📚 آرمان‌شهر 📚

#هنر
Канал
Книги
Искусство и дизайн
Образование
Экономика и финансы
Персидский
Логотип телеграм канала 📚 آرمان‌شهر 📚
@globalutopiaПродвигать
3,46 тыс.
подписчиков
478
фото
18
видео
40
ссылок
📚درنگی برای خواندن📚 در مورد بیشتر علایقم از هنر و ادبیات و فلسفه تا علم و اقتصاد و علوم اجتماعی می‌نویسم و از میان کتبی که می‌خوانم گزیده به اشتراک می‌گذارم. 🔴کانال حرف‌های بی‌سروته من: @ArmansNonsense 🔵Twitter: Friend_of_hume
#هنر #نقاشی

🎨 سلف‌پرتره‌هایی (خودنگاره) از زینایدا سربریاکوآ
نقاش روسی- فرانسوی

آرمانشهر
@globalutopia
#فلسفه #هنر

نیاز آدمی به هنر

📚نیاز عام و مطلق انسان به هنر از این واقعیت ناشی می‌شود که انسان موجودی آگاه و متفکر است. یعنی خودش را، آنچه هست و به هر نحو که هست، از درون خود برای خویش می‌سازد. چیزهای طبیعت بی‌واسطه و به یک نحو هستند اما انسان، از آن‌جا که روح است، وجودی مضاعف دارد؛ از یک سو همچون اشیای طبیعت است، اما از آن‌جا که برای خود است، در خود می‌نگرد، خود را متصور می‌کند، می‌اندیشد، پس به سبب همین فعال بودن برای خود، روح است. انسان این خودآگاهی را از دو راه کسب می‌کند: نخست به شیوهٔ نظری، زیرا انسان باید در خود غور و تأمل کند تا از تمامی جنبش‌ها، زوایای پنهان و تمایلات درونی‌اش آگاه شود و به طور کلی دربارهٔ آنچه برای تفکر چونان ذات است تأمل و تدبر کند و در آنچه از خویشتن پدید آورده و از آنچه از بیرون پذیرفته است، فقط خود را بازشناسد. دوم، انسان به واسطهٔ فعالیت عملی بالفعل می‌شود، زیرا او برخوردار از این نیروی غریزی است که در آنچه بی‌واسطه در دسترسش است و در آنچه از بیرون در اختیارش قرار می‌گیرد خود را به وجود بیاورد و در عین حال خودش را در آن بازشناسد. [...] نخستین محرک غریزی کودک نیاز به تغییر دادن چیزهای جهانِ بیرون است؛ پسربچه‌ای که خرده‌سنگ‌ها را در آب می‌اندازد و امواجی را که روی آب پدید می‌آیند با لذت و شگفتی تماشا می‌کند، در واقع از اثری لذت می‌برد که به دست خودش ایجاد شده است. این نیاز [به تغییر عملی] در اشکال گوناگون پدیدار می‌شود، تا بدان‌جا که انسان می‌تواند بدین نحو خودش را در اشیای بیرونی متجلی کند؛ چنان‌که نمونه‌اش را در اثر هنری بازمی‌یابیم.


