📚 آرمان‌شهر 📚

#تاریخ
Канал
Книги
Искусство и дизайн
Образование
Экономика и финансы
Персидский
Логотип телеграм канала 📚 آرمان‌شهر 📚
@globalutopiaПродвигать
3,46 тыс.
подписчиков
478
фото
18
видео
40
ссылок
📚درنگی برای خواندن📚 در مورد بیشتر علایقم از هنر و ادبیات و فلسفه تا علم و اقتصاد و علوم اجتماعی می‌نویسم و از میان کتبی که می‌خوانم گزیده به اشتراک می‌گذارم. 🔴کانال حرف‌های بی‌سروته من: @ArmansNonsense 🔵Twitter: Friend_of_hume
К первому сообщению
#برگی_از_کتاب #تاریخ

«دو نقطهٔ عطف در تاریخ حیات کلیسا»



📚در حیات کلیسای اولیه دو نقطهٔ عطف را می‌توان مشاهده کرد. نخستین نقطهٔ عطف در سال ۷۰ میلادی دیده می‌شود. تا این زمان شاگردان مسیح عمدتاً یهودی بودند و در مجموع گروهی تلقی می‌شدند که به عنوان نوعی بدعت، از یهودیت جدا شده‌اند. کلیسای مادر در اورشلیم قرار داشت. پولس قدیس جد و جهد می‌کرد تا به رسالت خود در میان غیریهودیان یا امت‌ها رسمیت بخشد. او به سختی تلاش می‌کرد تا این موضع را به کرسی بنشاند که ضرورتی ندارد غیریهودیان گرویده به مسیح، با ختنه شدن یهودی شوند. اما در سال ۷۰ میلادی شهر اورشلیم توسط رومی‌ها ویران شد، و دیگر اثری از کلیسای اورشلیم باقی نماند و از این زمان به بعد کلیسای غیریهودیان اهمیت اصلی پیدا کرد. پس از مدت کوتاهی، کلیسای روم که در پایتخت جهان غیر یهودی قرار داشت، نقشی رهبری‌کننده پیدا کرد.در حالی که در کلیسای زمان نگارش عهد جدید، مسألهٔ حاد این بود که «آیا غیریهودیان باید ختنه شوند (یعنی یهودی شوند)؟»، در کلیسای قرن دوم مسأله بدین شکل درآمده بود که «آیا یهودیانی که به مسیح ایمان آورده بودند، می‌توانند قوانین شریعت دین یهود را حفظ کنند (یعنی یهودی باقی بمانند)؟» بدین سان مسیحیت از فرقه‌ای یهودی، به ایمانی که بالقوه حالت جهانی پیدا کرده بود تبدیل شد.

دومین نقطهٔ عطف عمده، با ایمان آوردن امپراتور کنستانتین به مسیح در سال ۳۱۲ میلادی به وقوع پیوست. تا از این زمان، کلیسا اقلیتی نامقبول محسوب می‌شد که هرچند گاه یک‌بار تحت آزار و جفا قرار می‌گرفت؛ اما از این زمان به بعد شرایط به سرعت تغییر کرد. کنستانتین به آزار و جفای کلیسا خاتمه داد و پشتیبانی حکومت از کلیسا را آغاز کرد. از امپراتورانی که پس از وی به حکومت رسیدند تنها یک امپراتور غیرمسیحی بود. بدین سان، مسیحیت به مذهب رسمی امپراتوری تبدیل شد.

در آن زمان گروهی از پیوند بین کلیسا و حکومت با شور و شوق استقبال کردند و امروزه نیز گروهی مدافع چنین پیوندی هستند. اما گروهی دیگر از همان ابتدا با تردید به این موضوع نگریستند و امروزه نیز گروه بسیاری چنین پیوندی را خطایی هولناک می‌دانند. مسائل بسیاری در این زمینه باید مورد توجه قرار بگیرند:
اولاً، پذیرش مسیحیت به عنوان مذهب رسمی امپراتوری باعث گشت تا انبوه بزرگی از مردم به شکلی سطحی به مسیحیت بگروند. این امر باعث نزول معیارهای اخلاقی مسیحیت و ورود برخی از اعمال‌پرستانه به درون مسیحیت شد. ثانیاً، کلیسای شهیدان که تحت جفا بود، پس از مدتی خود به کلیسای رسماً جفاکننده تبدیل شد. ابتدا تعقیب و آزار رسمی علیه گروه‌های مسیحی آغاز گشت که از کلیسای اصلی کاتولیک فاصله گرفته بودند و آن‌گاه این تعقیب و آزار علیه آیین‌های غیرمسیحی به کار گرفته شد. ثالثاً، به تدریج که اروپا مسیحی شد، مسیحیت در معرض این خطر قرار گرفت که به مذهب خاص منطقه‌ای اروپاییان تبدیل شود. اما این موضوع را باید به یاد داشت که بخش اساسی تاریخ مسیحیت در اروپا به وقوع پیوسته و کلیسا در این قاره بارها و بارها تجدید حیات یافته و پیام انجیل از آنجا در کل جهان انتشار یافته است.

