#گزیدۀ_مقاله🔹دیالکتیک دین و قدرت
مروری بر کتاب «دین و قدرت: خوانشی نو از حاکمیت» اثر محمد شحرور
✍️ #شیرین_رجبزاده برخی از بخشهای مهم مقاله از این قرارند:
🔻برای نخستین بار در زمان عثمان بیان شد که حاکم عبای خلافت را از سوی خدا بر تن میکُند و به خواست مردم از تن نمیکَند. معترضان از عثمان خواستند که ترک حکومت کند، اما او نپذیرفت و بهجای حل اعتراضات از طریق دموکراتیک دست به خشونت زد. از این زمان، امت اسلامی در سیاهچال استبداد و سرکوب افتاد و صدای ملتی که خواهان مشارکت در حکومت و انتخاب حاکم بود خفه شد. بعدها در قرن بیستم ابوالاعلی مودودی به شعار خوارج جان دوباره داد و مفهوم جدیدی از حاکمیت عرضه کرد و سید قطب نیز از اندیشهٔ او تأثیر پذیرفت.
🔻در دیدگاه کسانی چون ابوالاعلی مودودی و سید قطب، حاکمیت خدا و حاکمیت بشر با هم در تناقضاند. حاکمیت حقیقی تنها از آن خداوند است و باید علیه حاکمیت بشر انقلاب کرد. انسان جانشین حاکم برتر (خداوند) است و نظام سیاسی باید تابع حاکم برتر باشد. تنها قانون الهی شایستگی تعیین بایدها و نبایدها را در تمام حیطههای زندگی دارد و حاکمیت بشر در قالب سکولاریسم، ناسیونالیسم و دموکراسی باطل است چراکه این نظامها حاکمیت خداوند را رد میکنند و سبب میشوند فرد و جامعه از هوای نفس خود پیروی کنند.
🔻از دیدگاه شحرور، قرآن متنی نظری است و نخستین تلاش برای تطبیق عملیِ آن از سوی پیامبر اسلام و بعدتر از جانب صحابه و فقها صورت گرفت. در این فرایند، فقها جانشین خداوند شدند و حلال و حرام تعیین کردند، حال آنکه حاکمیت الهی به این معناست که هیچکس غیر از خداوند حق ندارد حلال یا حرام تعیین کند. حرام و حلال در رسالت محمد قابل تغییر نیست چون رسالتی جهانشمول، فراگیر و خاتم است.
🔻نوع سوم حاکمیت یعنی حاکمیت بشری، از نگاه شحرور، در بخش امور مباح زندگی جریان دارد. بشر حق تعیین شرایط و قید و بند را دارد، ولی نمیتواند آنها را حرام اعلام کند. نکاح و طلاق، تجارت، آموزش، و بهداشت از مواردیاند که قانون بشری میتواند برای ساماندهی جامعه قید و بند وضع کند. وظیفهٔ قانونگذاری در حاکمیت الهیـبشری و حاکمیت بشری بر عهدهٔ قانونگذار است. نخستین نمونهٔ این حاکمیت اجتهاد پیامبر در عصر خویش است. از این رو، اجتهادات او قوانین بشری بود که در دوران پس از عصر او نمیتوان به آنها عمل کرد.
🔻شحرور دربارۀ دیالکتیک دین و قدرت مینویسد که دولت برای دستیابی به قدرت از دین بهره میبَرد و بسیاری از حاکمان از شعار «اطاعت از اولیالامر» استفاده میکنند و افراد جامعه را سرکوب و آزادی آنها را سلب میکنند. سلطهٔ حکومت از مواردی است که آزادی انسان را محدود میکند، البته سلطهٔ حکومت باید بهگونهای باشد که در زندگی دینی افراد مداخله نکند. از نظر شحرور، این مداخله تنها به یک صورت رواست و آن فراهمآوردن امکانات لازم برای افراد است تا بهآسانی فرایض دینیِ خود را بهجا آورند.
🔻شحرور معتقد است لیبرال دموکراسی پیشرفتهترین نظام اجتماعی و سیاسی است که به تمام بشریت تعلق دارد و فرصت رقابت آزادانه و نوآورانهٔ اندیشههای گوناگون را فراهم میآورد. دولت مدنیِ لیبرال دموکرات بر سه رکنِ «قانون اساسی و منشور ملی»، «جداسازی و استقلال قوا» و «شهروندی» استوار است. قوای مدنظر شحرور قوهٔ قانونگذاری، قوهٔ اجرایی و قوهٔ قضایی است. در کنار این سه قدرت، جامعه هم قدرت امر به معروف و نهی از منکر دارد که اطلاعرسانی شفاف بهترین سازوکار برای انجام آن است. از نظر شحرور، کشورهای عربیـاسلامی هنوز نتوانستهاند به چنین جوامع مدنیای دست یابند و فعلاً در مسیر گذر از جامعهٔ قبیلهای به جامعهٔ مدنیاند.
🔻از نظر شحرور، پیشنهادههای حاکمیت الهی که بعضی از جریانهای سیاسی اسلام معاصر در سدهٔ بیستم مطرح کردند کاملاً بیمعناست. آنها به مرزهای حاکمیت الهی تجاوز کردند و از دین اسلام پوششی شرعی برای ایدئولوژی خود ساختند. حال آنکه از نظر شحرور سه نوع حاکمیتِ الهی، الهیـبشری، و بشری وجود دارد و این خوانش از حاکمیت بهخوبی جهانشمولی رسالت پیامبر را نشان میدهد.
🌐 نسخۀ کامل متنی مقاله را در
وبسایت دورنما (بخش خواندنیها) بخوانید و نسخۀ کامل صوتی مقاله را در
وبسایت دورنما (بخش شنیدنیها) بشنوید.
@doornamaa