مدرسهٔ مطالعات دیالوگ‌ | باشگاه‌اندیشه

#بازنشر
Канал
Образование
Социальные сети
Политика
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала مدرسهٔ مطالعات دیالوگ‌ | باشگاه‌اندیشه
@dialogeschoolПродвигать
316
подписчиков
214
фото
26
видео
168
ссылок
تماس: @aalirezadehqani @labibreza
.
پیامبر به مثابه تسهیلگرِ گفت‌وگو
ضرورتِ گفت‌وگو با خداوند

📝حمزه کرمی

#بازنشر

کل کتاب تخیل خلاق در عرفان ابن عربی هانری کربن که درباره ابن عربی و اندیشه او نوشته است، برای بیان مفهوم رحمت الهی و همدمی با خدا است که به وسیله آن می‌توان وارد بحث ابن عربی شد. همانطور که مولانا فرمود: مصطفی آمد که سازد همدمی. خداوند با رحمت خودش، ما را از سکوت عدم خارج کرد و می‌گوید من شما را خارج کردم که با من گفت‌وگو کنید. گویی هستی نوعی مناجات پدیدارها و صحنه گفت‌وگوی آنها با خداوند است. بر خلاف متکلمان که معتقد به منولوگ وگفت‌وگوی یک طرفه خداوند با انسان‌ها وانسان‌های برگزیده (پیامبران) هستند، ابن عربی بر آن است که این رابطه دیالوگ وطرفینی است و هم خدا با انسان حرف می‌زند و هم از سوی دیگر انسان با خدا گفت‌وگو می‌کند. اینکه پیامبر (ص) رحمه للعالمین است به این معنا است که پیامبر هم آمده که این گفت‌وگو را برای ما آسان کند. ابن عربی بر آن است که اگر این گفت‌وگو نباشد عالم دچار فرسودگی می‌شود! چنانکه مولانا می گوید: « از دل برود هر آن که از دیده برفت» اگر ما همدم خدا نباشیم و با او گفت‌وگو نکنیم او از یاد ما می‌رود! کربن برای اینکه این را به ما بنمایاند از جامی، سخنی به میان میآورد که: «نماند جا که‌تر از ابر دیده ما نیست / ولی چه سود که آن مه در ابر پیدا نیست / چگونه بر در او جا کنم که چندان سر/ فتاده در سر کویش که پای را جا نیست». ابن عربی بر آن است که عارف باید بداند آنچه در عالم حُسن، ظاهر میشود، صورتی است از حق، که ظاهر شده است در آن.

متن کامل در وبسایت روزنامهٔ اعتماد

#ابن_عربی #دیالوگ_وجودی #مطالعات_دیالوگ #باشگاه_اندیشه

@dialogeschool
@bashgahandishe
گفت‌وگوی میان‌شهروندی:
شرط گذار از شهر مرده به شهر زنده