کلیسای اولیه همچون امپراتوری روم، به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شده بود که در بخش شرقی به زبان یونانی و در بخش غربی به زبان لاتین سخن می‌گفتند. علاوه بر تفاوت زبانی، بین این دو بخش تفاوت‌های فرهنگی نیز وجود داشت. مسیحیت اولیه در بین غیریهودیان، مسیحیتی یونانی بود و عهد جدید نیز به یونانی نگاشته شده بود. حتی در غرب امپراتوری هم، کلیساهای اولیه یونانی‌زبان بودند و کلیسای روم تا قرن سوم عمدتاً کلیسایی یونانی‌زبان باقی‌ماند.
نخستین نشانه‌های مسیحیت لاتینی در شمال آفریقا به چشم می‌خورد و ترتولیان آفریقایی (در پایان قرن دوم) نخستین نویسندهٔ مهم مسیحی لاتین‌زبان است. در قرون اولیه، اگرچه بین کلیساهای یونانی‌زبان و لاتین‌زبان برخوردهایی به وجود می‌آمد، در مجموع این کلیسا‌ها همزیستی خوبی با یکدیگر داشتند. بعدها، پس از اضمحلال امپروتوری روم در قرن پنجم در غرب، این کلیساها از یکدیگر جدا شدند و بعدها به کلیسای ارتدوکس شرق و کلیسای کاتولیک رومی تبدیل شدند.

برگرفته از کتاب «تاریخ تفکر مسیحی»
نوشتهٔ تونی لین
ترجمهٔ روبرت آسریان
نشر فرزان


کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia

https://vrgl.ir/Mz53W
‌‎#تاریخ #سیاست

«وقاحت مائو»

📚وقاحت و حماقت مائو در دوران جنگ سرد همهٔ مملکت‌های جهان (اعم از کمونیست و غیرکمونیست) را انگشت به دهان می‌کرد.
و همین وقاحت در بسیاری از مواقع نقش کلیدی در موفقیت چین در سطح بین‌المللی را رقم می‌زند. برای مثال مائو بارها بعد از سخنان یا سیاست‌های ‏تجاوزکارانه‌اش گوشزد می‌کرد که هراسی از جنگ و به خصوص جنگ هسته‌ای ندارد و اشاره می‌کرد که جمعیت چین آن‌قدر زیاد است که اهمیتی نمی‌دهد چند صد میلیون از آن در جهت پیروز کمونیست چینی فدا شوند. برای مثال در کنگرهٔ سال ۱۹۵۷ مسکو مائو در مقابل نمایندگان کشورهای کمونیست بیان کرد:
«ما از جنگ هراسی نداریم. از بمب‌ها و موشک‌های اتمی نمی‌ترسیم. اگر در جنگ با امپریالیست‌ها ۳۰۰ میلیون نفر از جمعیت کشورمان را از دست بدهیم چه اهمیتی دارد؟ جنگ جنگ است. سال‌ها سپری خواهد شد و ما هم به دنبال کار خودمان بر‌می‌گردیم و جمعیت بیشتری تولید می‌کنیم، حتی بیشتر از گذشته».
‏با اینکه این سخنان نگاه ابزاری کمونیسم به انسان‌ها را نشان می‌داد اما باعث وحشت دیگر رهبران کمونیست هم شد. (چون آنان عمیقاً با سیاست‌های عجیب مائو از زمان جنگ کره به بعد آشنا بودند)
بعد از او دبیرکل حزب کمونیست چکسلواکی، «آنتونین نووتنی» ضمن اعتراض به صحبت‌های مائو اظهار داشت: «پس تکلیف ما چه می‌شود؟ ما فقط دوازده میلیون نفر جمعیت در چکسلواکی داریم و همهٔ آن‌ها از بین خواهند رفت. دیگر کسی باقی نخواهد ماند» پاسخ مائو صرفاً لبخندهای موذیانه بود‌.
همین سیاست‌ها و سخنرانی‌های بی‌پروای مائو سبب شده بود که آمریکا و دیگر کشورهای غربی، دیپلماسی متفاوتی را در مورد چین اتخاذ کنند چون می‌دانستند که مائو هیچ خط قرمزی نمی‌شناسد و اهمیتی برای جان چینی‌ها قائل نیست و این را بارها در گفته و عمل (حوادث جنگ کره و مسألهٔ تنگهٔ تایوان) ثابت کرده بود. چین هم از این مدارا نهایت سواستفاده را می‌کرد. ‏
بی‌سبب نیست که بعد از قحطی ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۲ در چین، که بزرگترین قحطی جهان به شمار می‌رود و بین ۴۰ تا ۵۵ میلیون نفر در آن بر اثر گرسنگی قربانی شدند، مائو به جای پذیرش اشتباهاتش دستور به دستگیری و کشتن پزشکانی داد که در بیماران تشخیص سوتغذیه داده بودند و از اساس قحطی را انکار کرد‌.
این نوع وقاحت این روزها برای‌مان چندان غریب نیست.

کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia

https://vrgl.ir/ZUKpM