✔️"گمشده_در_خیال "✔️

#حسین
Канал
Политика
Юмор и развлечения
Музыка
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала ✔️"گمشده_در_خیال "✔️
@gomshode_dar_khialПродвигать
365
подписчиков
6,28 тыс.
фото
2,71 тыс.
видео
1,05 тыс.
ссылок
ƒαянα∂❤кια شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش می کنند... حرفهای دلم... از رنجی که می برم... رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم... و هزار و یک حرف و حدیث نگفته... و ترانه های دوست داشتنی... @Gomshode_Dar_Khial 🔘ارتباط بامدیر @Akharin_Jam_Tohi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#روزنگار۳مهرزادروزحسن‌کسایی
‌خداوندگار #نی و  اسطوره  #نی_نوازی
و #ردیف‌دان، نوازنده #سه_تار و از نامداران موسیقی سنتی به خصوص مکتب اصفهان .


📽 صدای نِی با کاغذ و انگشت توسط زنده‌یاد #استادحسن_کسایی
استاد #حسین_علیزاده درباره استاد
#حسن_کسایی می‌گوید: «می‌گفتیم نِی‌اش خوب است که همچین صدایی می‌دهد.
یک کاغذی را لوله کرد گرفت لای دندان همان صدا آمد؛ گذاشت کنار، ناخن گذاشت لای دندان باز همان صدا آمد. کسایی خودش نِی بود.»
🪴

نام من عشق است ، آیا میشناسیدم ؟
زخمی ام ، زخمی سراپا میشناسیدم ؟

با شما طی کرده ام راه درازی را...
خسته هستم خسته ، آیا میشناسیدم ؟

راه شش صد ساله ای از دفتر حافظ
تا غزل های شما ، آیا میشناسیدم ؟

این زمانم گر چه ابر تیره پوشیدست
من همان خورشیدم ، آیا میشناسیدم ؟

پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده ازپا را میشناسیدم ؟

میشناسد چشم هایم چهره هاتان را
همچنانی که شما ها میشناسیدم

این چنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیم به حاشا میشناسیدم ؟

من همان دریایتان ای رهروان عشق
رود های روح دریا میشناسیدم ؟

اصل من بودم ، بهانه بود فرعی بود
عشق قیس و حسن لیلا میشناسیدم ؟

در کفه فرهاد تیغه من نهادم من
من بریدم بیستون را میشناسیدم ؟

مسخ کرده چهرام را گر چه این ایام
با همین دیدار حتی میشناسیدم ؟

من همانم آشنای سالهای دور
رفته ام از یادتان ، یا میشناسیدم ؟

#حسین_منزوی
‌‌‌
#اول مهر سالروز میلاد #حسین_منزوی گرامی باد🧚‍♀
۲۸ شهریور #زادروز_اردشیر_روحانی

(زاده ۲۸ شهریور ۱۳۲۵ رشت) موسیقیدان و نوازنده پیانو

استاد #اردشیر_روحانی از برترین نوازندگان پیانو در موسیقی ایرانی هستند.تحصیل ایشان در هنرستان ملی و دانشکده هنرهای زیبا نزد اساتیدی مانند #جواد_معروفی، #حسین_دهلوی، #پروفسور_امانوئل_ملیک_اصلانیان و پروفسور #کریستین_داوید بوده است.
آثار اصلی:مجموعه قطعات ایرانی برای پیانو شامل دو آلبوم اصلی(یکی چهارگاه و اتودهای اصفهان و دشتی و ماهور و دیگری مجموعه با عاشقان).
بازنویسی ترانه های محلی برای پیانو و پیانو و ارکستر و خواننده (که تعدادی قبل از انقلاب با صدای خانوم مینو جوان و پری زنگنه منتشر شد و بعد از انقلاب مجموعه کوی دوست).
ایشان معلمی نمونه هم بودند که شاگردان موفق و خوبی را به جامعه موسیقی تحویل دادند.
از سال ۱۳۷۸ ساکن ونکوور در کانادا هستند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" با او به میان طوفان خواهم رفت "

آن کس که باران را دوست دارد
و خانه اش را دوست دارد
و با نگاهی آرام به زندگی می نگرد
با او به میان طوفان خواهم رفت
آن کس که مرا در کنار آتش درونش گرم کند
و نه بهشت و نه دوزخ او را به شگفت نیاورد
و با نگاهی آرام به زندگی بنگرد
با او به میان طوفان خواهم رفت...


