Imam__mahdi313

#همسرم
Канал
Религия и духовность
Персидский
Логотип телеграм канала Imam__mahdi313
@imam_mahdi255Продвигать
420
подписчиков
5,08 тыс.
фото
5,03 тыс.
видео
521
ссылка
کانال الصمصام المنتقم / شمشیر انتقام گیرنده . سلامتی امام الزمان مهدی فاطمه عج الله صلوات جانم فدای امام سید علی خامنه‌ای @he313
Imam__mahdi313
#همسر_شهید : منو فرستادی خونه ی خدا اما خودت رفتی پیش خدا..شهادتت مبارک لحظه هایی از وداع جانسوز #همسر_شهید با پیکر #شهید_عباس_بابایی به روایت فیلم #شوق_پرواز ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ . #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم #اللهم_عجل_لوليك_الفرج …
روایتی از همسر#شهید_عباس_بابایی که ناخواسته خواسته ی عباس را عنوان می‌کند: سه ماه قبل از شهادت عباس بود که یک روز داخل ماشین نشسته بودم و می رفتیم. یک لحظه به من احساس عجیبی دست داد و یک جورهایی از این که در خانواده ما کسی تا به حال شهید نشده است، احساس شرمندگی کردم و بلافاصله این احساس را برای عباس به زبان آوردم و گفتم: «عباس چرا من، مثل سایر خانواده ها در شهادت ها سهیم و شریک نباشم؟» عباس که گوش هایش را تیز کرده بود، گفت: «خب ادامه بده؛ بقیه اش را بگو و این که دیگر چه احساسی داری!» و این در حالی بود که من اصلا متوجه نبودم که چه می گویم.
عباس یک لحظه فرمان را رها کرد و دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و در حالی که می خندید، گفت: «خدای! شکر. سپاسگزارم که چنین حالتی را در قلب #همسرم انداختی.» عباس که دعا کرد، قلبم ریخت و پیش خود گفتم: «خدایا! من چی گفتم و چرا این حرف را زدم؟!» اما دیگر کار از کار گذشته بود و یک لحظه احساس کردم #عباس را از دست داده ام. عباس هم رو به من کرد و گفت: «خیالم راحت شد. دیگر احساس می کنم که تو #مرد شده ای و از این لحظه، فرزندانم را به تو می سپارم و هر چهارتای تا را به خدا!»
(راوی: صدیقه حکمت، همسر شهید روحشان شاد )
#شهید_عباس_بابایی
❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
@imam_mahdi255
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هدیه#همسر_شهید به حضرت زینب سلام الله، مهدی عزیزترینم بود خیلی دوسش داشتم... #شهید_مهدی_نعمایی
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#حاج_مسلم شهید شد
صباح ان شب از شهادت عموش صحبت می کرد و من بیشتر از #شهادت #همسرم مطمئن می شدم. ناگهان تلفن زنگ خورد و باز همرزم آقا مهدی بود. پرسید: تنها هستید نمی ترسید؟!! گفتم : پس گفتید: آقا مهدی امشب نمی یاد؟ گفت: نه امشب نمیاد فردا می یاد.
تلفن را قطع کردم و به صبا گفتم: حاج مسلم شهید شد. صبا گفت نه ! اما خودش را کنترل می کرد که گریه نکند.به آشپزخانه پناه برد دور از چشم بچه ها و صبا دیگر نمی توانستم خودداری کنم دست چپم به شدت می لرزید و درد می کرد. آن شب بچه ها نمی خوابیدند به انها گفتم: بیایید دعا بخوانیم همینکه زیارت #عاشورا را برداشتم. مهرانه گفت: #مامان ما بابا نداریم؟ خیلی تعجب کردم! گفتم: این چه حرفیه؟ فردا بابا میاد و شما را بغل می کند مثل هر شب...
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
@imam_mahdi255
Imam__mahdi313
بابایی تولدت مبارکــــــــــــــ اولین تولد شهید علی امینی بعد از شهادتش در پلاسکو همراه مراسم تشییع 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://telegram.me/joinchat/BZdLnDwPhBfxof6g6idp2Q
#شب وداعی که شب #تولد هم بود.. به یاد #شهدای_آتش_نشانی #شهید_علی_امینی
#پلاسکو
#٣٠_دی_ماه سالروز شهادت آتش نشان های فداکار و قهرمان....
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
همسر شهید امینی در خصوص روز حادثه می‌گوید: در روز حادثه از بهشت زهرا(س) در حال برگشت بودیم که تلفن علی زنگ زد و دوستانش گفتند که همچین اتفاقی افتاده اما منطقه تحت امر همسرم به محدوده #حادثه مرتبط نبود. من هر کاری کردم که نرود، اما قبول نکرد  و گفت: «الان تعداد مردم کمتری آنجا هستند، من بروم تا سریعتر از وقوع حادثه بزرگتر جلوگیری کنم و کمک کنم تا اموال مردم در آنجا نسوزد.» زهرا امینی دختر شهید امینی که باور ندارد پدر را دیگر نخواهد دید و دست نوازشش را حس نخواهد کرد در جملاتی کوتاه می‌گوید: صبح #پدرم را دیدم که رفت و دیگر برنگشت. دلم برای بابام تنگ شده و به او می‌گویم بابایی زودتر برگرد!
.
همسر شهید : علی همیشه می‌گفت: «من که در #جبهه نتوانستم در کنار همرزمانم شهید شوم، از خدا می خواهم لا اقل در این راه و در راه کمک به مردم #شهید شوم.» #همسرم در هر وعده نماز دعا می‌کرد که در راه خدمت به مردم از دنیا برود.

