View in Telegram
غزال وار می‌رفت جهان سیاه پوش را به سخره گرفت غزال وار می‌چمید بر آسفالت دانشگاهی که مات ِ سرنوشت خویش نظر انداختند بر دیری است که دیر شده است دیری است که که دریایی پر موج خیره دیری است که زلف بر باد داده است #آهوی آزادی که در دانشگاهی درس‌می خواند )‌ که آزادی را یدک سردرش‌ داشت نامی بود بر سردری که ابتذال معنا را معنا شد در ادبیات مدرن در ادبیات همین زندگی هرگاه وُ هرجا زنی را دیدید در دانشگاهی که سیاه پوشی نشانِ آدمی است محزون اما با کلاس و مدرک خوب‌تر براي درس گفتارهایی که ... اما سپیدار گون بسان درختی که راه افتاده با زلفان پریشان و چشمانی ناخمار و بازوان بلند سپید بی شک ، جهان تیره‌ی پیرامون را به پرسش‌گری کشیده است چشمان آهو دارد او :چه اندامی‌ !!! --این را یکی به دیگری گفت که سیاه پوشیده بود-- بالا بلند بود او وُ زلف بر باد داده بود او همان آهو تنها یک برگ بود به صفحه‌ی پرونده‌ی باز سپیده اما بروز شده بر پلان هایی نو که هر روز راهی‌اند به تيمارستان‌ با پزشکانی با عینک دودی سیاه و پرونده‌هایی خاکستری دیری است که دیر شده است اما : شقیقه‌ی زمین به تندی می زند... --این را محمد مختاری گفت-- زلف برباد داده بود او مُشک بر گیسوان تابدار آغشت او ..‌. #فانوس بهادروند ۱۴۰۳/ ۸/۱۳ https://t.center/fbahadorvand
Telegram Center
Telegram Center
Channel