محمدمهدی اردبیلی*

شهر چیست؟ آیا شهر اساساً موجودی ثابت و تعین‌یافته است یا موجودی است پویا و در حال تغییر؟ برای پاسخ به این سوالات پیش از هر چیز باید روشن ساخت که ماهیت یا عنصر ذاتیِ سازندۀ «شهر» چیست. رویکرد کلاسیک، به دلیل اولویت مکان بر زمان در فیزیک و همچنین تصور مکانمند از خود هستی، ماهیت شهر را «مکان» می‌داند. همانگونه که اشاره شد، شهر ظرف یا مکانی است برای گردهم‌آیی موجودات بشری. برخی دیگر نیز شهر را بر اساس حضور انسان‌ها (میزان جمعیت، خانوار و غیره) تعریف می‌کنند که ماهیتاً با برداشت قبلی از شهر (مکان) همخوان است. اما اگر شهر را موجودی زنده تصور کنیم که تمام اجزای آن در نوعی رابطۀ ارگانیک هماهنگ با یکدیگر به سر می‌برند (یا باید ببرند)، آنگاه نگاه ما به عنصر ذاتی و ماهیت شهر متفاوت خواهد بود. ماهیت شهر نه از جنس مکان (یا عناصر مادی) و نه از جنس سوژه‌ها (یا عناصر ذهنی) است، در واقع شهر نه «ظرف» است و نه «جمعیت»، نه صرفاً ذهن است و نه عین، بلکه ماهیت شهر اساساً «ارتباطی» و از نوع مناسبات زندۀ میان شهروندان است (یا باید باشد). حال پرسش بعدی این است که این مناسبات چیستند و از چه نوعند و به چه معنا موجودند؟ اینجاست که ناگزیریم با تکیه بر رویکردهای جدید نسبت به ماهیت حقیقت، از مفهوم بین‌الاذهانیت یا بیناسوژگانیت (intersubjectivity) بهره ببریم که هگل آن را «حقیقت روحانی» می‌نامد. آنچه نهایتاً برای هگل حقیقت و وجود است، نه ذهن انتزاعی و نه طبیعتِ مرده، بلکه خود همین سوبژکتیو شدن ابژه یا ابژکتیو شدن سوژه است، و در نتیجه، نه این ابژه (مکان مادی محض) مستقل از سوژه است و نه این سوژه (ذهن انسانی) منفرد است، بلکه گذار میان آنهاست که حقیقت است. می‌توان این حقیقت گذارگونۀ بین کل و جزء، بین وحدت و کثرت، بین سوژه و ابژه را «نیرو» نامید. این گذارِ نیرومدار در حقیقت ساحتی بینابینی است برساخته از نیروهای زندۀ محیطی، یعنی تمام سوژه‌ها (شهروندان). حال اگر بخواهیم به این پرسش پاسخ گوییم که این مفهومِ وام‌گرفته از فیزیک (نیرو) در عرصۀ مطالعات شهری چه نام دارد، و بهترین و آرمانی‌ترین شکل تجلی آن با توجه به معیار سیاست شهری فعالانه کدام است، می‌توان پاسخ داد که این نیرو در شهر همان مناسبات اجتماعی یا بیناشهروندی ای است که در بهترین حالت، می‌توان آن را در نوعی گفت‌وگوی جمعی محقق ساخت. گفت‌وگو مجرای فعلیت یافتنِ ذهنیت سوژه‌ها (شهروندان) و در نتیجه فعلیت یافتن ساحت بیناسوژگانی (بین‌الاذهانی) است. هابرماس آن را یک افق مشترک تفسیری می‌داند که در سایۀ آن، مسائل جاری به بحث و گفت‌وگوهای عمومی در خصوص خودفهمی سیاسی شهروندان می‌انجامد. این «افق مشترک تفسیری» شرط هر شکلی از سیاست جمعیِ فعالانه است. بنابراین گفت‌وگو (دیالوگ) دقیقاً در مقابل دستور فرمایشی از بالا (مونولوگ) عمل می‌کند و شهروندان را از سطح رویکرد فردگرایانۀ اتم‌های مجزا خارج کرده و شهر را به یک کل زندۀ پویا بدل می‌سازد.
در این معنا «گفت‌وگو» دیگر نه امری معرفت‌شناسانه یا فرعی، بلکه دقیقاً هستی‌شناسانه (اُنتولوژیک) است که حقیقت جامعۀ بشری را تشکیل می‌دهد. به بیان دیگر، سطح وجودی شهر، نه سطح سوبژکتیویته (ذهنیت‌های فردی) و نه سطح ابژکتیویته (اشیاء و مکان‌ها) بلکه، ترکیب دیالکتیکی این دو است که می‌توان آن را بیناسوبژکتیو، یا با استفاده از اصطلاحات مورد استفاده در این یادداشت، «میان‌شهروندی» نامید.
در این معنا شهروند می‌تواند در شهرش به معنای مصطلح کلمه، «احساسِ در خانه بودن» کند. این احساسِ در خانه بودن، یکی از عناصر تمایز بخش است میان «انسانی که صرفا در شهر زندگی می‌کند» و «شهروندی که شهر را خانۀ خویش می‌داند». درنتیجه، فضای گفت‌وگوی متقابل میان‌شهروندی، نهایتاً تنها زمانی می تواد محقق شود، که تمام شهروندان به نحوی، توسط کلیت شهر (که در حقیقت جامع دیالکتیکی تمام عناصر متکثر است)، بازشناخته و تصدیق شوند و درون گفتمام هژمونیک قدرت شهری «بازی داده شوند». شرط گفت وگوی میان فرهنگی همین «بازشناسی» است که متفکران مختلفی (از جمله هابرماس، هگل و ...) بر آن تاکید کرده‌اند.
در نهایت، سیاست شهری، در معنای راستینش، تنها در پرتو عنصر درونزایی فرهنگی و بازتعریف سیاست در همین بستر به عنوان مناسبات برآمده از بطن جامعه در عین رفع کثرت گرایی فرهنگی صرف، در چهارچوب ایجاد امکان نوعی فضای گفت‌وگو میان‌فرهنگی-میان‌شهروندی مابین تمام عناصر فعالِ دست‌اندرکار در تحقق «شهر» ممکن می‌شود. و شرط تحقق این گفت‌وگو، از یک سو، آزادیِ بیان برای تمام اقشار و شهروندان، و از سوی دیگر، امکان مفاهمۀ متقابل بر اساس این گفت‌وگو از جانب نهادهای شهری و مدنی است.

