اشعار قاسم نعمتی

#حضرت_علی_اصغر
Канал
Логотип телеграм канала اشعار قاسم نعمتی
@ghasemnemati_irПродвигать
6,84 тыс.
подписчиков
475
фото
229
видео
193
ссылки
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است ارتباط با ادمین👈 t.center/ghneamati 🔰ایتا: https://eitaa.com/ghasemnemati 🔰بله: https://ble.ir/ghasemnemati 🔰سروش پلاس: https://splus.ir/ghasemnemati
نوحه شب هفتم حضرت علی اصغر علیه السلام
#دهه_سوم
#نوحه_دهگی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

اگر چه شش ماهه_ ولی علمدارم
بلای عشقت را _ به جان خریدارم

قسم بر حیدر _ قسم بر زهرا
به پایت خونم _ بریزم بابا
اباعبدالله
تو خم به ابرویت_ نیاوری بابا
رسیده بهر تو _ چه لشگری بابا

همه غوغای _ قیامت با من
به صبح محشر_ شفاعت با من
اباعبدالله

تنم تکانی خورد _ میان دستانت
نشسته خون من _ به روی چشمانت

ببخش با داغم _ عذابت کردم
ز خون حنجر _ خضابت کردم
اباعبدالله

#قاسم_نعمتی
#نوحه_دهگی
#دهه_سوم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

@ghasemnemati_ir
نوحه حضرت علی اصغر علیه السلام
#سبک_نسیمی_جانفزا_می_آید
#نوحه_دهگی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

روی دستم شدی تو پرپر
دگر راحت بخواب ای
اصغر
لالایی ای
علی اصغر

پیرم و کوهِ رنج و دردم
آبرو خرج این ها کردم
مادرت دیده بر راه تو
باچه رویی حرم برگردم
چه سازم با تن تو بی سر
لالایی ای
علی اصغر

پا زدی و تماشا کردم
بند قنداقه ات وا کردم
بی هوا تا تکان خوردی تو
پشت در یاد زهرا کردم
بی هوا زد لگد بر مادر
لالایی ای
علی اصغر

مادرت مو پریشان گشته
بسکه بین بیابان؛ گشنه
عاقبت هم یکی با طعنه
گفته شکل کنیزان گشته
نوحه خواند رباب مضطر
لالایی ای
علی اصغر

#سبک_نسیمی_جانفزا_می_آید
#نوحه_دهگی
#قاسم_نعمتی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

@ghasemnemati_ir
Forwarded from اشعار قاسم نعمتی (قاسم نعمتی)
#نوحه_شبهای_محرم
#دهه_دوم_سوم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام

حیدرِ گهواره نشین
علی اصغر علی
یابن امیرالمومنین
علی اصغر علی
لب تشنه اما ، سلطان آبی
شش ماهه اما، عالیجنابی
جانم
علی جان

مادر تو روحِ حیا
علی اصغر علی
هاجر دشت کربلا
علی اصغر علی
این جمله باشد ، در شیعه رایج
طفل رباب است ، باب الجوائج
جانم
علی جان

به روی دست پدرت
علی اصغر علی
گشته زتن جدا سرت
علی اصغر علی
تا بی هوا شد ، جسم تو بی سر
شد زنده یاد ، سیلی مادر
آه و واویلا

شد پدرت ز خون خضاب
علی اصغر علی
پاره شده قلب رباب
علی اصغر علی
وا مانده پلکِ، نازت عزیزم
آهسته من خاک، رویت بریزم
لای لای
علی جان

#نوحه_شبهای_محرم
#دهه_دوم_سوم
#حضرت_علی_اصغر
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
🥀 کنیز آن مرد، تک تک بر بالای سر شهدا حاضر شد تا یک‌بار قنداقه پر خون شیر خوار حسین علیه‌السلام، علی اصغر علیه‌السلام را دید که بر روی خاک افتاده است .

🥀 کنیزک بر سر زد و گفت: آه مادرت بمیرد! قنداقه پر خون را برداشته و به ناله و فغان به زن آن نصرانی گفت:

🥀به خدا قسم قاتل این‌ها از مروّت دور بوده‌اند؛ زیرا که مقتولین دیگر با گناه بودند و ایشان را به قصاص رسانیده‌اند چرا این طفل شیر خواره را شهید کرده‌اند؟ در هیچ ملتی شیر خواره گناهی ندارد.

📚انوار المجالس،شهرابی، ص۲۴۹

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸آه … از وقتی که بدن نازنین علیه‌السلام را از قبر بیرون کشیدند و سر او را بریدند ‌و‌بر نیزه زدند …

در نقلی آمده است:

🥀 وقتی که حرمله (و یا نقلی دیگر ابوخلیق) را به نزد مختار آوردند، گفت، مختار از نحوه شهادت
علی اصغر علیه‌السلام سوال نمود که در آخر حرمله نانجیب گفت:

🥀 به خدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل صحیح و سالم بماند. روز یازدهم سر هر شهیدی به سرداری دادند که جهت افتخار بر نیزه کُنَد و به کوفه نزد ابن زیاد برد و جایزه بگیر.

🥀 به ابو ایوب غنوی که سرکرده بیل‌داران بود سری از شهدا نرسید. لذا به بیل‌داران دستور داد تا زمین کربلا را زیر و رو کردند و جسد آن طفل را یافتند و بیرون آورده و سرش را بریدند و بر سر نیزه زدند و به کوفه آوردند.

🔖 مقتل "مُبکِی العیون" نوشته است:

🥀 چون سر های شهدا را به نزد عمر ابن سعد ملعون آوردند،گفت یک سر دیگر باقیست. گفتند آن سر شیرخوار حسین علیه‌السلام است که او را به دست خود دفن کرده است.

🥀 آن ملعون گفت: بروید به دنبال او و هر نحوی شده سر او را به نزد من بیاورید.
پس جمعی پیاده آمدند و با بیل و نیزه دنبال پیکر مطهر آن طفل گشتند و در نهایت آن پیکر مطهر را پیدا کرده و نعش او را از خاک بیرون آورده و سرش را جدا کردند و نزد ابن سعد لعین آوردند و با سرهای شهدا به شام بردند.