#فرانسیس_شاو

ترجمه #حسین_الهی_قمشه_ای


#عصرتان عاشقانه 🧡
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سال هاست به آدم هایی فکر می کنم که دیگران را به سلیقه ی خود تغییر می دهند... آدم هایی که هیچ سلیقه، انتخاب و طرز فکری را قبول ندارند به جز چیزی که در ذهنشان هست... گاهی با کلامشان دیگران را تحقیر می کنند و گاهی با نگاهشان سرزنش... نمک پاش زخم های دیگران می شوند و آنقدر آزارشان می دهند تا تغییر کنند...
حقیقت این است که خیلی از ما سال هاست با اعتقاد دیگران زندگی می کنیم... فکرهایمان...انتخاب هایمان...حتی زندگیمان برای خودمان نیست... اطراف خیلی از ما، انسان هایی هستند که جایمان تصمیم می گیرند و تصور می کنند بیشتر از ما از شرایط زندگیمان با خبرند... این آدم ها در وجودشان سلاحی دارند بسیار کشنده... سلاحی که جسم را از بین نمی برد ولی روح انسان ها را می کشد...آدم هایی که من اسمشان را گذاشته ام قاتلان روح...
همان کسانی که باعث می شوند انسان ها زنده بمانند ولی دیگر زندگی نکنند...
#حسین_حائریان

This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجایم
بر تلی از خاکستر
پا بر تیغ می‌کشم
و به فریب هر صدای دور
دستمال سرخ دلم را
تکان می‌دهم.
#حسین_پناهی

#مرداد
با تشکر از کورش رفیعی و مینا حسینی




پدرم همیشه می گفت:
به زندگی بعد از مرگ اعتقاد داشته باش.
اما  من با این مردم
به مرگ قبل از زندگی
اعتقاد پیدا کردم
و هر روز می‌میرم
بی آنکه زندگی کرده باشم...

#حسین_پناهی

💥۶ شهریور زادروز #حسین_پناهی  شاعر، نویسنده ،کارگردان وبازیگر فرخنده‌باد
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سلام آینه‌ی آفتاب‌زاده‌ی من!
صَبیحِ جبهه‌فروزِ جَبین‌گشاده‌ی من!

اتاق را همه خورشید می‌کنی هر صبح
سلام آینه‌ی روی رَف نهاده‌ی من!

همه کدورتِ پیچیده در تو نقشِ من است
مگر نه آینه‌ای تو؟ زلالِ ساده‌ی من!

به برگ‌های گل از تو غبار روبم، اگر
خزان امان دهدم، هست این اراده‌ی من

«فرشته عشق نداند» که گفت؟ اینک تو
فرشته‌ی همه هستی به عشق داده‌ی من!

تو را چه کار که سرو ایستاده می‌میرد؟
همیشه سبز بمان سروِ ایستاده‌ی من!

به تو رسیدن و ماندن خوش است خانه‌ی امن!
نهایتِ سفر! ای انتهای جاده‌ی من!


#حسین_منزوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼

دیده‌ام خورشید را در خواب، تعبیرش تویی
خواب دریا و شب مهتاب، تعبیرش تویی.....

#حسین_منزوی
تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منی
غنای ساده و معصوم شعر ناب منی

رفیق غربت خاموش روز خلوت من
حریف خواب و خیال شب شراب منی

تو روح نقره یی چشمه های بیداری
تو نبض آبی دریاچه های خواب منی

ــ سیاه و سرد و پذیرنده ــ آسمان توام
ــ بلند و روشن و بخشنده ــ آفتاب منی

مرا به سوی تو جز عشق بی حساب مباد
چرا که ما حصل رنج بی حساب منی

همیشه از همه پرسیده ام ، رهایی را
تو از زمانه کنون ، بهترین جواب منی

دگر به دلهره و شک نخواهم اندیشید
تویی که نقطه پایان اضطراب منی

گُریزی از تو ندارم ، هر آنچه هست ، تویی
اگر صواب منی یا که ناصواب منی

#حسین_منزوی
آواز می‌خوانم
پر از آلاله‌های باژگون
بی‌ هیچ استعاره‌ای
تعادل جهان حفظ می‌شود
به مرگ این ‌و تولد آن

دلم نمی‌گیرد
از حنجره‌ی زنی که کلمات را
شبیه حنجره‌ی مادرم ادا می‌کند
دلم نمی‌گیرد از سلام دختری
که مانتویش همرنگ مانتوی خواهر من است
و سربازی که با سر تراشیده
بوی سرما و تاید می‌دهد
مرا به یاد برادرم نمی‌اندازد

آری اینچنین می‌گریزم از تعلقات
از غرایز، از اندیشه

نمی‌اندیشم که بی هیچ امکانی
خلیفه‌ی کیستم؟!
نه به هیچ‌ و نه به خلیفه
صلاح ‌و سعادت من‌ در این است

سپتامبر به دبی می‌روم
و برای آرامش روحم
اسکی روی آب می‌کنم
و به فینال می‌رسم در جام دیویدس
خیلی باحالند
پادشاهان کشورهای کوچک خلیج

می‌گریزم از ملال
افسردگی می‌آورد چایکوفسکی
و تارکوفسکی و کیشلوفسکی
باحالند فیلم‌های هندی ...