*منبع: مجلۀ راه ابریشم، شماره۴
#بازنشر


#شهر #فضا
#مطالعات_دیالوگ #باشگاه_اندیشه

@dialogeschool
@bashgahandishe
.
چرا کنشگران اجتماعی خودنمایی می‌کنند؟

📝ناصر فکوهی
انسان‌شناس

واژهٔ «خود نمایی» در زبان فارسی، به سرعت ما را به سوی یک بار و پیش داوری ارزشی منفی می کشاند که با تعداد زیادی از واژگان ، مفاهیم و کنش های اجتماعی در جامعه کنونی مان و همچنین با پیشینه ای طولانی در تاریخ ادبی و حافظه گذشته مان خوانایی دارند. ابن گرایش لزوما ما را از دیدگاه های علمی که در این زمینه مطرح شده اند دور کرده و به اندیشه ای عامیانه در این حوزه که با کلماتی چون «تظاهر» ، «ریا» ، «دورویی» و غیره خود را بروز می دهد نزدیک می کند.

اما نگاه علمی به مفهوم خود نمایی را می توان در واژگان و مفاهیم دیگری جست و پیش از هر چیز در نیاز به «خود» بودن یا شاید لازم باشد بگوئیم اصولا نیاز به «بودن». در جهان کنونی یعنی در جهانی که پس از انقلاب صنعتی به وجود آمده، و پیش از آنکه انقلاب اطلاعاتی رویکردها، تعاریف و مفاهیم ما را به کلی به هم بریزد، «وجود» هر چه بیشتر و بیشتر در معنای «اجتماعی» آن (گزلشافت) و نه در معنای «جماعتی» آن (گماینشافت) مطرح است. به عبارت دیگر، برخلاف جهان پیش صنعتی که در آن «تعلق » به یک طایفه، قبیله، مذهب، ارباب و… مشخص می کرد که هر کس «کیست» و این تعلق لزوما و به ویژه در گروه های کوچک این جهان (روستا و شهرهای کوچک) نیازی به بروز بیرونی و مادی نداشت و از طریق روابط «چهره به چهره» تعین می یافت، در جهان مدرن، بسیاری از افراد و شاید بتوان گفت اکثریت آنها، برای آنکه بگویند «کیستند» و حتی در بسیاری موارد برای آنکه «بدانند» کیستند، نیاز به آن دارند که «نشان دهند» کیستند.
ایروین گافمن با نظریه صحنه پردازی خود، هانری لوفبور با نظریه زندگی روزمره، ژان بودریار با نظریه شبیه سازی، ژرژ بلاندیه با نظریه «نمایشی شدن» ، گی دوبور با نظریه «جامعه نمایش»، پیر بوردیو با نظریه «تمایز»، داوید لوبروتون و میشل مافزولی با نظریات خود درباره «بدن» و بسیاری دیگر از نظریه پردازان معاصر هر یک به نوعی تلاش کرده اند بر این مفهوم کلیدی تاکید کنند که انسان مدرن و هر جه بیشتر و به ناگزیر ، جهانشمول، چاره ای جز آن ندارد که هویت خود را از طریق بروز آن در قالب هایی «نمایانده» شده و «بازنمایانده شده» به اثبات برساند و گاه حتی این «اثبات» باید برای خود او و نزدیک ترین کسانش نیز انجام بگیرد.