📚 مُبکی العیون،ص۱۹۲ (نسخه خطی)
📚 ریاض القدس ج٢ ص١٠۴ (نسخه خطی)
📚 سفینة النجاة ج٢ ص٢٧٣
📚 بحرالمصائب ج۴ ص٣۵۴


@ghasemnemati_ir
📋فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه‌السلام يَبكي و يَقولُ:
▪️امام حسين عليه‌السلام با مشاهده گلوی داره
علی اصغر علیه‌السلام مى‌گريست و مى‌فرمود:

📋 اللّهُمَّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ دَعَونا لِيَنصُرونا فَقَتَلونا.
▪️«خدايا! ميان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را يارى دهند، امّا ما را كُشتند، داورى كن».

📋 فَنودِيَ مِنَ الهَواء: دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ.
▪️در اين هنگام، از آسمان، ندايى رسيد: «او را وا گذار اى حسين، كه او را در بهشت، شير مى دهند»

📚تذكرة الخواصّ، ص ۲۵۲.

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸به واسطه یک جرعه آب، بر حسین «علیه‌السّلام» منت بگذارید!

در نقل‌ها آمده است:

🥀 وقتی که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها وارد شهر شام شدند، برخی از مصائب روز عاشورا را بر مردم شام بیان می‌نمودند؛ تا اینکه رسیدند به اینجا که فرمودند: برادرم حسین علیه‌السلام در روز عاشورا در برابر آن لشگر نانجیب ایستاد و فرمود:

📋 مُنُّوا
علی ابْنِ المصطفی بِشْرٍبة یُحییٰ بِهَا / أطفالنا مِنْ الظَّمَا حَيْثُ الْفُرَاتِ سَائِلٍ
▪️به واسطه یک جرعه آب بر پسر مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله منّت بگذارید. تا بچه‌های‌مان که از تشنگی نزدیک است بمیرند، کمی جان بگیرند. فرات جاری است و چیزی از شما کم نمی‌شود!

📚 بحارالانوار ج۴۵ ص۲۸۷

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸ای‌کاش روز عاشورا بودید و می‌دیدید که با چه حالی برای طفلم آب طلب کردم ...

در نقل‌ها آمده است:

🥀 بعد از آنکه سیدالشهداء علیه‌السلام از گلوی پاره پاره به
حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها فرمود:«شیعتی ما ان شربتم ...»، در ادامه فرمود:

📋 لَيتكُم في يَومِ عاشُورا جَميعاً تَنظروني / كَيفَ أَسْتَسْقِي لِطِفلي فَأَبَوا أَنْ يَرْحَمُوني
▪️كاش همه در روز عاشورا بوديد و مى‌ديديد كه چگونه براى كودكم طلب آب كردم و دشمن از دادن آب دريغ ورزيد.

📋 وَ سَقَوهُ سَهم بَغي عَوضَ الماءِ الْمُعِين / يا لَرزءٍ و مُصابٍ هَدَّ أركان الحُجُونِ
▪️آنها به جاى آب گوارا با تير ستم او را سيراب كردند، وه چه فاجعه غم انگيز و دردناكى است كه بر اثر آن كوه حجون ويران شد؛

📋 وَيْلَهُم قَدْ جَرحُوا قَلبَ رَسُولِ الثَّقَلَين / فالْعَنُوهُم مَااسْتَطَعْتُم شَيعَتِي فِي كُلِّ حِينٍ
▪️واى بر آنها كه دل رسول جن و انس را جريحه دار ساختند، شيعيان! در هر زمان هر چه در توان داريد آنان را لعنت كنيد.

🔖 مورّخان نوشته اند:

🥀
حضرت سكينه سلام‌الله‌علیها پس از شنيدن اين اشعار، هراسان و گريان از جاى برخاست و سيلى به صورت خود نواخت.

📚الدمعة السّاكبة، ج۴ ص۳۷۴
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۵۵

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸نوامیس او را به اسارت بردند و سر شیرخواره‌اش را جدا کردند ...

در نقلی آمده است:

🥀
حضرت ام کلثوم سلام‌الله‌علیها خطاب به مردم شام فرمود:

📋 سَبُّوا نسائَهُ و قَطعَوا رَأسَ طفلِ رضیعِهِ.
▪️نوامیس او را به اسارت بردند و سر شیرخواره‌اش را جدا کردند ...

📚مُبکی العیون، ص۱۹۲ (نسخه خطی)
📚بحر المصائب، ج۴ ص۳۵۴

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸سر مطهر
علی اصغر علیه‌السلام در طشت، محاذی رأس مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام ... | غوغای حضرت رباب سلام‌الله‌علیها در مجلس إبن‌زیاد لعین

در نقلی آمده است:

🥀 نانجیبی به نام ابوخلیق را وقتی به نزد مختار آوردند، به او گفت:

🥀 خودم در حضور ابن زیاد بودم که سر (مطهر) حسین علیه‌السلام با سر (مطهر)
علی اصغر علیه‌السلام هر دو در میان یک طشت بود و نیز سایر سرها در میان طبقها و سپرها در حضور نهاده بود و دائماً صورت (مبارک) حسین علیه‌السلام محاذی صورت (مبارک) علی اصغر علیه‌السلام بود.

📚 ریاض القدس، ج۲ ص۱۰۴ (نسخه خطی)

🔖 و شاید همین صحنه دردناک را
حضرت رباب سلام‌الله‌علیها در مجلس ابن زیاد ملعون دید، که مرحوم مقرّم می‌نویسد:

🥀 وقتی که سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام را در برابر ابن زیاد ملعون گذاشتند،

📋 فَلَم تَتَمالَكِ «الرُّبابُ» زَوجَةُ الْحُسينِ علیه‌السلام دونَ أن وَقَعَتْ عَلَيهِ تَقَبَّلَهُ
▪️
حضرت رباب سلام‌الله‌علیها ، دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد و خودش را روی سر بریده انداخت و پیوسته آن را می‌بوسید ...

