همه میگن نمیدونن بادمجون سبزیجاتِ یا صیفی جات،ولی من میگم میوه بهشتیه،هر چی که بشه، میشه باهاش درست کنی، کبابیش کنی میشه میرزاقاسمی،سرخش کنی و با کمی آب بزاری بپزه با یخورده کشک و نعنا داغ میشه کشک بادمجون، بریزی تو ماست میشه بورانی بادمجون،مواد دلمه رو تو شکمش بریزی میشه بادمجون شکم پر سرخ کن بریز توی آب مرغ با یه کمی رب تفت داده شده یه آب مرغ و بادمجون عالی میشه(دلم خواست😑) سرخش کنی با سیب زمینی و پیاز حلقه حلقه بچینی تو ماهی تابه، روش آب و رب بریزی،میشه یه مدل خورش، خورش بادمجون و قوره قیمه بادمجون،بازم بگم؟؟؟؟ انواع ترشیجاتش موند💘
حالا در یک همچین کشوری در دمشق یک زنی مثل زینب کبری (علیها السلام) این همه داغ دیده، ولی خطبه میخواند، خطبهاش مفصل است، در یک جملهاش میفرماید که: «الحمد اللّه ربّ العالمین» اول حرفش میگوید خدا را شکر ما وقتی شکممان سیر است میگوئیم خدا را شکر. زینب (علیها السلام) در حال گرسنگی هم گفت خدا را شکر. در حالی که همه سختیها دیده، پیاده و سواره از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام دهها روز اسارت، در به دری داغ خطر ،نیش همه را تحمّل کرده باز میگوید: «الحمد للّه»، بعد صلوات میفرستد و بعد شروع میکند، آیه قرآن میخواند میگوید: «ثم کان عاقبه الّذین اساؤا السوای أن کذبوا بآیات الله» ای کسانی که گناه کردید شما کافر از دنیا خواهید رفت، عاقبت شماها که آمدید حسین (علیه السلام) را کشتید بد عاقبت و همهتان کافر میمیرید ببینید یک کسی بیاید مثلاً در رشت که مرکز برنج است،یک چهارپایه بگذارد توی خیابان بگوید مرگ بر برنج. در پایتخت برنج ! خیلی جسورانه است یک کسی سخنرانی کند آن هم نه یک زن عادی،زنی که یک عالمه داغ و اسارت دیده، یک زنی که این همه ضربه دیده ،در مقابل حکومت این گونه حرف میزند، خیلی مهم است. کافرها با جنایتی که کردید برادرم را کشتید کافر میمیرید. آن وقت کلمهاش حمد است، دومین کلمهاش قرآن است انس زینب کبری (علیها السلام) با قرآن زینب کبری (علیها السلام) دختر فاطمه (علیها السلام) است. فاطمه زهرا (علیها السلام) در سخنرانی کوتاهی که کرد در مسجد حدوداً 54 تا آیه قرآن خواند. توی کاخ یزید میگوید : «أظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء….» یزید تو فکر کردی ما را کشتی ما خوار شدیم؟ تو فکر کردی!!!!! اللّه اکبر !!!!! بعد میآید میگوید که: «لا یحسبنّ الّذین کفروا انما نملی لهم خیرا» آیه قرآن میخواند یزید فکر نکن دو سه روز زندهای به نفعت است، خدا گذاشته پیمانهات سر برود پدرت را در بیاورد. فکر نکن: «أمن العدل یا بین الطلقاء» تو عادل هستی؟ تحقیر دشمن، در عین اسارت به دست دشمن یزید اصلاً میدانی بابات کیه؟ تو بابات کسی بود که اسیر جدم شد، شما بردگانی بودید که پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) جد من شما را آزاد کرد. تو برده هستی، تو کافر هستی، تو را خدا مهلتت داده، پیمانهات سرد شود،عذابت شروع می،شود بعد میفرماید :«انی لاستصغر قدرک» بدرستیکه من زینب (علیها السلام) قطعاً صغیر میکنم یعنی یزید پست! تو پهلویِ من خیلی پستی. یک زن این همه استوار و جسور؟؟ در ادامه می فرمایند: «واستصغر تقریعک» خیلی تو را لایق میدانم که تو را بکوبم خاک توی سرت کنم «واستکبر توبیخک» من توبیخ تو را خیلی بزرگ میدانم یعنی تو استحقاق داری بزرگترین توبیخها را بشنوی. تو استحقاق داری بزرگترین تحقیرها را از من بشنوی. مفصله آخرش میگوید: «فکد کیدک» کد یعنی کید و حلیه فکد، کد کید. هر چی نقشه داری بکار ببر میخواهم ببینم دیگر چه میتوانی بکنی. حسین (علیه السلام) را کشتی بکش. زیر سم اسب کردی؟ بکن. بچههایش را اسیر کردی؟ سرهایشان را سر نی کردی؟ توی کوفه و شام ما را گرداندی «فکد کیده» کار دیگر هم اگر دستت هست بکن «و سع سعیک» هر چه سعی و تلاش و کوشش داری کماش نگذار «و ناصب جهدک» نهایت جهد و تلاشت همین بود؟؟؟
