📚 آرمان‌شهر 📚

#اقتصاد
Канал
Книги
Искусство и дизайн
Образование
Экономика и финансы
Персидский
Логотип телеграм канала 📚 آرمان‌شهر 📚
@globalutopiaПродвигать
3,46 тыс.
подписчиков
478
фото
18
видео
40
ссылок
📚درنگی برای خواندن📚 در مورد بیشتر علایقم از هنر و ادبیات و فلسفه تا علم و اقتصاد و علوم اجتماعی می‌نویسم و از میان کتبی که می‌خوانم گزیده به اشتراک می‌گذارم. 🔴کانال حرف‌های بی‌سروته من: @ArmansNonsense 🔵Twitter: Friend_of_hume
К первому сообщению
#اقتصاد #سیاست

نظام قیمت و عدالت توزیعی

«بخش نخست»

⚖️ یکی از انتقادات رایج به استفاده از بازار برای توزیع (allocation) کالا و خدمات این است که توزیع بر اساس قیمت – یا اگر دقیق‌تر بگوییم توزیع بر اساس توانایی پرداخت – ناعادلانه است.
چرا فردی که بیشترین تمایل و البته توانایی پرداخت برای تهیه یک کالای خاص را دارد باید کسی باشد که آن کالا را صاحب می‌شود؟ آیا روش‌های عادلانه‌تری برای توزیع کالاها و خدمات حداقل در مورد ضروریات زندگی مثل خوراک، سرپناه، خدمات پزشکی و... وجود ندارد؟
بیایید فرض کنیم تعدادی کالا داریم و می‌خواهیم آن را بین تعداد زیادتری متقاضی توزیع کنیم. فرض بیشتر بودن تعداد متقاضیان از تعداد کالاها از این جهت مهم است که به مفهوم کمیابی (scarcity) در دنیای واقعی اشاره می‌کند.
اصولا اگر چیزی کمیاب نباشد - یعنی تقاضا برایش بیشتر از موجودیش نباشد - مساله‌ی توزیع در موردش مطرح نمی‌شود. آیا تا به حال شنیده‌اید کسی به توزیع ناعادلانه آب‌های شور یا شن‌های بیابان اعتراض کند؟!
بنا به یک تعریف مشهور، اقتصاد علم مطالعه همین کمیابی‌ها است. به بیان دیگر آن حوزه‌هایی از زندگی ما که اساسا با مفهوم کمیابی سر و کاری ندارد در اقتصاد بررسی نمی‌شود بلکه اقتصاددانان علاقمند به بررسی شرایطی هستند که نوعی کمیابی در آنها وجود دارد.
به مثال خودمان برگردیم. روش‌های مختلفی ممکن است برای توزیع آن کالاها بین متقاضیان به فکرمان برسد. مثلا یک راه این است که بین متقاضیان قرعه‌کشی کنیم و کالاها را به افرادی که در این قرعه‌کشی برنده شدند بدهیم.
راه دیگر استفاده از صف است: اولویت با کسانی است که زودتر برسند و آنهایی که دیرتر برسند چیزی گیرشان نخواهد آمد. راه دیگر می‌تواند توزیع بر اساس سلیقه باشد، یعنی کالا را به آنهایی بدهیم که دلمان می‌خواهد مثلا آنهایی که خوشگل‌ترند یا قد بلندتر، یا آنهایی که از قبل می‌شناختیم.
روش دیگر می‌تواند بر اساس نیاز باشد. مثلا از متقاضیان بخواهیم فُرم‌هایی را پر کنند و به سوالات مشخصی پاسخ بدهند تا بتوانیم ببینیم کدامیک نیاز بیشتری به آن کالا دارند. آنگاه ما پس از بررسی فُرم‌ها و مشورت با متخصصین حوزه نیازشناسی (!) تصمیم بگیریم کالاها را بین چه کسانی توزیع کنیم.
اگر هیچ‌کدام از این روش‌ها را دوست نداشتیم همچنان می‌توانیم به قانون جنگل بازگردیم: کالاها را همانجا رها کنیم و بگذاریم جمعیت متقاضی برای تصاحب آنها با یکدیگر بجنگند؛ احتمالا آنهایی که زورشان بیشتر باشد یا بهتر بتوانند با دیگران ائتلاف کنند کالاها را صاحب خواهند شد.
احتمالا شما هم موافقید که از بین روش‌های بالا توزیع بر اساس سلیقه یا قانون جنگل چندان ما را به عدالت نزدیک نمی‌کنند. توزیع بر اساس صف نیز صرفا به نفع کسانی است که زمان آزاد بیشتری دارند و می‌توانند وقت بیشتری برای حضور در صف اختصاص بدهند.
البته شانس هم در سیستم صف بی‌تاثیر نیست. روش قرعه‌کشی هم که کاملا بر اساس شانس است و تضمین نمی‌کند که کالا به دست آنهایی برسد که بیشترین علاقه یا نیاز را به آن داشتند یا بیشترین ارزش را برایش قائل بودند.
می‌ماند روش مبتنی بر نیازسنجی که آن هم ممکن است روی کاغذ جالب به نظر بیاید اما عملی کردنش چالش‌های مهمی ایجاد می‌کند: نیاز را چگونه و بر چه مبنایی باید تعریف کنیم؟ چه کسی صلاحیت تعیین نیازهای افراد مختلف را دارد؟ چه کسی صلاحیت بررسی این نیازهای تعریف شده را دارد؟
آیا واگذاری تصمیم به «متخصصین» راه را برای انواع پارتی‌بازی و فساد باز نمی‌کند؟ ... تجربیات دنیای واقعی نشان می‌دهد که در چنین شرایطی نهایتا همان‌هایی که توانایی پرداخت بیشتری دارند خواهند توانست «متخصصین» را قانع کنند که بیشترین «نیاز» را به آن کالا دارند!
بنابراین مساله این نیست که توزیع مبتنی بر قیمت بی‌نقص است. همیشه این امکان وجود دارد که نتیجه حاصل از بازار از دید عده‌ای ناعادلانه باشد. مساله اصلی این است که از بین این روش‌های توزیع که هرکدام نقایص خود را دارند کدامیک را انتخاب کنیم.
اینجاست که می‌توان ادعا کرد روش مبتنی بر قیمت به یک دلیل بسیار مهم از بقیه روش‌ها بهتر است: اینکه تنها روشی است که موضوع توزیع را به موضوع تولید پیوند می‌زند.
تا اینجا ما فرض کردیم که تعدادی کالا داریم و اشاره نکردیم که این کالاها از کجا آمده‌اند. مزیت توزیع مبتنی بر قیمت این است که سیگنال لازم را برای تولیدکنندگان ارسال می‌کند و همچنین انگیزه لازم را برای آنها فراهم می‌آورد تا دست به تولید کالا بزنند.
به بیان دیگر تولیدکنندگان بالقوه با توجه به قیمت است که می‌توانند بفهمند برای چه کالاهایی تقاضا وجود دارد و بطور همزمان انگیزه پیدا کنند تا اقدام به تولید آن کنند. افزایش یا کاهش قیمت نیز این سیگنال را به تولیدکنندگان می‌دهد که باید مقدار بیشتر یا کمتری از آن کالا را تولید کنند.