📚مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم، ص۴۲۵


@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸کنیزکی که در شب دوازدهم محرم با دیدن قنداقه پر خون
علی اصغر علیه‌السلام بر سر و صورت می‌زد …

در نقلی آمده است:

🥀 یکی از بزرگان نصاری به همراه زن و کنیزش، در شب دوازده محرم از کنار شریعه فرات گذر می‌کردند که نگاه‌شان به بدن‌های بی‌سر افتاده در صحرا افتاد.
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸چرا از بین تمام شهدای کربلا، سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه، فقط بدن مبارک
علیاصغر علیه‌السلام را به خاک سپرد؟!

عالم ربانی مرحوم واعظ قزوینی در مقتل شریف «ریاض ‌القدس» و همچنین مرحوم شبه جعفر شوشتری در «الخصائص الحسینه» می‌نویسند:

📝 اینکه سیدالشهداء علیه‌السلام طفل رضیع را دفن کرد و سایر شهدا را دفن ننمود، چند جهت می‌تواند داشته باشد:

🥀 اول: به جهت آنکه به تنهایی امکان داشت آن طفل را به خاک بسپارد (اما پیکر دیگر شهدا را تنها نمی‌توانست)

🥀 دوم: آن که مبادا سر آن طفل را مثل سایر سرها بِبُرند.

🥀 سوم: دفن کرد تا بدن وی مثل سایر ابدان سه شبانه روز برهنه نماند.

🥀 چهارم: دفن کرد که مبادا بدن نازک او زیر سم اسبها نابود شود.

🥀 پنجم: دفن کرد تا مبادا دفعه دیگر چشم خود آن
حضرت و دیگر مخدّرات به قنداقه پر خون او بیفتد و داغ دلشان تازه شود.

📚ریاض القدس ج۴ ص۱۹۵
📚الخصائص الحسینیه،ص۱۱۵

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸«عطش» و «گرما» چه به روز شش‌ماهه
علیاصغر علیه‌السلام آورده بود؟!

گزارشاتی در رابطه با این مصیبت عظیم به ما رسیده است که چند نمونه را ذکر می‌کنیم:

📋 هو يَتَلَظَّىٰ عَطَشَاً
▪️ از عطش مانند ماهی دست و پا می‌زد.(۱)

📋 عَينَيه غائرتَين في رَأسِه مِن شدّةِ العطش،
▪️از شدت تشنگی چشمانش در سرش فرو رفته بود.(۲)

📋 بَطنُه لازِقةٌ بِظَهرِه مِن شدّة الجوع ،
▪️از شدت گرسنگی شکمش به پشتش چسبیده بود.(۳)

📋 يُغشىٰ عليه ساعةً بعدَ ساعةٍ مِن الحَرّ والظَمَأ
▪️از شدت گرما و عطش ساعتی از هوش می‌رفت و ساعتی به هوش می‌آمد‌.(۴)

📋 قَدِ احتَضَرَ مِن شِدَّةِ العَطَشِ
▪️از اوج تشنگی در حال جان دادن بود!(۵)

📚(۱)مقتل ابو مخنف ص٨۴؛ و معالي السّبطين ج١ص۴٢۴
📚(۲)(۳)(۴) امواج البکاء ص۱۲۲
📚(۵)خصائص الطفل الرضیع،ص ۱۹

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸 سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه از داغ
علی اصغر علیه‌السلام چنان ناله‌ای زد که زمین کربلا لرزید …

در نقل‌ها آمده است:

📋 فلمّا رَأى الحُسين علیه‌السلام وَلَدَهُ مذبوحاً أنَّ أنَّةً اِرتَجَفَت لَها أرضُ كربلاء
▪️وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام دید که
علی اصغرش را ذبح کردند ، چنان ناله‌ای زد که زمین کربلا لرزید. (ناله‌ای را که از روی درد فراوان انسان می‌کشد، عرب، «أنّة» می‌گوید.)

📋 ... ثُمّ جَعَلَ يَبكي و يَنُوح، ثُمّ جَعَلَ يُعالِجُ السَّهمَ حتّى أَخرَجَه
▪️ بعد شروع کرد به گریه و زاری‌ و سپس با دست مبارکش هرگونه بود آن تیر را از گلوی آن نازنین بیرون کشید.

📚امواج البکاء، ص۱۲۳
📚تذکرة الشهداء،ص۲۷

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه به خیمه‌ها برمی‌گشت در حالی که خون گلوی شش‌ماهه بر سینه اش روان بود …

در نقل‌ها آمده است:

📋 ثُمَّ رَجَعَ بِالطَّفْلِ مَذْبُوحاً وَ دَمُهُ يَجْرِي عَلَى صَدْرِهِ،
▪️ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه همراه با طفل ذبح‌شده‌اش از میدان برمی‌گشت در حالی خون آن طفل بر سینه‌اش جاری بود.

📚مقتل ابومخنف، ص۹۱
📚تذکره الشهداء، ص۲۷

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸
حضرت‌ سکینه سلام‌الله‌علیها به استقبال پدر می‌رود و احوال برادرش علی اصغر علیه‌السلام را جویا می‌شود …

در نقلی آمده است:

📋 استَقَبَلتهُ سَكينةُ و قالَت : يا أبَة لَعَلَّكَ سَقيتَ أخيَ الماء؟
▪️
حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جلو رفت و عرضه داشت: ای پدر جان! گویت برادرم را سیراب کرده‌اید؟!

📋 فَبَكى الحُسينُ علیه‌السلام و قال:
▪️در این هنگام سیدالشهداء علیه‌السلام به گریه افتاد و (
علی اصغر را از زیر عبا بیرون آورد و) فرمود:

📋 بُنيّةَ هاكَ أخاكَ مَذبوحاً بِسَهمِ الأعدٰاء.
▪️ای دخترم! این برادر توست که اینگونه با تیر دشمنان ذبح شده!

