وضعیت شام در زمان معاویه:
حالا میخوام یک چند تا جمله بگم
اول براتون بگم شام کجاست، کوفه کجاست، شام پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) را ندید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ندید از روز اول صدای اسلام را که شنید با سیمای معاویه دید
عاخه یه وقتی مثلاً آدم اول بهار میبیند. پائیز هم میبیند، افرادی هستند از اول که متولد میشوند در پائیز به دنیا میآیند هر چه میبینند برگ زرد است. اصلاً اسلام شام با پائیز بود یعنی اسلام را در سیمای معاویه دیدند بعد هم یزید. این اسلام ، یک خفقانی بود که هر چه معاویه میگفت کسی لب از لب تکان نمیداد.
معاویه میخواست مردم را امتحان کند گفت یک روز چهارشنبه بگوئیم میخواهیم نماز جمعه بخوانیم ببینیم کسی جرأت میکند بگوید امروز جمعه نیست، چهارشنبه رفتند نماز جمعه خواندند و یک نفر جرأت نکرد بگوید امروز چهارشنبه است اینقدر وحشت.
معاویه یک مشت لشکر داشت که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به یارانش میفرمود دوست دارم ده تای شما را بدهم یکی از علاقمندان به معاویه را بگیرم یعنی آنها علاقهشان به معاویه اینقدر بتونی سفت بود. در یک ماجرای قضاوت قاضی حکم داد که این شتر ماده مال فلانی است. صاحب شتر گفت بابا این شتر ماده نیست، نر است. معاویه گفت اگر قاضی حکومت من به نر گفت ماده یا به ماده گفت نر، کسی حق ندارد چیز دیگری بگوید. یعنی به چهارشنبه بگوید جمعه به جمعه بگویند چهارشنبه به نر بگویند ماده به ماده بگویند نر کسی جرأت حرف زدن ندارد