کانال شعر،هنر و ادبیات فانوس بهادروند

Канал
Логотип телеграм канала کانال شعر،هنر و ادبیات فانوس بهادروند
@fbahadorvandПродвигать
312
подписчиков
شاعر ،نویسنده و مترجم ادبیات نمایشی ،شعر ،رمان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
# دکتر آرش حیدری جامعه شناس
💫هیچ کس نباید به خاطر بیان عقایدش زندانی شود .
💫 فراموش نکنیم ما برای عشق به زندگی جان داده و می دهیم .

#کیانوش سنجری
🥀🥀🥀🖤🖤🖤

https://t.center/fbahadorvand
یاد و نام کیانوش سنجری روزنامه نگار و مبارز حقوق بشر و مدافع آزادی بیان گرامی باد !
#نه به سانسور !
#نه به اعدام !

🖤❤️🖤❤️🥺
https://t.center/fbahadorvand
Forwarded from شعر امروز ایران (zia eddin khaleghi)
♦️یک شعر


روزهایی‌ست که
ثانیه‌ها روی عقربه‌اند
قناری نمی‌خواند
روی درخت لانه بود
پاییز درگرفت هنوز
وُ رویاهایم شبیه دیوارهای یونانی
پله پله 
یک دست و بی‌رنگ‌
در ذهن توریست‌های ۲۰ ۲۰
زردِ کمرنگ می‌نشینند
--مگر ما چه خوانده‌ بودیم‌ ؟--
دخترانی بودیم که
می‌خواستند
کمی، تنها کمی خمیده راه نروند
و اگر انتخابی بود
گیسوان‌شان آبی باشد
رنگِ رویاهای دریا...

17/7/1400

# فانوس  بهادروند
Forwarded from ART CHANNEL
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❗️سال شصت‌ونه میلادی جرمی لیندون؛ ناشر آثار ساموئل بِکِت، نامه‌ای از آکادمی نوبل دریافت می‌کند مبنی بر این‌ که نوبل ادبیات قرار است به بکت اهدا شود. او با توجه به شناختی که از بکت داشت (عدم تمایل وی به حضور در رسانه‌ها و گفتگو دربار‌ی آثارش)، تلگرامی برای بکت و همسرش سوزان می‌فرستد و با شوخ‌طبعی می‌نویسد:
«به هر حال آن‌ها جایز‌ی نوبل را به شما داده‌اند. توصیۀ من این است که پنهان شوید.» بکت که آن زمان در هتلی در کشور تونس اقامت داشته، سرانجام قبول می‌کند با تلویزیونِ سوئد مصاحبه کند، با این شرط که هیچ سئوالی از وی پرسیده نشود. و بدین ترتیب مصاحبه‌ای بی‌کلام شکل می‌گیرد که کارگردانِ آن در واقع خود ساموئل بکت است.
وی زمانی گفته بود: «هر کلمه‌ای همچون لکه‌ای است غیرضروری بر سکوت و نیستی.»

@artchanel
‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎
Forwarded from ASTRAKAN CAFE | 🌀
از پاییز می‌آیی
به گونه‌ی زردها و نارنجی‌های ونگوک*
در گندمزاران
راه می‌بری
‌به ستاره‌های ریز ریز زرد
آویخته بر شب‌های شِنگ ِسیاه
بسیار بلند ...

از پاییز می‌آید
به گونه‌ی گیسوان بافته‌ی بلوط
بر بازفت* های زاگرس ِ خیال
یا آفتابگردانی رسته بر راه ...

از پاییز می‌روی
روزی پراز آفتاب و سرد
اما گریزنده
آهویی کهربایی
در چشم اندازی گسترده
در دشت‌ی دور ...


*ونگوک ؛ هنرمند نقاش هلندی
* بازفت ؛ منطقه‌ای در چهار محال بختیاری


▫️ شعری از فانوس بهادروند
▫️ عکس: نمایی از فیلم رویاها ساخته آکیرا کوروسوا

▪️آستراخان کافه | مجالی برای هم‌هوایی | کانالی برای راه یافتن به جهان سیال موسیقی و ادبیات
🌀| @astrakancafe

مطلق شکننده : ژیژک

«عمل ( کنش ) در گستره‌ی آنچه كه امكان وقوع دارد نمی‌گنجد.عمل تعریف دوباره‌ای از نمودهای آنچه كه امكا‌نپذیراست می‌دهد.»



https://t.center/fbahadorvand
Forwarded from دروازه‌ای رو به جهان (مهرداد پیله ور)


از جراحت ِ
          زخم ها
داغ
   نشانی
     بر پیشانی
عبور می‌کند
    از
کبودِ رویاها
با شانه هایی
که قُمریان اش
بی عشق
    نزیسته
          ُمردند...
آفتاب
پشت ِ اتفاقِ دست هایمان
نفس می‌کشید
پاهایمان
کفش های کهنه
      به پا داشتند!