📚امواج البکاء، ص۱۲۶
📚معالی السبطین، ج۱ ص۴۲۴

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام

🩸سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه همراه مخدّرات، بلند بلند بر داغ
علی اصغر علیه‌السلام گریست…

در نقل‌ها آمده است:

🥀 بعد از آنکه سیدالشهداء علیه‌السلام همراه جنازه مطهر
علی اصغر علیه‌السلام از میدان برگشت؛ زنان و مخدرات از خیمه ها بیرون دویدند،

📋 و اجتَمَعنَ حَولَه حَلقةً ، و إرتَفَعتْ اصواتُهُنَّ بِالبُكاء و النّحيب و العويل،
▪️زنان و مخدّرات، دورتادور سیدالشهداء علیه‌السلام را گرفتند و صدایشان به گریه و زاری‌، دشت کربلا را فرا گرفت.

📋و جَلَسَ الإمامُ علیه‌السلام مَعَهُنَّ يَبكي بُكاءاً عاليا
▪️سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه هم با آنان نشسته و صدای بلند گریه می‌کرد

📚امواج البکاء، ص۱۲۷
📚تذکره الشهداء، ص۲۷۷

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸منادی ندا داد: «ای‌حسین! آن طفل را رها کن كه او را در بهشت، شير مى‌دهند!»

در نقل‌ها آمده است:
تقدیم به حضرت رباب سلام الله علیها
زبان حال سیدالشهداء علیه السلام.
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم

ای رباب امروز دستان تو را پُر می کنم
مثل دریای نجف اشک تو را دُر می کنم
بابت تربیت ذبح عظیم کربلا
از شما بانوی با غیرت تشکُّر می کنم

عصمت دامان تو این طفل را معصوم کرد
خون این ششماهه تکلیف مرا معلوم کرد
با تن بی سر سند باشد به مظلومیتم
تاقیامت دشمنم را داغ او محکوم کرد

سفره این خانواده شیر میدان پرور است
طفل شش ماهه ندارد هرنفر یک لشگر است
بر همه عشاق این کودک بزرگی می کند
اکبر و
اصغر ندارد کودک ما حیدر است

این پسر را هم چو مادر بی هوا زد دشمنش
لرزش دستم ببین جا خوردم از جان دادنش
پهنی تیر سه شعبه کار دستم داده است
کاش می شد با پرِ معجر ببندم گردنش

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
یا علی اصغر علیه السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#غزل
#شب_هفتم

آبرودار تمام محشر است
پرچم مظلوم دست
اصغر است

ای عروس فاطمه بنت اسد
باز کن قنداقه را این حیدراست

حرز یا زهرا به بازویش ببند
چون
علی راهی فتح خیبر است

شأن این ششماهه در نزد خدا
از تمام انبیا بالاتر است

پای طومار حسین بن
علی
خون این مظلوم مُهرِ آخراست

با سکوتش روی دستان پدر
چون رسول الله روی منبر است

حرمله کوچکتر از این حرفهاست
یک تنه
اصغر حریف لشگر است

خطبهٔ مظلوم را تیری شکست
تا قیامت چشم آقایم تر است

مانده ام عمری چه نسبت بین آن
پهنی تیر سه پر با خنجر است

بی هوا با ضربه ای خونین شدن
از مدینه یادگار مادر است

گوییا تیر سه شعبه داغ بود
ریشه این ضربه جایی دیگر است

قبر این ششماهه پشت خیمه و
قبر محسن بین دیوار و در است

روی نیزه بست چشم خویش را
تا نبیند مادرش بی معجر است

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#مصیبت_عطش
#قاسم_نعمتی

@ghasemnematu_ir
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸هنوز کلام سیدالشهداء علیه‌السلام تمام نشده بود که دید گوش تا گوش شش‌ماهه‌اش را بریدند …

در نقل‌ها آمده است:

📋 فَبَيْنَما هو يُخاطِبُهُم، إذ أتاهُ سَهْمٌ لَهُ ثَلاثَةُ شُعَبٍ مَسمُومٌ مِنْ ظالِمٍ غَشومٍ و هو حَرمَلَةُ بنُ كاهِلِ الْأسَدِيِّ فَذُبِحَ الطِّفْلُ مِنَ الْاُذُنِ إلىٰ الْاُذُنِ و مِنَ الْوَریدِ اِلیٰ الْوَریدِ.
▪️هنوز کلام إمام علیه‌السلام تمام نشده بود که حرمله ستمکار، تیر سه شعبه مسمومی را به سمت آن طفل پرتاب کرد که گوش تا گوش و رگ تا رگ آن طفل را برید.

📋 فَجَعَلَ الْحُسينُ عَلَيهِ السَّلامُ يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يَرمِي بِه إلىٰ السَّماءِ و يَقولُ:
▪️پس امام حسین علیه السلام با کف دستش خون ها را از زیر گلوی طفل گرفت و به آسمان پرتاب کرد و فرمود:

📋 اللَّهمّ إنِّي أُشْهِدُكَ عَلىٰ هٰؤلاءِ الْقَومِ، فَإنَّهُم نَذَرُوا أنْ لا يَترُكوا أحَداً مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّكَ
▪️خدايا شاهد باش که این لشگر، نذر کرده‌اند که احدی از ذریّه رسولت را باقی نگذارند.

📚مقتل ابو مخنف ص٨۴
📚معالي السّبطين ج١ص۴٢۴
📚وسیلة آلدرین ص٢٨۴

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸 ای برادرم! این طفل شش‌ماهه، سه روز است که آب نخورده است …

در نقل‌ها آمده است:

حضرت‌ ام کلثوم سلام‌الله‌علیها (و یا در برخی از نقل‌ها حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها)، قنداقه علیاصغر علیه‌السلام را برداشت و به نزد سید الشهدا آورد و عرض کرد:

📋 یا اَخی! اَدْرِکْ اِبنَکَ الصَّغیرَ قَد مَاتَ مِنَ الْعَطَشِ
▪️ای برادر من! این طفل کوچکت را دریاب! که از تشنگی نزدیک است جان بدهد!

📋 یا اَخِی! مُنْذُ ثَلاثَةِ اَیَّامٍ هُوَ فی عَطَشٍ و مَا شَرِبَ الْمَاءَ
▪️ای برادر! سه روز است این طفل تشنه است و قطره آبی هم نچشیده است.