📕📚

📖 #نمی‌دانم‌ها
📝#حسین_پناهی
#کابوس
#آرمان_گرشاسبی
شاعر #حسین_غیاثی

‍ ◉━━━━━━───────
    ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆

منم آن شهری که
از یادش رفته کسی را ندارد
دلش میخواهد برقصد سرمست
ولی نا ندارد
دارد کابوس رفتن مرا
این تنها بودن مرا
شکنجه میدهد ولی نمیکشد
من از شبهای بی پنجره
آواز بی خاطره
شکنجه میشوم
شکنجه میشوم

#حسین_غیاثی
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست ،
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست،
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد!

#ژاله_اصفهانی

۱۸ امرداد زادروز #حسین_زمان

(زاده ۱۸ امرداد ۱۳۳۸ تهران -- درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ تهران) خواننده موسیقی پاپ واستاد دانشگاه

از زنده نام حسین زمان هشت آلبوم موسیقی و چندین تک آهنگ به یادگار مانده است . آخرین کنسرت او هم مردادماه سال نود و هشت در برج میلاد تهران و پس از هفده سال ممنوع الکاری برگزار شده بود .

حسین زمان دانش‌آموخته رشته مهندسی الکترونیک و عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف بود. او که ۲۸ سال در دانشگاه تدریس می‌کرد در سال ٨٨ و توسط دولت وقت از تدریس منع شده بود

#یاد و نامش جاویدان🖤💐
حرمت نگه دار
دلم!
گلم!
كه اين اشک
خون‌بهای عمر رفته‌ی من است

ميراث من
نه به قيد قرعه
نه به حكم عرف
يک‌جا سند زده‌ام همه را
به حرمت چشمانت
به نام تو

و می‌رفتم و می‌رفتم و می‌رفتم
تا بدانم تا بدانم تا بدانم
از صفحه‌ای به صفحه‌ای
از چهره‌ای به چهره‌ای
از روزی به روزی
از شهری به شهری
زير آسمان وطنی كه در آن
فقط مرگ را
به مساوات تقسيم می‌كردند

سند زده‌ام يكجا
همه را
به حرمت چشمان تو
مهر و موم شده
با آتش سيگار متبرک ملعون
كه می‌تركاند يكی يكی
حفره‌های ريه‌هايم را
تا شمارش معكوس، آغاز شده باشد
بر اين مقصود بی‌مقصد

كفايت می‌كرد مرا حرمت آويشن
مرا مهتاب
مرا لبخند
و آويشن، حرمت چشمان تو بود.
نبود؟
پس دل گره زدم به ضريح انديشه‌ای
كه آويشن را می‌سرود

آری گلم!
دلم!
حرمت نگه دار
كه اين اشک‌ها
خون‌بهای عمر رفته‌ی من است
سرگذشت كسی كه هيچ‌كس نبود
و هميشه گريه مي كرد
بی مجال انديشه به بغض‌های خود

تا کی مرا گريه كند؟
تا كِی؟
و به كدام مرام بميرد؟

#حسین_پناهی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من حسینم! پناهی‌ام!
خودمو می‌بینم، خودمو می‌شنفم،
خودمو فکر می‌کنم... تا هستم جهان ارثیة بابامه!
سلاماش! همة عشقاش! همة درداش، تنهاییاش...
وقتی هم نبودم، مال شما!
اگه دوست داری با من ببین، یا بذار باهات ببینم!
با من بگو، یا بذار با تو بگم!
سلامامونو، عشقامونو، دردامونو، تنهاییامونو... ها...!

#حسین_پناهی

#مرداد
#با تشکر از کورش رفیعی و مینا حسینی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجایم
بر تلی از خاکستر
پا بر تیغ می‌کشم
و به فریب هر صدای دور
دستمال سرخ دلم را
تکان می‌دهم.
#حسین_پناهی

#مرداد
ما بدهكاريم
به كسانی كه صميمانه ز ما پرسيدند:
«معذرت می‌خواهم، چندم مرداد است؟!»
و نگفتيم
چون كه مرداد گورِ عشقِ
گلِ خون‌رنگِ دل ما بوده است.

#حسین_پناهی

سالروز درگذشت
#حسین_پناهی (حسین پناهی دژکوه)
(۶ شهریور، ۱۳۳۵ دژکوه، کهگلویه – ۱۴ مرداد ۱۳۸۳، تهران)
شاعر،فیلسوف،نویسنده، کارگردان و بازیگر.
وی در سن ۴۸ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و در قبرستان شهر سوق (واقع در استان کهگیلویه‌ و بویر احمد) به وصیت خود ایشان به خاطر این‌که مادرش در آن‌جا دفن شده‌ بود به خاک سپرده شد؛ چنان‌که پیشتر گفته بود:‌ "به بهشت نمی‌روم اگر مادرم آن‌جا نباشد."