@imam_mahdi255
Imam__mahdi313
بهشت زهرا مزار سید محمد حسين میردوستی عزيز😍😍 امروز تولد شهيد بود(تاريخ تولد رو روي سنگ ببينيد) ....روز تاسوعاي سال٩٤ حلب به شهادت رسيد😢😢 🌷🌷🌷🌷 @imam_mahdi255
سالروز ولادت #شهید_محمدحسین_میردوستی
مدافع حرم خانم زینبــــ سلام الله 🌹#شهید_سید_محمد_حسین_میردوستی اولین شهید مدافع حرم شهرستان#مینودشت در ۱۳ تیرماه سال ۱۳۷۰ در خانواده ای ۵ نفری و در روستای دوزین از بخش کوهساران مینودشت به دنیا آمد. سید محمد حسین دو خواهر و یک برادر بزرگ تر از خود دارد و پدرش از #پاسدارن انقلاب اسلامی و از #جانبازان جنگ تحمیلی بود و ازین رو در خانواده ای معتقد و مذهبی پرورش یافت.
.
با شدت گرفتن درگیری ها در#سوریه و نسل کشی مسلمانان در سوریه و یمن دل#شهید_میردوستی بی قرار شد و مسرانه خانواده و پس از آن فرماندهان سپاه را برای اعزام به سوریه متقاعد کرد تا بالاخره در سال ۱۳۹۲ به جمع رزمندگان#مدافع_حرم ملحق شد.
شهید سید محمد حسین میردوستی، بالاخره پس از دو سال حضور در جبهه های حق علیه باطل در اولین روز آبان ماه سال ۱۳۹۴ مصادف با#تاسوعای حسینی طی مبارزه با گروه های تکفیری و تروریستی در سوریه به#شهادت رسید.
#وصیت_نامه :
به نام خداوند
با سلام و صلوات خدمت آقا#امام_زمان (عج ا... تعالی فرجه الشریف) که اگر لطف ایشان نبود بنده در این سنگر نبودم.
سلام#همسرم
از تو می خواهم فرزندمان را در راه حق و پشتیبان ولایت بزرگ کنی و به او بیاموزی که همیشه در این راه باشد.
و بعد از شهادتم بخاطر من گریه نکن؛ چون من در راه خدا#شهید شدم.
و به پسرم بگو که پدرت برای امنیت کسانی مثل خودش در این راه رفت.
ان شاا... بتوانم جبران کنم.
سلام به#پدر و#مادرم؛ سلام به شما که تا بزرگ شدنم زحمات بسیاری کشیده این.
پدرم ممنونم؛ بابت همه چیز ممنون.
 از این که به من آموختی پشتیبان ولایت باشم و همیشه من را در این راه تشویق می کردی.
مادرم ممنونم که همیشه به من لطف داشتی.
و از شما پدر و مادرم می خواهم بعد از من از همسرم و پسرم مراقبت کنید. آن ها را بعد از خدا به شما سپردم.
از خواهران و برادرم می خواهم که در راه ولایت و پشتیبان آن باشند و حجاب خود را نگه دارند و مراقب همدیگر باشند و با هم باشید.#فرزندم، آقا محمد یاسا، پسرم؛
نمی دانم چه زمانی این نامه را می خوانی؟ از تو می خواهم در زندگی ات پشتیبان ولایت باشی و مراقب فریب دشمن باشی.
شرمنده که نتوانستم باشم؛ دوستت دارم پسرم. مراقب خودت باش. یا علی.
اگر شهادت بنده به گونه ای بود که در کما یا مرگ مغزی رفتم اعضای بدنم را اهدا کنید
به امید این که این گونه باشد.
21 / 7 / 94
.
🌷🌷🌷
.
#امام_مهدی #امام_حسین #امام_زمان #امام_خامنه_ای #شیعه #امام_علی #سردار_سلیمانی #قاسم_سلیمانی #سپاه_قدس #مدافعان_حرم#مدافع_حرم#شهید
#شهید_سیدمحمد_حسین_میردوستی
شهید #گمنامی که در خواب هویتش را به #دخترش نشان داد....
قسمت سوم....
.