📚بحرالمصائب ج۴ص٣۴١
📚ینابیع الموده ج۳ ص۷۸ (با اندکی تفاوت)


@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸 سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه بعد از شهادت
علیاصغر علیه‌السلام هم فرمود: «خاک بر سر دنیا بعد از تو ای علی‌جان»

در نقل‌ها آمده است:

🥀 وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام دید تیر سه‌شعبه حرمله، گوش تا گوش
علی اصغر علیه‌السلام را بریده است، زار زار گریست و سپس و فرمود:

📋 قَتَلَ اللهُ قَوْمَاً قَتَلُوكَ يَا بُنَيَّ!
▪️ای فرزند من! خدا بکشد قومی را که تو را کشتند.

📋 ما أجرَأهُم عَلَی انتهاکِ حُرمَة الرّسول!
▪️چه بسیار جرأت کردند بر هتک حرمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله!

🥀 بعد فرمود:

📋 عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءِ
▪️خاک بر سر این دنیا بعد از تو ای پسرم!

📚المنتخب، ص ۳۸

هُرم لبهای تو آتش زده جانم پسرم
قصه‌ی آب برای تو بخوانم پ

@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸چرا از بین تمام شهدای کربلا، سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه، فقط بدن مبارک
علیاصغر علیه‌السلام را به خاک سپرد؟!

عالم ربانی مرحوم واعظ قزوینی در مقتل شریف «ریاض ‌القدس» می‌نویسد:

📝 اینکه سیدالشهداء علیه‌السلام طفل رضیع را دفن کرد و سایر شهدا را دفن ننمود، چند جهت می‌تواند داشته باشد:

🥀 اول: به جهت آنکه به تنهایی امکان داشت آن طفل را به خاک بسپارد (اما پیکر دیگر شهدا را تنها نمی‌توانست)

🥀 دوم: آن که مبادا سر آن طفل را مثل سایر سرها بِبُرند.

🥀 سوم: دفن کرد تا بدن وی مثل سایر ابدان سه شبانه روز برهنه نماند.

🥀 چهارم: دفن کرد که مبادا بدن نازک او زیر سم اسبها نابود شود.

🥀 پنجم: دفن کرد تا مبادا دفعه دیگر چشم خود آن
حضرت و دیگر مخدّرات به قنداقه پر خون او بیفتد و داغ دلشان تازه شود.

📚ریاض القدس ج۴ ص۱۹۵
@ghasemnemati_ir

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸«عطش» و «گرما» چه به روز شش‌ماهه
علیاصغر علیه‌السلام آورده بود؟!

گزارشاتی در رابطه با این مصیبت عظیم به ما رسیده است که چند نمونه را ذکر می‌کنیم:

📋 هو يَتَلَظَّىٰ عَطَشَاً
▪️ از عطش مانند ماهی دست و پا می‌زد.(۱)

📋 عَينَيه غائرتَين في رأِسه مِن شدّة العطش،
▪️از شدت تشنگی چشمانش در سرش فرو رفته بود.(۲)

📋 بَطنُه لازِقةٌ بِظَهرِه مِن شدّة الجوع ،
▪️از شدت گرسنگی شکمش به پشتش چسبیده بود.(۳)

📋 يُغشىٰ عليه ساعةً بعدَ ساعةٍ مِن الحَرّ والظَمَأ
▪️از شدت گرما و عطش ساعتی از هوش می‌رفت و ساعتی به هوش می‌آمد‌.(۴)

📋 قَدِ احتَضَرَ مِن شِدَّةِ العَطَشِ
▪️از اوج تشنگی در حال جان دادن بود!(۵)

📚(۱)مقتل ابو مخنف ص٨۴؛ و معالي السّبطين ج١ص۴٢۴
📚(۲)(۳)(۴) امواج البکاء ص۱۲۲
📚(۵)خصائص الطفل الرضیع،ص ۱۹

@ghasemnemati_ir
🥀 وقتی‌که تیر سه شعبه مسموم حرمله ملعون بر گلوی نازنین شش ماهه علی اصغر علیه‌السلام نشست،

📋 فَتحَ الطِّفلُ عَینَیهِ فَنَظرَ إلیٰ وَجهِ أبیهِ و تَبسَّمَ
▪️آن نازدانه، اندکی گوشه چشمش را باز کرد و نگاهی به روی پدر انداخت‌ و تبسّمی نمود؛ سپس روح مطهّرش به سمت آسمان پر کشید.

📚امواج البکاء، فاضل بسطامی،ص۱۲۳
📚محرق القلوب،ص۴۷۹

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#مصیبت_عطش

🩸علی اصغر علیه‌السلام از شدت عطش، زبانش را به دور دهانش می‌چرخاند… | تشنگیِ شش‌ماهه و دختر بچه‌ها، چه به روز زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آورد …

در نقلی از حضرت‌ سکینه سلام‌الله‌علیها نقل شده است که آن بانو فرمود:

🥀 ... آب در خیمه‌ها نبود و تشنگی بر من غلبه کرد. در آخر برخاسته به خیمۀ عمّه‌ام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها رفتم که شاید او از برای اطفال آب ذخیره کرده باشد.

🥀 چون رفتم دیدم قریب به بیست نفر دختر از بزرگ و کوچک دور عمّه‌ام نشسته‌اند و از عمّه‌ام آب می‌طلبند و از تشنگی ناله می‌کنند.

🥀 در بغل عمّه‌ام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها، برادر صغیرم علیاصغر علیه‌السلام را دیدم؛

📋 یَلوكُ لِسانُهُ مِن شِدّةِ العَطَش
▪️دیدم که آن شش‌ماهه از شدت عطش، زبانش را به دور دهانش می‌چرخانَد.

🥀 عمّه‌ام گاه بر می‌خاست و گاه می‌نشست.

🥀 و هو یَضطَرِبُ اضطرابَ السَّمَکَةِ في الماءِ ویَصرَخُ!
▪️برادر شیرخوارم،مثل ماهی تلظّی می‌کرد و ناله می‌کشید.