شعر : مهرداد پیله‌ور
برگردان به انگلیسی :
فانوس بهادروند




From the traumatic injeries
Carrying a hot badge
on the forehead 
Passing through
the azured dreams
on the shoulders
that their doves
died out
despite living loveless...

Solar
was breathing
behind the unity of
our hands
Our feet
had wore ragged shoes ...




Words : Mehrdad Pilehvar
English translation :
Fanous Bahadorvand

https://t.center/darvazei_roo_be_jahan
۲۱ آبان زاد روز نیما یوشیج



💫💫💫

ترا من چشم در راهم

ترا من چشم در راهم
شباهنگام
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر
به پای سروِ کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم...



شعر از نیما_یوشیج
برگردان به انگلیسی :
فانوس بهادروند

I am waiting for thee

I am waiting for thee 
at night time
When the lotus' hand keeps entwind the sedar's feet snares
Whether or not though     
remember me thou
I won't attenuate
remembrance of thou
I am waiting for thee ...



Poetry : Nima Yoshige
Translated into English:
Fanous Bahadorvand



https://t.center/fbahadorvand
با درود و سپاس از نگر و لطف استاد حمید پژوهش بزرگوار ،شاعر ، نویسنده و مترجم فلسفه و ادبیات
🙏🙏

https://t.center/fbahadorvand
غزال وار می‌رفت
جهان سیاه پوش را به سخره گرفت
غزال وار می‌چمید
بر آسفالت دانشگاهی که مات ِ سرنوشت خویش
نظر انداختند بر 
دیری است که دیر شده است
دیری است که
که دریایی پر موج خیره 
دیری است که زلف بر باد داده است
#آهوی آزادی که در دانشگاهی درس‌می خواند
که آزادی را یدک سردرش‌ داشت
نامی بود بر سردری
که ابتذال معنا را معنا شد
در ادبیات مدرن
در ادبیات همین زندگی
هرگاه وُ هرجا زنی را دیدید
در دانشگاهی که سیاه پوشی
نشانِ آدمی است محزون اما
با کلاس و مدرک خوب‌تر
براي درس گفتارهایی که ...
اما سپیدار گون
بسان درختی که راه افتاده
با زلفان پریشان
و چشمانی ناخمار
و بازوان بلند سپید
بی شک ،
جهان تیره‌ی پیرامون را
به پرسش‌گری کشیده است
چشمان آهو دارد او
:چه اندامی‌ !!!
--این را یکی به دیگری گفت که سیاه پوشیده بود--
بالا بلند بود او
وُ زلف بر باد داده بود
او  همان آهو
تنها یک برگ بود
به صفحه‌ی پرونده‌ی باز سپیده
اما بروز شده
بر پلان هایی نو
که هر روز راهی‌اند به تيمارستان‌
با پزشکانی با عینک دودی سیاه
و پرونده‌هایی خاکستری
دیری است که دیر شده است اما
: شقیقه‌ی زمین به تندی می زند...
--این را محمد مختاری گفت--

زلف برباد داده بود او
مُشک بر گیسوان تابدار
آغشت او ...