#بازنشر


#کنشگران_اجتماعی
#خود‌نمایی
#ناصر_فکوهی
#خود #مطالعات_دیالوگ #باشگاه_اندیشه

لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی

@dialogeschool
@bashgahandishe
رواداری در اسلام
به مناسبت دهم دی، سالگرد درگذشتِ مرحوم دکتر فلاطوری

📝عبدالجواد فلاطوری؛ ترجمه سیدمحمدباقر تلغری‌زاده

بازنشر از زیتون

*اشاره
متن زیر ترجمه یکی از سخنرانی های مرحوم استاد عبد الجواد فلاطوری است، که متاسفانه تاریخ دقیق آن معلوم نیست. این متن به مناسبت بیست و چهارمین سالگرد درگذشت آن مرحوم از کتابی به نشانی زیر برگرفته شده است:

Prof. Dr. A. Falaturi: Dialog zwischen Christentum und Islam, Islamische Akademie Deutschland, 2. Auflage, S.58-65, Hamburg 2002.
سیدمحمدباقر تلغری‌زاده


من نمی خوام این سخنرانی را به عنوان یک مسلمان ایراد کنم، یعنی قصدم ادای شهادتین و بیان چکیده ای از اصول عقاید [مسلمانی] نیست، بلکه بر آنم تا با توجه به موضوع سخنمان، همچون یک ناظر خارجی [و بی طرف و با نگاهی برون دینی ] قرآن و دیگر منابع اسلام را مورد توجه قرار دهم و درباره آنها اندیشه و تامل کنم.

ادامه را در اینستنت‌ویو بخوانید.

#بازنشر #فلاطوری #رواداری #اسلام #فلسفه #باشگاه_اندیشه
#مطالعات_دیالوگ
@dialogeschool
@bashgahandishe
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به فکر دیگران باش (فكّر بغيرك)
شعر و صدای محمود درویش

بازنشر از قدح‌های نهانی

هنگامی که صبحانه‌ت را حاضر می‌کنی،
به دیگران فکر کن
(غذای کبوتران را از یاد مبر)

هنگامی که به جنگ می‌روی،
به دیگران فکر کن
(از یاد مبر آنان را که در جست‌وجوی صلح‌ اند)

هنگامی که قبض آب را می‌پردازی،
به دیگران فکر کن
(آنانی که برای نوشیدن تنها ابرها را دارند)

هنگامی که به خانه، خانۀ خود، برمی‌گردی،
به دیگران فکر کن
(از یاد مبر مردمانی را که خانه در خیمه‌ها دارند)

هنگام خوابیدن و شمردن ستاره‌ها،
به دیگران فکر کن
(مردمانی که جایی برای خواب ندارند)

هنگامی که خود را با استعاره‌ها رهایی می‌بخشی،
به دیگران فکر کن
(کسانی که حق سخن گفتن از آنان گرفته شده)

هنگامی که به دیگرانِ دور فکر می‌کنی،
به خویشتن فکر کن
(و بگو: ای کاش شمعی باشم در تاریکی)

#بازنشر #مطالعات_دیالوگ #باشگاه_اندیشه

@dialogeschool
@bashgahandishe
💢 تفنگ و گل باطل‌نمای گفت‌وگو

کارل پوپر می‌گفت: «با کسی که ترجیح می‌دهد به‌جای آن‌‌که در بحث با شما مجاب شود، شما را به گلوله ببندد، نمی‌توان گفت‌وگوی عقلانی راه انداخت.»

▫️به این معناست که گفت‌وگوی عقلانی و عمومی، لوازم و پیش‌شرط‌های خودش را دارد، حدّ و مرزهایی دارد، چارچوبی دارد که به آن تن داد؛ یعنی “چارچوب عقل” که پادزهر خشونت و قهر است.

▫️همچنان که مدارا و آزادی هم حدود خودشان را دارند، گفت‌وگو هم چنین است. گفت‌وگوی نامحدود و بی‌چارچوب، در واقع باطل‌نمای گفت‌وگوست؛ نامعقول، تصنّعی و زائد است.