وضعیت شام در زمان معاویه: حالا میخوام یک چند تا جمله بگم اول براتون بگم شام کجاست، کوفه کجاست، شام پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) را ندید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ندید از روز اول صدای اسلام را که شنید با سیمای معاویه دید عاخه یه وقتی مثلاً آدم اول بهار میبیند. پائیز هم میبیند، افرادی هستند از اول که متولد میشوند در پائیز به دنیا میآیند هر چه میبینند برگ زرد است. اصلاً اسلام شام با پائیز بود یعنی اسلام را در سیمای معاویه دیدند بعد هم یزید. این اسلام ، یک خفقانی بود که هر چه معاویه میگفت کسی لب از لب تکان نمیداد. معاویه میخواست مردم را امتحان کند گفت یک روز چهارشنبه بگوئیم میخواهیم نماز جمعه بخوانیم ببینیم کسی جرأت میکند بگوید امروز جمعه نیست، چهارشنبه رفتند نماز جمعه خواندند و یک نفر جرأت نکرد بگوید امروز چهارشنبه است اینقدر وحشت. معاویه یک مشت لشکر داشت که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به یارانش میفرمود دوست دارم ده تای شما را بدهم یکی از علاقمندان به معاویه را بگیرم یعنی آنها علاقهشان به معاویه اینقدر بتونی سفت بود. در یک ماجرای قضاوت قاضی حکم داد که این شتر ماده مال فلانی است. صاحب شتر گفت بابا این شتر ماده نیست، نر است. معاویه گفت اگر قاضی حکومت من به نر گفت ماده یا به ماده گفت نر، کسی حق ندارد چیز دیگری بگوید. یعنی به چهارشنبه بگوید جمعه به جمعه بگویند چهارشنبه به نر بگویند ماده به ماده بگویند نر کسی جرأت حرف زدن ندارد
مشکلی که الان زنان و دختران ما دارند چیه؟ مشکلی که مردان ما دارند چیه؟ الان مشکل جامعه ما این است که زود میبُرند، مهمترین مشکل روحی و روانی نسل امروز و مهمترین مشکل این است که زود قیچی میشوند. این مهمترین مشکل چیه؟ یأس، بریدن، انزوا و گوشهگیری، ترس و خفقان. یک حادثه کوچکی برای یک خانواده رخ میدهد، از چی شروع کند در را به هم میزند، حداقلاش گریه میکند، شام و نهار و صبحانه نمیخورد، مدرسه نمیرود، سرکار نمیرود، از خانه همسر بیرون میرود، تلفن را قطع میکند، سر یک چیز جزئی فوری قیچی میشوند، یعنی میشکنند. شکست ناپذیری و مقاومت درسی که زینب کبری (سلام الله علیها) به ما داد، هیچ چیزی او را نشکست. خیلی مهم است دو تا پسر داشت در کربلا شهید شدند، شکسته نشد، برادرش را شهید کردند، روبروی چشمهایش برادر دیگرش حضرت ابوالفضل (علیه السلام)، جوانانی مثل علیاکبر،علی اصغر( بچه شیرخواره)، هر حادثهای که دید شکسته نشد درست است که جسمش شکست! اینکه شکسته نشد چی بود؟ روحش این یعنی آن، آنی که الان تمام دکترهای روانشناس توش ماندند تمام کشورها توش ماندند، همه علما و همه اساتید حوزه توش ماندند. همینکه افراد زود میشکنند.مشکلی که امروز خیلیها بهش (به آن) گرفتار هستند این است که میشکنند. زینب کبری (علیها السلام) خانم نشکن بود.
اینجاست که آموزش های قبل از ازدواج و بعد از ازدواج ضرورتش پر رنگ میشه،حالا یه چیزی که به نظرم واجبه ولی انگار کسی زیر بار این قسمت از مشاوره قبل ازدواج نمیره و اصلا شاید اجرا نشه،آموزش به خانواده های هر دو طرف هست،آموزش عروس داری،آموزش داماد داری ،همراه بودن خانواده ها خیلی مهمه،چون من همیشه میگم ازدواج پیوند دو شخص نیست،دو تا خانواده وصلت میکنن
سر کلاس معادشناسی استاد میگفت،زن ها شاید تا یه دوره ای تو خونه مطیع باشن یا گاهی بهشون ظلم بشه،ولی بعد یه مدت که مرد خانواده سنش میره بالا،بچه ها ازدواج میکنن،نوه دار میشن،زن قدرت زیادی از نظر جایگاه تو خونه پیدا میکنه،ولی امان از روزی که زن ها قدرت پیدا میکنند،دیگه خدا رو بنده نیستن،یعنی یجوری اون سال ها رو جبران میکنه که به اصطلاح با شاه سر یه میز فالوده نمیخوره،خوب که نگاه کردم دیدم راست میگه ها،تا دیروز خیلی خوب همراه شوهرش بوده ولی الان عروس دار شده،انگار حکومتی دستش دادن،شروع میکنه به امر و نهی و فرمانداری، و هر چی این سال ها تحمل کرده رو سر عروس بیچاره میخواد خالی کنه،و اون عروس هم از همه جا بی خبر یه دو سالی تحمل میکنه و یهو کاسه صبرش لبریز میشه و جنگ و رقابت شروع میشه،این وسط هم پسر بیچاره نمیدونه طرف کیو بگیره.
تجربه ی درست کردن گل رز با روبان خیلی جالب بود واسم،خیلی وقت بود می خواستم انجام بدم،امروز وقت شد،اگه خوب پیش رفت مراحل درست کردنشو می ذارم،میتونه واسه روزایی که نزدیک اسفند میشه و ایام شعبانیه نزدیک هست یه ایده واسه درآمدزایی باشه🌸