#فانوس بهادروند
۱۴۰۳/ ۸/۱۳
____

متن کامل شعر فانوس را آوردم تا خوانندۀ عزیز در صورت لزوم ذهن خود را به روز کند؛ آنهم در شعری که شاعر و شعر  و موضوعِ شعر؛ به یگانگی فرا روییده اند؛ و دیگرسخن از یک فرد؛ یک زن؛ یک شاعر و یک سوژه نیست؛ تو در هر لحظه میتوانی همۀ این عناصر را درهم پیچیده ببینی؛ جزئی که نماد کل است؛ ریشه هایش در واقعیت و گیسوانش؛ شاخه هایش بدست باد توفندۀ یک جنبش؛ یک بیداری؛  یک زندگی و رهایی سپرده شده است:
بالا بلند بود او
وُ زلف بر باد داده بود
او  همان آهو
تنها یک برگ بود
به صفحه‌ی پرونده‌ی باز سپیده.
آهو یک نام نیست؛ یک نشانه است؛ رمزی است که تکرار می شود و همیشه تازگی دارد؛ درختی است که سکون را نمی پذیرد و با آنکه ریشه در خاک همین وطن دارد اما چراغ جنبش و رهایی است:
اما سپیدار گون
بسان درختی که راه افتاده
با زلفان پریشان
و چشمانی ناخمار
و بازوان بلند سپید
بی شک ،
جهان تیره‌ی پیرامون را
به پرسش‌گری کشیده است،
این همان عنصری است که رُنسانس نسل جوان ایران و همۀ کسانی است که این مفهوم و لزوم آن را دریافته اند: پرسش گری!
این دیگر کیست که جهان تیرۀ پیرامونش را به چالش می کشد؛ فانوس است؛ آهوست؛ نسلی رنج کشیده و عصیان گر است که حق زندگی کردن را طلب می کند: اینجاست که:
شقیقۀ زمین به تندی می زند..
و پزشکانی که بقول مولانا پیش چشم شان عینک و شیشۀ دودی زده اند؛ و از این رو؛ جهان را نه آنچنان که واقعی است؛ بلکه آن را دستوری و تجویزی و کبود می بینند. آنها تپش تند زمین را نمی بینند یا انکار می کنند؛ آهو اکنون بار امانت زمینی را بر دوش می کشد و فانوس بر پیش پایمان نور افشانی کرده؛ و روایت می کند:
غزال وار؛ زلف بر باد داده؛ بالا بلند ؛ چه می کند این دختر؛ این زن؛ که جهان مان را معطر می سازد:
زلف بر باد داده بود او
مُشک بر گیسوان تابدار
آغشت او،
او دیگر نامی ندارد تنها یک (او) است که جان های تپنده و پرشور را نمایندگی می کند و ما در حسرت دیدار دوبارۀ او:
دوره می کنیم؛
شب را و
روز را
و هنوز را .

و فانوس به درستی روایت را ثبت کرده است؛ چراکه : چون به عشق آمد؛ قلم برخود شکافت...

حمید پژوهش
پاییز 2024
استکهلم


https://t.center/fbahadorvand
نام اثر : گلدان
مواد : آبرنگ و مداد روی مقوا
اثر : فانوس بهادروند

مهر ماه ۱۴۰۰ خورشیدی


https://t.center/fbahadorvand
غزال وار می‌رفت
جهان سیاه پوش را به سخره گرفت
غزال وار می‌چمید
بر آسفالت دانشگاهی که مات ِ سرنوشت خویش
نظر انداختند بر
دیری است که دیر شده است
دیری است که
که دریایی پر موج خیره
دیری است که زلف بر باد داده است
#آهوی آزادی که در دانشگاهی درس‌می خواند )‌
که آزادی را یدک سردرش‌ داشت
نامی بود بر سردری
که ابتذال معنا را معنا شد
در ادبیات مدرن
در ادبیات همین زندگی
هرگاه وُ هرجا زنی را دیدید
در دانشگاهی که سیاه پوشی
نشانِ آدمی است محزون اما
با کلاس و مدرک خوب‌تر
براي درس گفتارهایی که ...
اما سپیدار گون
بسان درختی که راه افتاده
با زلفان پریشان
و چشمانی ناخمار
و بازوان بلند سپید
بی شک ،
جهان تیره‌ی پیرامون را
به پرسش‌گری کشیده است
چشمان آهو دارد او
:چه اندامی‌ !!!
--این را یکی به دیگری گفت که سیاه پوشیده بود--
بالا بلند بود او
وُ زلف بر باد داده بود
او همان آهو
تنها یک برگ بود
به صفحه‌ی پرونده‌ی باز سپیده
اما بروز شده
بر پلان هایی نو
که هر روز راهی‌اند به تيمارستان‌
با پزشکانی با عینک دودی سیاه
و پرونده‌هایی خاکستری
دیری است که دیر شده است اما
: شقیقه‌ی زمین به تندی می زند...
--این را محمد مختاری گفت--

زلف برباد داده بود او
مُشک بر گیسوان تابدار
آغشت او ..‌.