🥀 عمّه‌ام به او می‌گفت:

📋 صبراً صبراً یاابنَ أخي، وأنّیٰ لكَ الصّبر وأنتَ علی هذِهِ الحالةِ المشؤمةِ؟! یَعُزُّ علی عَمّتِك أن تَسمَعَك ولا تَنفَعُك!
▪️صبر کن ای پسر برادرم! اما چگونه تو با این حال می‌توانی صبر کنی!؟ به خدا بر عمّه‌ات سخت است اینکه ناله‌ات را بشنود اما نتواند کاری برایت کند.

🥀 حضرت‌ سکینه سلام‌الله‌علیها گوید:

📋 فخَنَقَتني العبرةُ فلَزِمتُ السّکوتَ خَوفاً أن تُفیقَ بي عمّتي زینبُ
▪️گریه راه گلویم را گرفت و سکوت اختیار کردم از ترس این‌که مبادا عمّه‌ام خبردار شود.

🥀 اما عمّه‌ام خبردار شد و فرمود: چرا گریه کنی؟ گفتم: بر حال برادرم؛ و اظهار عطش نکردم که مبادا همّ و غم عمّه‌ام بیشتر شود. پس گفتم: عمه‌جان، اگر به نزد اصحاب برویم، شاید آب پیدا شود.

🥀 عمّه‌ام برخاسته و آن طفل را به روی دست گرفته و خیمه‌های عموهایم را گردید، اما آب پیدا نشد. پس برگشتیم با چند نفر اطفال به امید این‌که در خیمۀ اولاد عمویم امام حسن علیه‌السلام سیراب خواهیم شد، اما آنجا هم خبری نبود.

🥀 در آخر جمیع خیمه‌های اصحاب را گشتیم اما آب پیدا نشد. در آخر عمه‌ام با دختر بچه‌ها به خیمه بازگشت و همگی ناله «واعطشاه» سر دادند.

📚اسرار الشهاده ج۲ص ۱۲۷۹
📚بحرالمصایب ج۳ص۲۸۸

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸وقتی‌که در شب یازدهم محرم، آب را باز کردند و حضرت رباب سلام‌الله‌علیها به شیر آمد …

در نقلی آمده است:

🥀 شب یازدهم محرم بود، حضرت رباب سلام‌الله‌علیها اندکی خوابش بُرد. در خواب دید که گهواره پسرش را تکان می‌دهد، از خواب بیدار شد و دید که خبری از پسرش نیست.

🥀 در آن شب، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها، حضرت رباب سلام‌الله‌علیها را گُم کرد. در میان زنان به دنبال او گشت، تا اینکه در نهایت دید رباب سلام‌الله‌علیها گوشه‌ای نشسته و گریه می‌کند.

🥀 آن حضرت فرمود: ای رباب! چرا اینقدر بی‌قراری می‌کنی؟ رباب سلام‌الله‌علیها عرضه داشت:

📋 سَیِّدَتی عِندَما اَباحُوا لَنا الْماءَ و شَرِبتُ مِنهُ، دَرَّ ثَدْیایَ عَلَیَّ
▪️ای‌بانو‌ی‌من! وقتی‌که آب را در اختیار ما گذاشتند و من از آن نوشیدم، سینه‌هایم پُر از شیر شده است!

📚العبرة الساکتة، ج۱ ص۲۶۴
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸بر هر آن‌که یادِ «أصغر» شعله بر قلبش زَنَد / دیدنِ شش‌ماهه‌ها هم کارِ مشکل می‌شود...

در نقلی آمده است:

🥀 روزی کُمیت شاعر به محضر إمام صادق علیه‌السلام آمد و حضرت به او فرمودند:

📋 أنشِدنی فی جَدِّیَ الحُسین علیه‌السلام
▪️یک روضه‌ای از جدّ غریبم، امام حسین علیه‌السلام برایم بخوان!

🥀 وقتی که کُمیت شروع به خواندن کرد، امام علیه‌السلام شدیداً گریه کردند و زنان و فرزندان حضرت نیز، در هر جای خانه که بودند، شروع به گریه و زاری نمودند. در همین حین که صدای گریه و زاری بلند بود،

📋 خَرَجتْ جاریةٌ مِن خَلفِ السِتْرِ ... و فی یَدِها طِفلٌ صَغیرٌ فَوَضَعَتْهُ فی حِجرِ الإمام علیه‌السلام
▪️از پشت پرده، کنیزکی آمد و در حالی که یک طفل شیرخوار را هم به همراه داشت، آن طفل را در دامن إمام علیه‌السلام گذاشت.

🥀 در این هنگام گوئیا مصیبتِ حضرت علی اصغر علیه‌السلام تداعی شد و إمام صادق علیه‌السلام با نگاه به آن طفل شیرخوار به شدت می‌گریستند و صدای گریه و زاری زنان و فرزندان حضرت بالا گرفته بود ...

📚معالی السبطین ص۳۹۲
📚الوقایع والحوادث ج۳ ص۲۹۹
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸غوغای حضرت امّ کلثوم علیهاالسلام در مصیبت علی اصغر علیه‌السلام...

حمیدبن مسلم گوید:

🥀 من در لشکر ابن زیاد بودم و نظر می‌نمودم به سوی آن طفل صغیر که بر روی دست حسین علیه‌السلام شهید شد.

🥀 ناگاه دیدم که از خیمه‌ها زنی نورانی بیرون آمد که نور جمالش نور آفتاب را می‌نشاند. گاهی چادرش به زیر پایش میرفت و می افتاد و باز بلند می‌شد و ناله سر میداد:

📜 وا وَلَدَاهُ! وا قَتیلاهُ! وا مُهجَةَ قَلباهُ!

🥀 آن زن آمد و خود را به روی آن طفل انداخت و سپس او را به سینه چسپاند.

📋 ثُمَّ نادَتْ:وا مُحَمَّداهُ! وا عَلیّاهُ! ما ذا لَقینا بَعدَکما مِنَ الْاَعداءِ
▪️سپس فریاد برآورد: وا محمداه! وا علیاه! ما بعد از شما، از دست دشمنان چها که نکشیده‌ایم؟!

