📌گزارش برنامه نقد
اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی به مناسبت روز جهانی
#کارگر🖋بخش اول
«برنامه نقد
#اقتصاد_سیاسی در جمهوری اسلامی» در ۱۷ اردیبهشت ماه یک هزار سیصد و نود و هفت و بر طبق سلسله برنامه های تعریف شده در راستای هم اندیشی
#راه_سوم توسط شورا مرکزی انجمن اسلامی آرمان دانشجویان در آمفی تئاتر دانشکده مواد و متالوژی برگزار شد. کمال اطهاری، پژوهشگر اقتصادی و فرشاد اسماعیلی پژوهشگر حقوق کار ۲ مهمان برنامه بودند که بعد از قرائت متن ابتدایی مراسم توسط مجری به ایراد سخنان خود پرداختند.
کمال اطهاری در ابتدای سخنانش از تعریف
اقتصاد سیاسی و لزوم توجه به آن گفت و افزود: «
اقتصاد سیاسی علمی است که راه طبقه کارگر را برای رهایی خود و جامعه بشری برای ایفای نقش تاریخی خود را نشان می دهد.
اقتصاد سیاسی با نشان دادن نحوه توزیع و تولید مازاد اقتصادی به دنبال نشان دادن راهی برای کم درد سر کردن مسیر تکامل بشر است و علم بودنش ، مدیون مارکس است. شناخت
اقتصاد سیاسی برای تضمین رشد پایدار
اقتصاد به عنوان مهم ترین مولفه توسعه پایدار ضروری و پر اهمیت است.»
وی سپس با تمجید از توجه به
اقتصاد سیاسی در کوشش برای جست و جو راه سوم، به نقد
اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی پرداخت و عنوان کرد:« تشکیل جمهوری اسلامی با برعهده گرفتن نقش مدرن توسط سنت همراه بوده است و این زمانی رخ داد که طبقات مدرن جامعه در تشکیل هژمونی فکری و پیش بردن حداقلی اهداف نهضت مشروطه به شکست خورد. از همان ابتدا دولت فراطبقاتی تشکیل می شود که در ابتدا بلوک انقلابی بود و رفته رفته این بلوک پاره پاره می شود.»
کمال اطهاری در جمع بندی خود خاطر نشان کرد: "جامعه مدنی زمانی تشکیل می شود که زور از
اقتصاد بیرون رود. و این با برنامه دموکراتیک میتواند تحقق یابد که در دولت احمدی نژاد به طور کامل در انحصار دولت قرار گرفت و
اقتصاد ایران را در آستانه شکست قرار داد .گریز از این فروپاشی جز با شناخت
اقتصاد سیاسی ایران و نقد آن برای سامان دهی امکان پذیر نیست."
پس از کمال اطهاری، فرشاد اسماعیلی نقد
اقتصاد سیاسی ایران را از دریچه قانون کار پیگیری کرد. او در ابتدا به نوع نگاهش به راه سوم اشاره کرد و گفت: « به نظرم نباید بطن راه سوم به ترکیبی از دو جریان موجود اصول گرایی و اصلاح طلبی تقلیل یابد. چنانچه مبنا را
اقتصاد سیاسی بگیریم و به اصول و روش ها ملتزم باشیم، به خودی خود از آن دو جریان مشروعیت زدایی خواهد شد و راه سومی استخراج می شود.»
وی سپس به بحث مقررات زدایی به عنوان یکی از پارامتر های
اقتصاد نئو ليبرالي در ایران و تاثیر آن بر حوزه روابط کار کارگران، تشکل یابی و معیشت آنها پرداخت و افزود: «در اوایل انقلاب به این بهانه که عنوان سندیکا یک واژه غربی است، آن را با انجمن های صنفی جایگزین کردند که متاسفانه از این طریق و با سیاست مقرارات زدایی، آیین نامه ها و قوانین حمایتی سندیکا برای کارگران را از بین بردند. تدریجا در داخل انجمن های صنفی نیز به شکل های مختلفی مقررات زدایی شد. در حال حاضر میتوان دو نهاد شورا گفت و گوی بخش دولتی و خصوصی و همچنین هيئت مقررات زدایی را پیگر سطح کلان این سیاست در نهادهای اقتصادی ایران دانست.
این پژوهشگر حوزه قانون کار و تامین اجتماعی، در انتهای صحبت های خود در رابطه با تاثیر مقررات زدایی بر حوزه معیشت کارگران توضیح داد:« با بهره گیری از همین شیوه مقررات زدایی، بدهی های تامین اجتماعی که سال ها جمع شده بود را پرداخت نکردند. بازررسی دفاتر شرکت ها توسط تامین اجتماعی کاهش یافته است که امکان قانون گریزی کار فرماها را بیش از بیش اضافه کرده است.»
در انتها مراسم نیز پرسش های شفاهی و کتبی درراستای بحث های مطرح شده مهمانان، انجام شد. سوالی با این عنوان مطرح شد "با توجه به خوانش مختلف دو مهمان از وضعیت اقتصادی جامعه ما آیا ما با دولتی نئولیبرال مواجهه ایم و یا به تعبیر دکتر اطهاری دولت نئوفئودال؟"
کمال اطهاری توضیح داد که مسئله مقررات زدایی میتواند در چارچوب نئوفئودالی قرارگیرد و بازگشت به کرایه کردن انسان باشد. بسته قانونی نئولیبرال یک شیوه انتزاع برای ازدیاد رقابت در دوران پساصنعتی و جهانیشدن
اقتصاد است. همان حرفی که مارکس در نبردهای طبقاتی فرانسه میزند که سرمایه داری بدون جهانی شدن نمیتواند بقا داشته باشد. در ایران اما مقررات زدایی نه برای افزایش ارزش اضافه در رقابت بلکه برای جایگزینی واردات و برای انحصار بیشتر و تقابلهای صنفی آن نیز برای امتکردن است، مثل سیاست نقدی شدن یارانهها که برای خلیفهگرایی جناح انحصارطلب بود برای وابسته کردن و نابودی طبقه متوسط بود نه به شکلی که خصلت بانک جهانی را بدهد.
@IUSTArman