هنوز صحنه‌ای را که روی #تابوت نوشته شده بود #علی_اکبر به یاد دارم از آن زمان هر وقت به دررود می‌آمدم ساعت‌ها بر مزار این #شهید_گمنام اشک می‌ریختم چون به دلم برات شده بود که این شهید پدر من است، همه می‌گفتند خودت را اذیت می‌کنی. می‌گفتم بهرحال این شهید هم گمنام است و خانواده‌ای ندارد من بجای خانواده‌اش به دیدارش می‌آیم و در این یک سال با این شهید به اندازه‌ای خو گرفتم  که به این باور رسیدم #پدرم است.

دختر #شهید_سید_علی_اکبر_حسینی در حالی که چشمانش پر از اشک است و مدام آنها را با دستانش #پاک می‌کند می‌گوید: در تمام این سالها تنها دو بار خواب پدر را دیدم یک بار زمانی که تنها 6 سال داشتم و دیدم درب حیاط در می‌زنند؛ در را باز کردم دیدم کسی نیست، دیدم یک نفر جلوی من زانو زد نگاه که کردم پدر بود که مرا در #آغوش گرفت.

سال گذشته که دوباره خواب پدر را دیدم اما کسی باور نمی‌کرد این شهید، پدر من باشد پس از آزمایشات هر روز منتظر خبر خوش بودم یک #شب دیگر پدر به خوابم آمد و گفت من از این بالا مراقبت هستم این بار مطمئن‌تر شدم و به #همسرم گفتم من مطمئنم که این شهید پدرم هست.

آخرین باری که رفت، به دلم #الهام شده بود که بر نمی‌گردد

همسر شهید سید علی اکبر حسینی می‌گوید: بعد از #خواب دخترم حال و هوای عجیبی به همه ما دست داد تا جایی که هر روز منتظر خوش خبری بودیم و امروز آرزوی دیرینه من و #فرزندانم برآورده شد.

وی می‌افزاید: در تمام این سال‌ها در تنهایی هایم به یاد علی اکبر و خاطراتی که داشتیم گریه می‌کردم و امروز #شاهد خبر خوشی بودم که امیدوارم طعم آن را تمام خانواده شهدای گمنام بچشند. به شهیدم تبریک می‌گویم که بعد از 31 سال به شهر خودش برگشته و از این اتفاق خیلی خوشحالم.

همسر شهید حسینی با اشاره به اینکه همسرش سال 63 در #جزیره_مجنون به شهادت رسیده است اظهار می‌کند: من و علی اکبر تنها #سه سال و نیم با هم زندگی کردیم که حاصل آن یک #پسر و دختر است اما این چندسال برای من به اندازه هزاران سال ارزش داشت.

سربازی‌اش را در #کردستان بود و 5 ماه بعد مجدد به جزیره مجنون رفت آخرین باری که به جبهه رفت، پسرم محمد مهدی 3ساله و دخترم سمیه 5 ماهه بود.

هیچ وقت آخرین دفعه‌ای را که می‌خواست به جبهه برود فراموش نمی‌کنم؛ هوا که روشن شد رفت و دیگر برنگشت انگار به هر دو نفرمان الهام شده بود که دیدار مجددی وجود ندارد و عید نوروز همان سال 63 خبر مفقود شدن علی اکبر را برایم آوردند....
تقدیم به تمام فرزندان و شهدای گمنام