▫️در چارچوب عقل، آنچه بر گفت‌وگو مقدّم است، حقِّ برابر شهروندان است. همه‌ی طرف‌های گفت‌وگو باید از حقّ برابر برخوردار باشند و همه‌ی طرف‌ها به حقوق بنیادین یکدیگر حرمت نهند؛ چه حقّ حیات و زندگی باشد که طبیعی‌ترین حقّ افراد است، چه حقّ امنیّت، و چه حقّ آزادی.

▫️حقّ آزادی دربرگیرنده‌ی همه‌ی آزادی‌های اساسی برابر است؛ آزادی عقیده، آزادی وجدان، آزادی انتخاب، آزادی بیان، آزادی شخصی، آزادی سیاسی، آزادی دارایی.

▫️پس، گفت‌وگو میان طرف‌های مُحقّ و آزاد است در جامعه‌ی باز. بدون این حقوق و بدون این آزادی، و در جامعه‌ی بسته، گفت‌وگو نمی‌توان کرد. گفت‌وگو پرتاب کلمات و اندیشه‌هاست نه پرتاب گلوله‌ها و آتش‌ها.

▫️همچنان که پوپر گفت، با کسی که با تفنگ در برابر ما ایستاده است و آماده‌ی شلّیک گلوله است، نمی‌توان گفت‌وگو کرد. چون گفت‌وگو میان زنده‌هاست نه مرده‌ها.

▫️با کسی که ما را به سبب مخالفت و انتقاد راهی زندان می‌کند، اندیشه‌ی ما را کنترل می‌کند، بیان ما را سانسور و محدود می‌کند و به‌دنبال تحمیل عقیده و ایدئولوژی خودش بر عقاید ما و تحمیل سبک زندگی خودش بر زندگی ماست، نمی‌توان گفت‌وگو کرد. این پارادوکس گفت‌وگوست.

▫️جبّاریّت سزاوار گفت‌وگو نیست. دشمن آزادی و حقّ، داعیه‌ی گفت‌وگو نمی‌تواند داشته باشد. دعوت به گفت‌وگو می‌کنند، در همان حال که خون‌های پاک بسیار بر زمین جاری‌ست و کالبدهایی که از روح و جان خالی‌ست؛
درحالی که دست‌هایشان بر ماشه و تفنگ‌هایشان آماده‌ی شلّیک است؛
درحالی که زندان‌ها پُر می‌شوند.

بازنشر از جوش دریا

#بازنشر #مطالعات_دیالوگ #دیالوگ #رضا_زمان #باشگاه_اندیشه
@Dialogeschool
@bashgahandishe
تفاوت گفت‌وگوی مدرن با دوران کلاسیک

سیدصادق حقیقت، محقق حوزوی و استاد علوم سیاسی دانشگاه مفید معتقد است پیش نیازهای گفت‌وگو در گفتمان کلاسیک با پیش نیازهای گفت‌وگو در گفتمان مدرن متفاوت است.

شفقنا نوشت: «این روزها مجدداً ضرورت گفت و گو در سطوح مختلف ملی و سیاسی مورد توجه قرار گرفته است. اگر بخواهیم به عمق مساله بپردازیم، به عنوان سؤال اول آیا مفهوم گفت‌وگو در دوران قدیم و جدید تفاوتی دارد؟

گفت‌وگو یک مفهومی است که از 2500 سال پیش در زمان سقراط، افلاطون و ارسطو سابقه دارد و چون افلاطون معتقد بود که به عالم مثل راه پیدا کرده و هر فیلسوفی که به درستی فلسفه بداند به آن عالم راه پیدا می‌کند، با گفت‌وگو می‌تواند دیگران را برای یافتن حقیقت تشویق و ترغیب کند. بنابراین، گفت‌وگو در یونان باستان به معنای ابزاری برای کشف حقیقت است. یک نقطه مثبت که در گفت‌وگوی یونان وجود دارد، این است که دو طرف حاضر به صحبت کردن با هم و شنیدن سخنان یکدیگر هستند و سقراط و افلاطون علیرغم مقامی که داشتند، گفت‌وگو می‌کنند. به طور کلی گفت‌وگو در تاریخ فلسفه سیاسی ریشه مند است. به طور کلی، منطق و ارجاع به کتاب یا متن در مقابل خطابه (سخنرانی، دعوا و شعار) قرار می‌گیرد (logic vs. rhetoric).