📋 وا لَهِفاهُ عَلَیٰ طِفلٍ خُضِّبَ بِدِمائِه
▪️وای از طفلی که با خون خودش خضاب شده...

📋 وا اَسَفاهُ عَلَیٰ رَضیعٍ فُطِمَ بِسِهامِ الاَعداءِ
▪️وای از آن شیرخواره ای که با تیر دشمنان از شیر مادر گرفته شده...

📋 وا حَسرَتاهُ عَلَیٰ قَریحَةِ الجَفنِ والْاَحشاءِ
▪️هزار اندوه و حسرت بر آن طفلی که پلک هایش(از گریه) و بدنش(از تیر) زخمی شده...

📚مهیج الاحزان ص۵٠٠
📚مخزن البکاء ص۵٨٩
📚اسرار الشهاده ج٢ص١٣١

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸در این فکر بودم که تیر را به کجا بزنم که سفیدی گلوی شش ماهه نمایان شد ...

در نقلی آمده است:

🥀 وقتی که سیدالشهدا علیه‌السلام در برابر لشکر عمر بن سعد ملعون، برای شش ماهه‌اش طلب آب نمود، همهمه‌ای میان لشکر درگرفت.

🥀 یکی میگفت: جرعه‌ای آب به او بدهید. اگر بزرگ ها گناه دارند، گناه کودکان چیست؟! دیگری می گفت: عطش حسین علیه‌السلام به نهایت رسیده و نزدیک است که کوتاه بیاید. کمی صبر کنید تسلیم می‌شود. بعد از او کسی می‌گفت: خیر؛ او را بکشید و کسی از این خاندان باقی نگذارید!

🥀 عمر سعد ملعون که اختلاف لشکر را دید، ترسید که فتنه‌ای حساس به پا شود. برای همین حرمله را صدا زد و گفت: ای حرمله! اختلاف لشکر را تمام کن و ما را از سر و صدایشان راحت کن!

🥀 حرمله گوید: من تیری را در کمان گذاشتم و فکر میکردم به کجا بزنم؟! در همین حین، دیدم که باد وزیدن گرفت و پارچه‌ای که روی گلوی آن طفل بود، کنار رفت و سفیدی گلویش نمایان شد همانند نقره براق.

🥀 پس تیر را پرتاب کردم و درست روی گلوی آن طفل نشست و گوش تا گوشش را برید.

🥀 وقتی که طفل، حرارت تیر را احساس کرد، دستش را از قنداقه بیرون آورد و چشمانش را به صورت پدرش باز کرد و مثل مرغ ذبح شده‌ای، بال بال میزد.

📚بحرالمصائب، ج۴ ص٣۴۵
📚يوم الحسین علیه‌السلام، ص١٨۴

#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸با نداهای غربت سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه، علی اصغر علیه‌السلام در خیمه‌ها بند قنداقه را پاره کرد ...

در نقلی آمده است:

🥀 وقتی که سیدالشهدا علیه السلام بر مرکب سوار شد و به نزد آن سپاه گمراه آمد و فریاد زد:

📋 هَل مِنْ مُعینٍ یُعینُنی؟ هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی؟

🥀 در این حال، آن کودک شیرخوار از شدت تشنگی در گهواره از هوش رفته بود؛ اما همین که صدای روح افزای پدرش به گوش این طفل معصوم رسید، مضطرب و متزلزل شد.

📋 فَقَطَعَ الْقُماطَ و اَلقَیٰ نَفسَه عَلَیٰ الْأرضِ و بَکیٰ و ضَجَّ
▪️و بند قنداقه خود را پاره کرد و خود را از روی گهواره به زمین انداخت و شروع کرد بلند بلند فریاد کشیدن و گریه کردن.

🥀 زنان اهل حرم از گریه آن طفل معصوم بلند بلند گریه کردند .

📚بحرالمصائب ج۴ص٣۴٣
📚اسرار الشهاده ج٢ص١٣٠۵
📚امواج البکاء ص٢۶٧
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🩸تبسّم شش ماهه به وقتی که تیر سه شعبه به گلویش نشست ...

در نقلی آمده است:
#نوحه_شبهای_محرم
#دهه_دوم_سوم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام

حیدرِ گهواره نشین
علی اصغر علی
یابن امیرالمومنین
علی اصغر علی
لب تشنه اما ، سلطان آبی
شش ماهه اما، عالیجنابی
جانم
علی جان

مادر تو روحِ حیا
علی اصغر علی
هاجر دشت کربلا
علی اصغر علی
این جمله باشد ، در شیعه رایج
طفل رباب است ، باب الجوائج
جانم
علی جان

به روی دست پدرت
علی اصغر علی
گشته زتن جدا سرت
علی اصغر علی
تا بی هوا شد ، جسم تو بی سر
شد زنده یاد ، سیلی مادر
آه و واویلا

شد پدرت ز خون خضاب
علی اصغر علی
پاره شده قلب رباب
علی اصغر علی
وا مانده پلکِ، نازت عزیزم
آهسته من خاک، رویت بریزم
لای لای
علی جان

#نوحه_شبهای_محرم
#دهه_دوم_سوم
#حضرت_علی_اصغر
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#نوحه_شبهای_محرم
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام

به روی دستم بخواب عزیزم
بگو چه خاکی به سر بریزم
ببین شدم در اضطراب
دهم چه پاسخ رباب
لای لای
علی جان

فدای چشمان نیمه بازت
به خون نشسته گیسوی نازت
چه بد بریده شد سرت
شده دریده حنجرت
لای لای
علی جان

دگر برایم نمانده صبری
چه زود عزیزم میان قبری
ببین تکان دست من
خنده به روی من نزن
لای لای
علی جان

#نوحه_شبهای_محرم
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
📋 لَا أَبْکِی وَ أَنَا أَرَاکَ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ
▪️چگونه گریه نکنم در حالی که شما را با این حال می‌بینم؟!(۱)