روحش شاد و یادش ماندگار  🥀
هفت سالم بود
صبح زود وقتی از خواب بیدار شدم تا به مدرسه بروم دیدم زمین مثل عروس ها پیرهن سفید پوشیده
برف آمده بود... چه خبر خوبی، برف آمده بود و مدرسه ها تعطیل شده بود
قرار بود برای اولین بار آدم برفی درست کنم... یک آدم برفی فقط و فقط برای خودم
لباس گرم پوشیدم و دستکش هایم را دست کردم و به کوچه رفتم ...
خیلی سرد بود...شروع کردم به جمع کردن برف ها... دست هایم یخ زده بود ولی من آدم برفی می خواستم
بدتر از سرما حرف های عابرانی بود که تا من را می دیدند می گفتند سرد است برو به خانه،  سرما می خوری...با یک آفتاب زود آب می شود " اصلا شاید کسی دلش بخواهد سرما بخورد " این را می گفتم و دست هایم را هاااا می کردم تا کمی گرم شوند
تمام شد... زیباترین آدم برفی دنیا را من با دست های یخ زده ساختم
هویج و دکمه و... از خانه برداشتم و کاملش کردم... نزدیک ظهر شد دستکش و شال و کلاهم را به آدم برفی دادم و رفتم خانه تا کمی گرم شوم
چشم هایم داد می زد که سرما خورده ام اما چه اهمیتی داشت ... من آدم برفی داشتم یک آدم برفی برای خودم
از خستگی و اثرات قرص سرما خوردگی کنار بخاری خوابم برد
بیدار که شدم دیدم انگار چند فصل خوابیده ام... آفتاب شده بود...
خودم را به کوچه رساندم دیدم یادگاری هایم را گذاشته و رفته
حرف عابران در گوشم مثل یک نوار ضبط شده مدام تکرار می شد
سرد است برو به خانه، سرما می خوری... با یک آفتاب زود آب می شود
بعد از آن دیگر آدم برفی درست نکردم ...
این روزها وقتی چشم هایم را می بندم تعداد زیادی آدم برفی جلوی چشم هایم می آیند که هیچ کدام از برف ساخته نشده اند ولی مرامشان همان مرام آدم برفی ست ... با اولین آفتاب آب می شوند و می روند توی زمین... یادگاری هایشان می ماند و حرف عابران

#حسین_حائریان
دوست داشتم دکانی باز کنم و دست مشتری ها را بگیرم و به آنها خیال های خوب و گوارا، آرزوهای دست یافتنی در جام های خیالین خوش عطر و بو بدهم.

- بفرمائید چه بدهم خدمت تان؟
- یک کاسه نور؟
-یک لیوان امید؟
- یک جرعه محبت؟
- یک ذره دلگرمی؟
- یک آغوش گرم؟
- آرامش؟
-لبخند؟
- معجزه؟
-ایمان
- بخت؟
آری بخت هم می فروشم
در طَبله ی ما هرچه بخواهی هست.

درست است، من خیال پردازم.
چرا پنهان کنم. مگر کار بدی است؟ خب، دوست دارم کبوتر خیالم را بفرستم به جاهایی که چشمه هایش جوشان است و باغ هایش پر از میوه های خوش رنگ

بالاخره هرکسی دلش به چیزهایی خوش است.
سهراب به سیبی خشنود بود، و به بوییدن یک بوته ی بابونه.
من هم به این چیزها خشنودم.

حال که روزگارِ نامراد همه چیز را از من و هم نسل هایم گرفته است، خیال تنها سرمایه و دل خوشی آدم هایی چون من است.

من در عالم اندیشه و خیال باغبانی می کنم، باغ می سازم، باغ امید، باغ دوستی. روزهایم را در این باغ ها می گذرانم. می دانم که یک روز مردان و زنان و فرزندان سرزمینم در آن باغ ها آواز خواهند خواند و میوه های مرادشان را از شاخه هایش خواهندچید.

#حسین_مختاری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پس به قول دوست و دشمن، سعادتی که می‌گفتند کجاست؟
رستگاری کدام است؟
پس آیا نجات ما در تماشای بی‌چون و چرای ابدی
حرکت‌ها و سکون‌ها است؟
بودن و هیچ نگفتن.
همچون کُناری تنها زیر بارانی از چراهای بی‌پایان؟
آیا روزی کسی یافت خواهد شد
که بدون توسل به استناد باران و نور و چشم کبوتر و بوی کُندر،
چشم در چشم ما بایستد.
و به سادگی سلام خواهرزادة کوچکمان،
ستارة دنباله‌دار رنج ما را به مدار منظومة تازه و شادابی ببرد؟
#حسین_پناهی
#چیزی_شبیه_زندگی
Ещё