#فانوس بهادروند
۱۴۰۳/ ۸/۱۳


https://t.center/fbahadorvand
Forwarded from خوانش کتاب
نامه ای از کابل
علی لطیفی، مجله 👇👇nation
علی لطیفی نویسنده مستقل افغان در سپتامبر ۲۰۲۱ ،سه ماه بعد از بازگشت دوباره طالبان به افغانستان ،مقاله ای در مجله nation چاپ کرد .او در این مقاله به چند موضوع مهم و تاکید داشت:
- ماهیت و عملکرد دولتمردان غنی
-عملکرد رسانه های متعدد ساخته شده غرب در این دوره و واکنش متضاد آنها به فجایع زندگی مردم فرودست در دوران جمهوری و حکومت طالبان.
-و شکاف عمیق در کشور در بهره مندی از دلارهای غربی
دولتمردان غنی
آنها عمدتا دوستان غنی بودند که تابعیت دوگانه داشتند و در ۱۱ روزی که دولتش رو به سقوط رفت آماده بازگشت به کشورهایی شدند که از آن آمده بودند.
۲۰ سال قبل جرج بوش پروژه تحمل آزادی را در افغانستان آغاز کرد و با اشغال آن کشور تلاش در ساختن دموکراسی کرد ولی بعد از ۲۰ سال دموکراسی در این کشور پا نگرفت. دولتمردان و وابستگان آن در این دو دهه با ماشینهای ضدگلوله در حبابی در کابل تردد می کردند و خانه هایشان بشدت محافظت می شد و از آنچه در روستاها و مابقی شهر کابل و دیگر شهرها می گذشتند خبری نداشتند.
رسانه های کشور و غفلت عمیق از کشور
در این دوره با گسترش رسانه‌های ساخته غرب مواجهیم که هدفشان ارائه عظمتی بی مانند از جمهوری افغانستان است .این رسانه‌ها با تبلیغات خود از فجایع این ۲۰ سال غفلت می کردند. وقتی که ترامپ بزرگترین بمب غیر هسته‌ای جهان “ مادر بمب‌ها” را بر لنگرهار ریخت هیچ اعتراضی از آنها دیده نشد. وقتی بمباران های گسترده توسط نیروهای نظامی افغان مدارس روستاهای قندوز را ویران و صدها کودک را کشت و نیروهای غربی گفتند آن کودکان اگر بزرگ می شدند طالب می شدند هم اعتراضی از سوی آنها صورت نگرفت .
.آنها در مهمانی‌های گسترده با مشروب ارزان، موسیقی بد و مواد مخدر مشکوک می رقصیدند و سعی می کردند تا می‌توانند انگلیسی و آلمانی را بدون لهجه پشتون و دری حرف بزنند در حالیکه همان زمان مردم روستاها یا بمباران می شدند یا از بی آبی و یا سیل ویران می شدند. همین افراد گریخته از کشور در این مدت کوتاه مساله روستاهای افغانستان برایشان مهم شده و کوچکترین خبر انرا پخش می کنند و طالبان را عامل همه بدبختی‌ها می دانند.
در همان ۱۱ روز سقوط آن عظمت همان مردم در حاشیه مانده و محروم از میلیاردها دلار امریکایی به فرودگاه کابل سرازیر شدند. خانواده های بسیاری چندین شبانه روز در زمینهای آلوده کنار فرودگاه چمباتمه زدند بلکه با آن هواپیماهای متعدد فرار کنند.
تصویری که از آن روزها در خاطر جهانیان مانده آویزان شدن همین جوانان از بال هواپیماست. تصویری که نشان از شکست ۲۰ سال اشغال غرب برای دموکراسی سازی در کشور است.
Forwarded from شهرگان _فرهنگی/اجتماعی (Shahrgon)
آهوانه شعری از حسن حسام
حسن حسام
شاعر: چنین خرامان وُ دست افشان

با خرمن گیسوان،

و تن ِجوانت

به کجا می روی آهو جان؟!

آهو: به شکارِ گرگانِ گرسنه می روم شاعر!

شاعر: هشدار رعنای من!

گرگانِ گرسنه،

چنگ باز کرده اند،

دندان می سایند

آهو: نگران نباش

تنم خود، خنجری سوزان است

شاعر: می روی به کجا آخر

چنین آرام وُ خرامان؟!

آهو: می روم از چشمه آب بردارم،

تا چشمان ِتاریکِ مردمِ نابینا بشویم

شاعر: چشمه ها خشکیده اند آهو جان

آهو: پس، می زنم به دریا

شاعر: سفر خوش

اما؛

به دریا که رسیدی،

حواست به کوسه ها باشد

آهو: باکی نیست شاعر!

دریا، خانه من است.

پاریس

۵/۱۱/۲۰۲۴
https://shahrgon.com/?p=160483
۱۶ آبان ۱۴۰۳
Telegram Center
Telegram Center
Канал