از «زیبایی‌شناسی» اثر هگل
ترجمه این گزیده از
محمدرضا ابوالقاسمی


آرمانشهر
@globalutopia
#هنر #برگی_از_کتاب

📚در قرن ۱۶ یک فیلسوف الهیات و کشیش از اهالی ایتالیا به نام جیوردانو برونو سعی کرد که تفسیری جدید بر اساس تلفیق نظرات کوپرنیک با کتاب مقدس ارائه کند. او اعلام داشت که نه تنها زمین و سیارات به دور خورشید می‌چرخند بلکه ستارگان و ثوابت نیز ممکن است خورشیدهایی باشند که سیاراتی در اطراف آن‌ها در گردش هستند و توجیه مغایرت این ایده‌ها را با کتاب مقدس در این دانست که کتاب مقدس برای عوام نوشته شده است و به نحوی که با تصورات آن‌ها هماهنگ باشد ارائه شده است.
کلیسای کاتولیک و پروتستان هردو مخالف این نظر بودند که زمین در حرکت است. هر دو با کسانی که نظرات علمی را در این باب مطرح می‌کردند به عنوان دگراندیش و کفرگو برخورد می‌کردند. برونو همچنین مسلک تثلیث را رد می‌کرد و معتقد بود جهان‌ها منشأ یگانه و ابدی دارند. او به دلیل پیگرد کلیسا برای مدتی در کشورهای اروپایی متواری بود تا سرانجام با ترغیب یک دوست مزدور در سال ۱۵۹۲ به ونیز بازگشت و در محاکمه‌ای که هفت سال به طول انجامید، سرانجام در سال ۱۶۰۰ به جرم کفرگویی محکوم و در حالی که زبان او را قفل آهنین سنگینی بسته بودند از زندان به محل آتشدان برده شده و زنده سوزانده شد.
در محل سوزاندن او در میدان کومپودوفریوری در سال ۱۸۸۹ مجسمه‌ای به همت متفکران و دانشمندان زمان برافراشته شد که انتقاد و رنجش خاطر کلیسا را فراهم آورد. بالاخره پس از ۴۰۰ سال پاپ ژان پل دوم از محکومیت او که به تأیید پاپ کلمنت هشتم انجام شده بود ابراز تأسف کرد. جمله مشهوری از برونو به یادگار مانده است که می‌تواند برای قضات فرمایشی تمام تاریخ آموزنده باشد. هنگامی که حکم محکومیت او در دادگاه قرائت شد، مبنی بر اینکه باید زنده در آتش سوزانده شود، او به پا ایستاد و گفت: «ای قضات عزیز من، شاید شما با ترس بیشتری این حکم را صادر کرده‌اید در مقایسه یا من که آن را دریافت نمودم.»

اگر علاقه‌مند به مطالعهٔ زندگینامهٔ برونو به فارسی بودید می‌توانید به کتاب «پاپ و مرتد» اثر مایکل وایت به ترجمه فروغ پوریاوری مراجعه کنید.

بخشی از کتاب «پاپ و مرتد»:

«در سرتاسر قرون وسطا، کلیسای رم به گونه‌ای فزاینده، سیاسی و این‌جهانی شد و امور دینی را در امور غیردینی ادغام کرد به طوری که پاپ، هم به رهبر حکومت و هم به رهبر دینی بدل شد. کلیسا به منظور تامین بودجه برای جاه‌طلبی پاپ دست‌ودلبازانه از الهیات چشم می‌پوشید و هرگاه نظام اعتقادی ساختگی‌اش نابسنده از آب در می‌آمد کاردینال‌ها دامنهٔ تفسیر کتاب مقدس را تا حد نقض آن گسترش می‌دادند.
شاید وقیحانه‌ترین نمود این امر استفادهٔ روزافزون از «آمرزش» جهت افزایش وجوه خزانهٔ پاپ بود. گناهکاران به واسطهٔ نظام آمرزش می‌توانستند برای بخشوده شدن گناهان‌شان پول بدهند و پاپ‌هایی که پی‌درپی به رهبریت دینی درآمدند به قدری این روند را دستکاری کردند که این ترفند ساده در زمان نهضت اصلاح دین منبع عمده‌ای از درآمد واتیکان را فراهم می‌کرد.»


آرمانشهر
@globalutopia
#هنر

📚آرامگاه پاپ جولیوس دوم که میکل‌آنژ و شماری دیگر از هنرمندان از سال ۱۵۰۵ تا ۱۵۴۵ میلادی سرگرم ساخت آن بوده‌اند. این آرامگاه برای پتروس قدیس در رُم پیش‌بینی شده بود اما سرانجام پاپ جولیوس در آن به خاک سپرده شد. اما خود این آرامگاه در کلیسای سن‌پیه‌تر در وِنکولی رم قرار دارد. در مرکز بخش پایینی تندیس‌ها، تندیس پرآوازهٔ «موسی شاخ‌دار» میکل‌آنژ و در دو سوی آن تندیس‌های راحیل و لیه جای دارند. میکل‌آنژ چه این دو خواهر را همچون دو هَوو یا دو یار غمخوار دیده باشد، با قراردادن راحیل و لیه در سمت راست و چپ موسی بدیشان جایگاهی گرامی و ارزنده بخشیده است.

