شهید #گمنامی که در خواب هویتش را به
#دخترش نشان داد....
قسمت سوم....
.
هنوز صحنهای را که روی
#تابوت نوشته شده بود
#علی_اکبر به یاد دارم از آن زمان هر وقت به دررود میآمدم ساعتها بر مزار این
#شهید_گمنام اشک میریختم چون به دلم برات شده بود که این
شهید پدر من است، همه میگفتند خودت را اذیت میکنی. میگفتم بهرحال این
شهید هم گمنام است و خانوادهای ندارد من بجای خانوادهاش به دیدارش میآیم و در این یک سال با این
شهید به اندازهای خو گرفتم که به این باور رسیدم
#پدرم است.
دختر
#شهید_سید_علی_اکبر_حسینی در حالی که چشمانش پر از اشک است و مدام آنها را با دستانش
#پاک میکند میگوید: در تمام این سالها تنها دو بار خواب پدر را دیدم یک بار زمانی که تنها 6 سال داشتم و دیدم درب حیاط در میزنند؛ در را باز کردم دیدم کسی نیست، دیدم یک نفر جلوی من زانو زد نگاه که کردم پدر بود که مرا در
#آغوش گرفت.
سال گذشته که دوباره خواب پدر را دیدم اما کسی باور نمیکرد این
شهید، پدر من باشد پس از آزمایشات هر روز منتظر خبر خوش بودم یک
#شب دیگر پدر به خوابم آمد و گفت من از این بالا مراقبت هستم این بار مطمئنتر شدم و به
#همسرم گفتم من مطمئنم که این
شهید پدرم هست.
آخرین باری که رفت، به دلم
#الهام شده بود که بر نمیگردد
همسر
شهید سید علی اکبر حسینی میگوید: بعد از
#خواب دخترم حال و هوای عجیبی به همه ما دست داد تا جایی که هر روز منتظر خوش خبری بودیم و امروز آرزوی دیرینه من و
#فرزندانم برآورده شد.
وی میافزاید: در تمام این سالها در تنهایی هایم به یاد
علی اکبر و خاطراتی که داشتیم گریه میکردم و امروز
#شاهد خبر خوشی بودم که امیدوارم طعم آن را تمام خانواده شهدای گمنام بچشند. به شهیدم تبریک میگویم که بعد از 31 سال به شهر خودش برگشته و از این اتفاق خیلی خوشحالم.
همسر
شهید حسینی با اشاره به اینکه همسرش سال 63 در
#جزیره_مجنون به شهادت رسیده است اظهار میکند: من و
علی اکبر تنها
#سه سال و نیم با هم زندگی کردیم که حاصل آن یک
#پسر و دختر است اما این چندسال برای من به اندازه هزاران سال ارزش داشت.
سربازیاش را در
#کردستان بود و 5 ماه بعد مجدد به جزیره مجنون رفت آخرین باری که به جبهه رفت، پسرم محمد مهدی 3ساله و دخترم سمیه 5 ماهه بود.
هیچ وقت آخرین دفعهای را که میخواست به جبهه برود فراموش نمیکنم؛ هوا که روشن شد رفت و دیگر برنگشت انگار به هر دو نفرمان الهام شده بود که دیدار مجددی وجود ندارد و عید نوروز همان سال 63 خبر مفقود شدن
علی اکبر را برایم آوردند....
تقدیم به تمام فرزندان و شهدای گمنام