تو از دیوار میترسی، من از آوار میترسم
من از لرزیدن دستان تو هر بار میترسم
به پای بیقراری مینویسی لرزش دل را
و من مثل همیشه باز از دیدار میترسم
در این ابهام میمانی که انکارم کنی یا نه
نمیدانی من از این کار و از انکار میترسم
سکوتم را به تو دادم لبانم را تو بگشایی
ولی از گفتگوهای سر بازار میترسم
حلالت میکنم از شیر مادر نیز شیرینتر
بکش ما را، که من از مردن بر دار میترسم
حرامم باد آن شب که، بدون تو سحر گردد
خروسش را نمیخواهم، من از هشدار میترسم
خبر دارم که دوری با جنون همخانه میگردد
اگرچه من همیشه از چنین اخبار میترسم
دو چشمانت برای من خودش افسانه میخواند
سخن از عشق را کم کن من از گفتار میترسم
#جهان_سبزعلیپور💎گمشده_در_خیال
@Gomshode_Dar_Khiyal