آرمانشهر
@globalutopia
#هنر

📚فرسکوی (دیواره‌نگاره‌ی) «اخراج آدم و حوا از باغ عدن» اثر مازاتچو، نقاش ایتالیایی، پیش و پس از مرمت اثر (به ترتیب از چپ به راست).
مازاتچو در سال ۱۴۲۵ این اثر رو نقاشی کرد ولی سه قرن بعد دوک بزرگ توسکانی، یعنی کوسیموی سوم از خاندان مدیچی، دستور داد که با کشیدن برگ‌های انجیر نواحی تناسلی آدم و حوا از نظرها پنهان بشه.
سال ۱۹۸۰ این اثر تمیز و مرمت شد و برگ‌های انجیر رو از روی اثر پاک کردند.

آرمان‌شهر
@globalutopia
#هنر #نقاشی

📚تابلوی «پیرزن در حال دعا» اثر نیکلاس ماس- ۱۶۵۶

آرمانشهر
@globalutopia
#هنر #نقاشی

📚‏تابلوی «خاستگاه نقاشی» اثر ژان باپتیست رنیو. (۱۷۸۶)
دیبوتاد، سایهٔ چهرهٔ معشوقش،که شبانی ساده بیش نیست، و مجبور است از او جدا شود را با تکه‌ای چوب سوخته بر کنارهٔ سنگ قبری طرح می‌زند تا او همیشه در یادش بماند.

آرمانشهر
@globalutopia
#نقاشی #هنر
📚‏نقاشی «خورشید درون جنگل»
اثر ایوان شیشکین (۱۸۹۵)

آرمانشهر
@globalutopia
#هنر #فلسفه

✍🏻در باب خطرات هنر سرگرم‌کننده به مثابه هنری غیرواقعی


📚اگر بدهی‌ای که سرگرمی بر ذخایر انرژی زندگی واقعی تحمیل می‌کند آن‌قدر زیاد شود که در جریان زندگی عادی نتوان آن را پرداخت، سرگرمی خود به خطری برای جریان عملی زندگی می‌شود. اگر این بدهی به نقطهٔ بحرانی برسد، زندگی عملی یا زندگی «واقعی» از نظر احساسی ورشکسته می‌شود؛ و این همان حالتی است که با سخن‌گفتن از کسالت‌باریِ تحمل‌ناپذیر زندگی یا با تعبیر زندگی به «جان‌کندن» توصیفش می‌کنیم. در این حالت بیماری اخلاقی‌ای رخ داده است که علائم آن عبارت‌اند از نیاز دائمی به سرگرمی و ناتوانی در علاقه‌مند‌شدن به امور زندگی روزمره، به کار ضروری برای امرار معاش و به امور اجتماعی رایج. شخصی که بیماری در او مزمن شده کسی‌ست که کم‌وبیش این باور در او ریشه دوانده که سرگرمی تنها چیزی‌ست که باعث می‌شود زندگی ارزش داشته باشد. جامعه‌ای که این بیماری در آن شایع شده جامعه‌ای است که بیش‌تر مردمِ آن در بیشتر اوقات چنین باوری را در خود احساس می‌کنند.


قواعد هنر | آر. جی. کالینگوود

آرمانشهر
@globalutopia
#هنر #نقاشی

‏«هنرمند واقعی کسی است که هنگام دست‌وپنجه نرم‌کردن با مسألهٔ بیان احساس بگوید: می‌خواهم آشکارش کنم!»

نقاشی از کلود مونه

آرمانشهر
@globalutopia
📚 آرمان‌شهر 📚
@globalutopia
#موسیقی #هنر #موسیقی_کلاسیکال
📚پرلودهای کلود دبوسی قطعاتی هستند بیشتر کوتاه، که به قول خود آهنگساز آن‌ها را باید نواخت و به دقت و با تمام حواس شنید و فهمید. دبوسی برای آن‌که این قطعات کوتاه در میان آثار پردامنه و مفصل مشخص باشد، علاوه بر شماره، در صفحهٔ آخر هر پرلود نام و عنوانی نیز برای آن انتخاب کرده ‏است، که غالباً شاعرانه و توصیفی است، مانند «رقّاصگان دلفی» یا «دختر گیسوکتانی» یا «کشتی غرق شده». بعضی از از قطعات این مجموعهٔ متنوع به ظرفیت و امکانات صوتی موسیقی کمال می‌بخشد، و آمیزش و ترکیب هارمونی جدیدی دارد: «در جایی نغمه‌ها و عطرها در فضا چرخ می‌زنند، و در جایی نسیم می‌وزد، و در گوشه‌های دیگر آن ایوان پرمهتاب، و کوزه‌های قدیمی مصر و شور و شادی آتش‌بازی را می‌توان یافت.»

