بسم الله الرحمن الرحیم
✍#خلاصه نکات مطرح شده در
#جلسه_اول درس گفتارهای نظری_کاربردی درباره عدالت اجتماعی
🗓۱۱ مهر ۱۴۰۰
📌 جلسه اول
🔸 بحثهای این جلسه پیش درآمد و مقدمهای بر نظریه عدالت است. سوالاتی مطرح است که باید به آن پرداخته شود. مثلا:
۱- آیا عدالت خداوند ربطی به عدالت اجتماعی دارد؟
۲- آیا عدالت امری اعتباری است یا خبر از حقیقتی ذاتی میدهد؟ در واقع عدالت وجود دارد یا چیزی است که ما دنبال ایجادش هستیم؟
۳- خواستگاه عدالت کجاست؟
و ...
🔹 تاریخچه تحولات فکری در باب عدالت: در دورهی حکمای یونانی( ارسطو، افلاطون و...) عدالت را
حقیقتی ثابت و عقلی میدانستند و از عدالت فردی و اجتماعی سخن میگفتند و از این به فلسفه اجتماعی و حکمرانی رسیدند. در دورهی قرون وسطی عدالت را
امری الهی دانستند که ادامه آن اشعریگری است. یعنی هر چه پادشاه یا حاکم انجام دهد عدالت است. اینها به مسائل اجتماعی نرسیدند چون وقتی امر الهی باشد دیگر هرچه آن خسرو کند شیرین بود. پس از آن در غرب پس از رنسانس( مارکس، هابز و ...) عدالت را
امری عقلایی اما غیر ثابت میدانستند. عقل هم از آن جهت دنبال عدالت است که میخواهد تحقق ببخشد نه اینکه حقیقت عدالت را کشف کند.
🔸 عدالت یا آزادی؟ اینجا بحث فرد و جامعه پیش آمد. برخی اصالت را به فرد دادند و برخی اصالت را به جامعه دادند. آنهایی که اصالت را به فرد دادند به عنوان یک
ارادهی واحد، در واقع آزادی را به عدالت ارجح کردند و تعریف آنها از عدالت هم شد
برآیند تراضی ارادههای آزاد. پس هر کسی آزاد است و هرکسی نفع و ضرر خود را بهتر متوجه میشود؛ بنابراین برآیند اینها هر چه شد عدالت است.
برخی دیگر اصالت را به جامعه دادند و در نتیجه عدالت را بر آزادی ارجح کردند. در این تفکر سلب آزادی ارادهها برای برقراری عدالت بدون اشکال است. هر دو این جریانها از از آبشخور رنسانس و مدرنیسم برگرفته شدهاند.
🔹 عدالت در اسلام: حال این در فرهنگ اسلام به چه شکل هستند؟ عدالت دو گونه است. یا به عنوان
کنش میتوان از آن یاد کرد یا به عنوان
وضعیت. به عنوان کنش یعنی حق هر کس را به او بدهیم.
اینجا چون عدالت فعل است ناگزیر نسبی است. نسبی بودن هم از این جهت است که در عالم انتزاع و تجرید و تفکر هیچ مزاحمی برای اندیشه حق و صحیح وجود ندارد. اما در عالم عمل ناگزیر عملها باهم تزاحم دارند و نسبی هستند. مثال پیچیده آن وضعیت حضرت علی پس از کشته شدن عثمان است. بالاخره عثمان به ناحق کشته شده بود و باید قصاص انجام میشد. اما حضرت خطبه ۱۶۸ را ایراد فرمودند و نسبیت عدالت و امنیت را رعایت کردند. اما درستی همین نسبیتها را چه چیز مشخص میکند؟ باز هم عدالت. اما عدالتی که وضعیت است.
الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا یعنی اگر یک جایی من سر ظالم را نزدم و کنش عادلانه را انجام ندادم برای رسیدن به وضعیت عادلانه است و این باز یعنی خودِ خودِ عدالت. یعنی کارها سر جای خودش باشد.
🔸 معانی مختلف عدالت: اما اینجا لازم است که معانی مختلف عدالت را هم بررسی کنیم:
۱- عدالت در مورد فرد یعنی
اعتدال در قوا. اعتدال در ادراکات( عقل، خیال، وهم و ...) و تحریکات( جاذبه، دافعه، غضب و...).
۲- عدالت در جامعه یعنی وضعیت کنشها و امور جامعه به گونهای باشد که
شرایط رشد و تزکیه و رسیدن به خدا فراهم باشد.۳- عدالت در تکوین یعنی قوانین طوری باشد که
استحقاقها برطرف شود. یعنی اگر گوسفند دندان جویدن علف دارد باید در جهان علفی باشد که او استفاده کند. اگر انسان چشمی دارد برای دیدن زیباییها، باید در جهان زیبایی باشد.
۴- عدالتِ خداوند یعنی
اسم اعظم الله دیگر اسامی را تناسب ببخشد. بسط عدالت هم بسط حق تعالی است.
اگر این ۴ عدالت را به هم متصل کنیم یک خط راست میشود که همان
صراط مستقیم است. به گونه میتوانگفت عدالت، استقامت بر صراط مستقیم است.
🔸تشکل مردمی فتیه
🔸✅➡️ @fetye_ir