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

در روایتی دیگر حسن بن زیاد گوید:

🥀 در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیه‌السلام خدمت آن
حضرت رسیدم،

📋 فَوَجدتُهُ عَلَی سَریرٍ مُستَلقیاً علیه، و ما بینَ جِلدِهِ و عَظُمِهِ شَیءٌ
▪️دیدم که آن
حضرت بر روی تختی به پشت خوابیده‌اند و چیزی بین پوست و استخوان آن حضرت دیگر باقی نمانده بود.(۲)

آه یا إمام صادق...
دست خودمان نیست... چه کنیم که این حال و روز شما و این عبارت‌هایی که درباره وضعیت جسم شریف‌تان نَقل کرده‌اند، دل ما را پشت درِ خانهٔ مادرِ غمدیده‌ای کشیده است، که خودتان حال و روز آن مادر را اینگونه برای ما شرح داده‌اید:

📜 وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ...
▪️آن‌چنان جسم شریف فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نحیف شده بود و گوشت و پوست بدنش آب گشته بود که جز یک شَبَه از فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، چیزی باقی نمانده بود.(۳)

و یا در جای دیگر فرمودید:

📜 أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ
▪️فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بعد از شهادت پدر بزرگوارش، دائمًا سر خود را می‌بست؛ جسمش نحیف شده بود؛ قوت خود را از دست داده بود؛ چشمانش گریان بود؛ قلبش آتش گرفته بود و پیاپی از حال می‌رفت...(۴)

📚 منابع:
(۱)مشکاة الأنوار،طبرسی،ص۴۰
(۲)مدینة المعاجز،بحرانی، ج۶ ص۳۰
(۳)دعائم الاسلام، ج۱ ص۲۳۲
(۴)بحارالانوار،مجلسی، ج۴۳ ص۱۸۴

@ghasemnemati_ir

#امام_صادق علیه السلام

🩸پاره‌های جگر امام صادق علیه‌السلام، در اثر زهر، از دهان مبارکش، قطعه قطعه بیرون می‌آمد...

در نقلی آمده است:

🥀وقتی‌که منصور دوانیقی ملعون،‌ به وسیله انگور یا انار، سمّ به إمام صادق علیه‌السلام خورانْد، آن سمّ، چنان قوی بود که وقتی که آن
حضرت مقداری از آن انگور یا انار مسموم را خوردند،

📋 فَجَعلَ يَجودُ بِنَفسِهِ وَ قَد اِخضَرَّ لَونُهُ
▪️در حال جان دادن بودند و از درد، به خود می‌پیچیدند و رنگ مبارک
حضرت،‌ گوئیا سبز شده بود.

📋 وَصارَ یَتَقَیَّأُ کَبِدَهُ قِطَعاً قِطَعاً
▪️و پاره های جگر آن
حضرت، قطعه قطعه از دهان مبارکش بیرون می‌آمد.

📚کتاب الوفیات، ج۲، ص۲۴۸.

@ghasemnemati_ir

#امام_صادق علیه السلام
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام

🩸بر هر آن‌که یادِ «أصغر» شعله بر قلبش زَنَد / دیدنِ شش‌ماهه‌ها هم کارِ مشکل می‌شود...

در نقلی آمده است:

🥀 روزی کُمیت شاعر به محضر إمام صادق علیه‌السلام آمد و
حضرت به او فرمودند:

📋 أنشِدنی فی جَدِّیَ الحُسین علیه‌السلام
▪️یک روضه‌ای از جدّ غریبم، امام حسین علیه‌السلام برایم بخوان!

🥀 وقتی که کُمیت شروع به خواندن کرد، امام علیه‌السلام شدیداً گریه کردند و زنان و فرزندان
حضرت نیز، در هر جای خانه که بودند، شروع به گریه و زاری نمودند. در همین حین که صدای گریه و زاری بلند بود،

📋 خَرَجتْ جاریةٌ مِن خَلفِ السِتْرِ ... و فی یَدِها طِفلٌ صَغیرٌ فَوَضَعَتْهُ فی حِجرِ الإمام علیه‌السلام
▪️از پشت پرده، کنیزکی آمد و در حالی که یک طفل شیرخوار را هم به همراه داشت، آن طفل را در دامن إمام علیه‌السلام گذاشت.

🥀 در این هنگام گوئیا مصیبتِ
حضرت علی اصغر علیه‌السلام تداعی شد و إمام صادق علیه‌السلام با نگاه به آن طفل شیرخوار به شدت می‌گریستند و صدای گریه و زاری زنان و فرزندان حضرت بالا گرفته بود ...

📚معالی السبطین ص۳۹۲
📚الوقایع والحوادث ج۳ ص۲۹۹

@ghasemnemati_ir
السلام علی الرضیع الحسین

زِ هر تکانِ لبت هر چه آب ،شرمنده

زتشنگیِ تو قلب کباب ، شرمنده

 

فقط به مادر تو عرض می کنم که نشد

نشد که آب بنوشد رباب ، شرمنده

 

کسی ندیده که یک مرد پیشِ همسرِ خود

شود به صورت ِ از خون خضاب شرمنده

 

سپاهِ کوفه ببین روی من زمین انداخت

شد عاقبت پسرِ بوتراب ، شرمنده

 

شتابِ تیرزیاد وگلوی تو نازک

به چوبِ تیر، گلو خورده تاب ،.. شرمنده

 

پسر ببین پدرت را هنوز می لرزد

به پشتِ خیمه روم با شتاب ، شرمنده

 

اگر مراسمِ دفنت سریع گشته ببخش

شدم ز غصه ای در اضطراب ، شرمنده

 

اگر که قبر تو پیدا کنند من چه کنم؟

به زیرِ خاک همینجا بخواب ، شرمنده

تنِ تو ، پهنیِ نیزه؟! خدا به خیر کند

اگر به نیزه تنت شد عذاب ، شرمنده

عزیز ِ غیرتی ام ،دیده بسته ای، نشوی

زمحملی که شده بی حجاب ، شرمنده
#قاسم_نعمتی
#حضرت_علی_اصغر
@karimegharib