آرمانشهر
@globalutopia

(ادامه👇)
#برگی_از_کتاب #اقتصاد

📚به اعتقاد ولتر، گرایش‌های خودخواهانهٔ فرد پایه و اساس نظم اجتماعی است، نه آنکه، آنطور که اخلاق‌گرایان مسیحی و مدنی تصور کرده‌اند، تهدیدی برای نظم اجتماعی.
ولتر در کتاب «در باب اندیشه‌های پاسکال» چنین می‌گوید:
«تشکیل و تداوم بقای یک جامعه بدون منفعت‌طلبی شخصی همان اندازه ناممکن است که زاد و ولد بدون میل جنسی یا خیال خوردن و آشامیدن بدون هرگونه اشتها و غیره. این دوست داشتن خود است که دوست داشتن دیگران را برمی‌انگیزد؛ ما از طریق نیاز‌های مشترک‌مان است که برای بشریت مفید واقع می‌شویم. این پایه و اساس هرگونه تجارت و پیوند ابدی آدمیان با یکدیگر است. بدون منفعت طلبی شخصی حتی یک هنر هم تا به امروز ابداع نشده و هیچ جامعهٔ کوچک و بزرگی تشکیل نگشته بود. همین خوددوستی است، چیزی که طبیعت آن را به هر حیوانی عطا کرده، که به ما هشدار می‌دهد خوددوستی دیگران را محترم شماریم. قانونْ این خوددوستی را مهار می‌کند و مذهب آن را تکامل می‌بخشد. این امر کاملاً درست است که خداوند می‌توانست موجودات را صرفاً دل‌مشغول خیر دیگران بیافریند. در این صورت، بازرگانان از سر نیکوکاری به هندوستان می‌رفتند و سنگ‌تراشان برای حظّ همسایگان‌شان سنگ‌ها را می‌تراشیدند. اما خداوند امور را به گونهٔ دیگری مقدر کرده است. بگذارید با غریزه‌ای که خداوند به ما عطا کرده به مقابله برنخیزیم.»
در این قطعه ولتر از اصطلاح «دست نامرئی» استفاده نکرده است اما آشکارا می‌توانیم نطفهٔ ایدهٔ مزبور را که بعدها آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل آن را شرح و بسط داد مشاهده کنیم.

منابع:
کتاب «در باب اندیشه‌های پاسکال» اثر ولتر
کتاب «ذهن و بازار» اثر جری مولر

ℹ️⁩برای مطالعه بیشتر در این زمینه به مطالب زیر در کانال مراجعه کنید:

۱-ثروتمندان: ظالمان خوب!
https://t.me/globalutopia/727
۲-بازتعریف فضیلت‌های زندگی در عصر روشنگری
https://t.me/globalutopia/694
۳-نظریه بیگانگی و فتیشیسم مارکس
https://t.me/globalutopia/729


کانال تلگرام آرمان‌شهر
@globalutopia