.4 KB
فایل پی.دی.اف.:

نکاتی در رابطه با حجاب اختیاری

نویسنده: هسته‌ی اِدنا

مرداد ۱۴۰۳
لینک دسترسی به متن:

https://kaargaah.net/?p=1422

--------------------
@kdialectic
https://tinyurl.com/yc5sbkca

نکاتی در رابطه با حجاب اختیاری
نویسنده: هسته‌ی اِدنا

مرداد ۱۴۰۳
لینک دسترسی به متن:

https://kaargaah.net/?p=1422

توضیح کارگاه:

چشم‌انداز استرتژیک مبارزات زنان*، موضوعی که رفقای هسته‌ی اِدنا در این متن تحلیلی به آن‌ پرداخته‌اند و پرسش‌ها و دغدغه‌هایی پیرامون آن طرح کرده‌اند، پیوند ژرفی با امکانات تداوم مبارزه در موقعیت خطیر کنونی دارد؛ فارغ از اینکه تا چه حد با پاسخ‌های رفقا هم‌سو باشیم. اما در کنار اهمیت مضمونی این متن، نکته‌ی مهمی که نباید در حاشیه بماند نفس پای‌بندی رفقا به ضرورت جستجوگری جمعی، بازاندیشی انتقادی در موقعیتِ سیال تاریخی، و نیز فُرم گفتگوی انتقادیِ جمعی‌ست. از دید ما، این شیوه‌ی برخوردْ مصداقِ مواجهه‌ی مسئولانه با موقعیت تاریخی‌ست؛ و بدین اعتبار، حامل یکی از مولفه‌های مهم کنشِ انقلابی‌ست. خصوصا وقتی درنظر بگیریم که یکی از حلقه‌های مفقوده در انسجام‌یابیِ چپِ پراکنده‌ و مستاصلِ ایران، عدم پای‌بندی به گفتگوی جمعی و دیالوگ انتقادی‌ست؛ فقدانی که استمرار دیرینِِ آن، از چپْ - به‌جای یک‌ نیروی اجتماعیِ بالنده و تاثیرگذار - مجمع‌الحزایری از انبوه افراد و محافل خُرد و مُنفصل بر جای گذاشته است. در چنین بافتاری، افراد و جمع‌های چپ، در خلوت شخصی یا در حلقه‌ی بسته‌ی محافلِ خصوصی‌شان، در کنار رصد ناگزیرِ رویدادها و‌ تحولات جاری، رفتار و مواضع یکدیگر را رصد می‌کنند؛ بی‌آنکه در فضای عمومی دست به‌ نقادی مواضع و رویکردهای یکدیگر بزنند. بدین‌ترتیب، ماحصل این رصدگری تنها در سطح گردآوری «اطلاعات» و داوری‌های یک‌جانبه باقی می‌ماند، که معمولا از جایگاه «بیرونی» و توام با تخطئه‌های غیرشفاف (طعنه‌زنی) رخ می‌دهد، بی‌آنکه به سنتزی جمعی از دیدگاه‌ها و رویکردها منجر شود. (تو گویی - به‌قول معروف - هر کسی تنها سرگرم شخم‌زدنِ باغچه‌ی «خودش» است).

فراگیرشدنِ این پدیده واجد دلالت‌های چندگانه‌ای‌ست: هم ناشی از مختصات فضای شکست تاریخی‌ست؛ و هم - توامان - یکی از موانع عبور از این فضاست. ضمن اینکه جان‌سختیِ این رویه بازتابی‌ست از نفوذ ژرف رسوباتِ عصر نولیبرالیسم، که به‌طور متناقض‌نمایی در قالب تکثیر «سوژه‌های نولیبرال» در میان نیروهای چپ تجلی می‌یابد: جایی که هر «سوژه‌»ی فردی خود را «مرکز جهان» می‌انگارد و به‌ ضرورت تکوین سوژه‌ی جمعی و اقتدار خِردِ جمعی تن نمی‌دهد.

مشخصا در رابطه با قیام ژینا، عدم پیش‌رویِ خیزش توده‌ای در سطح انتظاراتِ فرضی یا آرمانی، و مسلط‌شدنِ نهاییِ نیروهای ارتجاعی بر میدان‌ تحرکات و دستاوردهای خیزش، گرایش به‌ حَزم‌اندیشی‌های جداسرانه را نزد بسیاری از «رفقا» تقویت کرده است. در این میان، ناکامی‌های متوالیِ خیزش‌های توده‌ای پس از دی ۹۶ (در غلبه بر ماشین سرکوبِ دولتی، سازه‌های ذهنیِ نولیبرالی و استحکامات ارتجاع) برخی از افراد و محافل چپ را بدین‌سمت سوق داده است که در مواجهه با خیزش‌های توده‌ای، دست‌کم برای «محافظت از خود» در برابر سرخوردگی‌های محتمل، به‌زعمِ خود موضع‌گیری و مداخله را به تعلیق درآورند و‌ صرفا فضای رویدادها را رصد کنند، تا خطایی مرتکب نشوند (منزه‌طلبی با «هویت چپ»). آنها با چنین معیاری عملا تنها خیزش‌هایی را به‌رسمیت می‌شناسند که به‌طور قطعیْ امکان پیروزی داشته باشند. به‌بیان دیگر، این نحوه‌ی بازشناسی، در همان حال که به‌سان معیار و پیش‌شرط همراهی و مداخله‌گری عمل می‌کند، خود مستلزم پیروزیِ سیاسی‌ِ نهایی و تفسیرناپذیرِ خیزش توده‌ای‌ست، نه دستاوردهای انضمامی و مقطعیِ آن (که عموما محل نزاع و‌ تفسیرند). مشکل صرفا این نیست که مازاد بیرونیِ این رویکرد چیزی نظیر «انتظار محتاطانه» است؛ بلکه بیش از آنْ این وجه آن مشکل‌زاست که برای توجیه انفعالِ خود ناچار است نیروها و رویکردهای فعال و مداخله‌گر در خیزش و نفس مداخله‌گری (و نه اَشکال و مضامینِ آن) را تخطئه کند؛ رویه‌ای که عمدتا در حوزه‌های خصوصی و روابط بینا-فردی رخ می‌دهد، نه در قالب نقادی در فضای عمومی. روشن است که با این کار، فضای جمعی برای راه‌جوییِ جمعیِ نیروهای چپ درجهت تکوین کنش‌گریِ جمعی از آنچه تاریخا هست تنگ‌تر و مسموم‌تر می‌شود. و باز روشن است که این محافظه‌کاریِ پاک‌دستانه، که گاهی در پسِ برشمردن معیارهای ظاهرا انقلابی برای یک خیزش «نابِ» طبقاتی سنگر توجیهی می‌جوید، نقطه‌ی مقابل کنش‌گری فعالانه و مسئولانه و تعهد انقلابی‌ست. چون دست‌کم در روند تاریخیِ معاصر پدیده‌ای شبیه یک «خیزش ناب طبقاتی» وجود نداشته و نخواهد داشت؛ وانگهی، توقف حرکت قطار تاریخ تا زمانی که «ما» آمادگی لازم برای بازیگری موثر در تعیین سمت‌وسوی حرکتِ آن را بیابیم انتظار عبثی‌ست؛ هرچه هست، انفجار تضادهای اجتماعی و رویارویی نیروهای متعارض در بافتار تاریخیِ حی‌وحاضرِ سرکوب‌های دولتی و‌ مداخلات امپریالیستی‌ست.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❗️Please share ❗️
Take action for Pakshan and Sherife!
NO to execution,
YES to free life!🌱
Ещё