دبوسی دفتر اول از پرلودها را در دسامبر ۱۹۰۹ آغاز کرد و در فوریه ۱۹۱۰ به پایان آورد اما نوشتن دفتر دوم پرلودها در حدود سه سال به درازا کشید. در ابتدا بخشی از پرلودها را ‏۴
در کنسرت‌ها اجرا می‌کردند ولی کم‌کم اجرای کامل آن‌ها مرسوم شد.

ویدیو، اجرای آرتورو بندتی میشل آنجلی، نوازندهٔ ایتالیایی از پرلود نخست از دفتر نخست پرلودهای دبوسی است که او نام «رقاصگان دلفی» را بر آن نهاده. این نام را از این ستون کنده‌کاری شده که در نزدیک معبد آپولون یافت شده الهام گرفته است.

آرمانشهر
@globalutopia
#هنر #نقاشی

‏«ارزش هر اثر هنری برای کسی که صلاحیت درک آن را داشته باشد، در جذابیت عناصر حسی‌ای نیست که آن اثر از آن‌ها تشکیل شده، بلکه در جذابیت تجربه‌ای تخیلی‌ست که آن عناصر حسی در او بیدار می‌کنند. آثار هنری فقط وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌اند و هدف همین تجربهٔ تخیلی و کاملی‌ست که این ‏آثار لذت بردن از آن را برای ما ممکن می‌کنند.»

قواعد هنر | آر. جی. کالینگوود
نقاشی از سزان

آرمانشهر
@globalutopia
#نقاشی #هنر

📚‏«زیر بار اطلاعات تاریخی و تاریخی-هنری پشت خم نکنید؛ به خطوط، اشکال و رنگ‌هایی که مقابل شماست توجه کنید؛ در بیشتر موارد از هر عنصر بازنمودی‌ که ممکن است در نقاشی‌ها باشد صرف‌نظر کنید؛ آن وقت است که نقاشی‌ها را در مقام هنر تجربه خواهید کرد، البته مشروط آنکه بیننده‌ای حساس باشید.»

نقاشی از پل سزان

آرمانشهر
@globalutopia
#برگی_از_کتاب #فلسفه #هنر

📚[در نظر شلینگ] زیباییْ بازتاب جهان موزون و منظوم و امر والا مظهر آشوب و آشفتگی است، هرچند هرگز نباید بگذاریم امر والا بر نظم غلبه کند. به تعبیر دیگر، امر والا باید همواره رد و نشانی از زیبایی داشته باشد. در مقابل، زیبایی هم باید از والایی بهره ببرد و هراسی ملایم برانگیزد. این ‏دیدگاه تداوم نظریهٔ ارسطو دربارهٔ کاتارسیس است و در نخستین بیت سوگنامه‌‌های دوئینو، اثر راینر ماریا، نیز بازتاب یافته:
«پس زیبایی هیچ نیست مگر سرآغاز وحشت
که هنوزش تاب می‌آوریم»


سنت زیبایی‌شناسی آلمانی
کای همرمایستر
ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی
نشر ماهی


کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia
#نقاشی #هنر
🎨نقاشی Red Sun -1972
اثر Mordechai Ardon

آرمانشهر
@globalutopia
#نقاشی #هنر
🎨نقاشی
The Tarumi Cherry Trees in Full Bloom
اثر
Hiroki Kishimoto

آرمانشهر
@globalutopia
#نقاشی #هنر

🎨 نقاشی Two on the Road-1980
اثر Alexander Tkachev

آرمانشهر
@globalutopia
#نقاشی #هنر
🎨نقاشی Oak Grove, 1893
اثرivanshishkin

آرمانشهر
@globalutopia
#نقاشی #هنر

🎨نقاشی Swallow, Swallow- 1864
اثر John Everett Millais

کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia
#هنر

📚‏«...بار دیگر با چه علاقه‌ای دربارهٔ هنر بحث می‌کنیم. این بحث را باید ادامه دهیم. تا می‌توانی هنرمندان واقعی را ستایش کن، ولی بیشتر مردم به ارزش و مقام آنان واقف نیستند.»


کتاب «نامه‌های ون‌گوگ»
از نامهٔ ون‌گوگ به برادرش تئودور
لندن ژانویه ۱۸۷۴
ترجمه رضا فروزی
نشر نگاه

نقاشی‌ها از ون‌گوگ

آرمانشهر
@globalutopia
Ещё