در دوران مدرن گفت‌وگو تفاوتی با دوران کلاسیک پیدا کرده است. تفاوت اصلی گفت‌وگو در دوران مدرن و کلاسیک این است که فرض دوران مدرن این است که انسان‌ها با هم برابر هستند و برای یافتن حقیقت و اجماع و توافق بر سر حقیقت با هم گفت‌وگو می‌کنند. بنابراین، در گفتمان یا پارادایم کلاسیک حقیقت کشف شدنی بود، و در دوران مدرن، امری برساخته. مثلاً افلاطون به عالم مثل دسترسی دارد و حقیقت را کشف کرده و دوست دارد که دیگران هم بتوانند به آن عالم راه پیدا کنند، اما در دوران مدرن گفت‌وگو ابزاری برای تحقق اجماع است؛ چه در گفتمان چپ باشد مثل یورگن هابرماس و چه در گفتمان راست فکری و لیبرالیسم باشد مثل جان راولز. در هر دو مدل، گفت‌وگو برای تحقق اجماع و توافق بر سر مسائل سیاسی و اجتماعی است.

یک دولت اسلامی- مانند جمهوری اسلامی ایران- به کدام نحله گفت‌وگویی تعلق دارد؟ یا به عبارتی، به گفتمان گفت‌وگوی کلاسیک روی آورده یا گفتمان کلاسیک مدرن را در پیش گرفته است؟

ادامه‌ی مطلب را در اینستنت‌ویو بخوانید.

بازنشر از انصاف‌نیوز

#بازنشر #مطالعات_دیالوگ #دیالوگ #گفت‌وگو #حقیقت #باشگاه_اندیشه
@Dialogeschool
@bashgahandishe
.
مروری بر ۱۰۰ سال چاره‌جویی نخبگان و روشنفکران برای خروج ایران از مدار عقب‌ماندگی

📝محمدحسین دانایی
بازنشر از روزنامه اطلاعات

مروری بر رویداد‌های ۱۰۰ ساله اخیر نشان می‌دهد که بسیاری از دست‌اندکاران هنر و ادب فارسی، قرن ۱۴ هجری شمسی را با سینه‌ای پر از آرزو شروع کرده‌اند و برای کاهش و جبران درد‌ها و تحققق نسبی آرزوهایشان بسیار کوشیده‌اند، با کمبودها، سرکوب‌ها، توفان‌ها و بحران‌های متعددی هم روبرو شده‌اند.

هر سال در آبان‌ماه 2 مناسبت ادبیاتی مهم داریم: یکی درگذشت مرحوم محمدعلی جمال‌زاده در 17 آبان 1376 شمسی و دیگری و دیگری تولد مرحوم علی اسفندیاری، ملقب به نیما یوشج در 21 آبان 1274 شمسی، ولی آبان امسال 3 مناسبتی شده است، چون صدمین سالگرد تولد زنده‌یاد جلال آل احمد هم هست. هر یک ازین 3 شخصیت فرهنگی در یکی از زمینه‌ها و رشته‌های ادبیات فارسی نوآوری کرده‌اند و بنیانگذار و پیشگام بوده‌اند: محمدعلی جمال‌زاده، پیشتاز قصه‌نویسی نوین و مخصوصاً قصه های کوتاه است؛ نیما یوشیج، بنیانگذار شعر مدرن و پدر شعر نوی فارسی است و جلال آل احمد هم یکی از پیشگامان رآلیسم ادبی، مخصوصاً در زمینه گزارش‌نویسی و همچنین مبتکر سبک نگارشی تازه‌ای است که به سبک تلگرافی یا شلاقی معروف شده است. بنابراین، فرصت مناسبی است برای مروری بر تاریخ ادبیات فارسی در 100 ساله اخیر، همراه با نگاهی سریع به آینده ادبیات در عصر دیجیتال، عصری که تقریباً همه چیز را غیرقابل پیش‌بینی کرده است!

بقیه را در اینستنت‌ویو بخوانید.

بازنشر از روزنامه اطلاعات

#بازنشر #روشنفکری #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️آذرخش مکری با ذکرِ تحقیقاتی عنوان می‌کند که مواجهه با رقیبِ فکری، لزوما به تعادل در اندیشه نمی‌انجامد.

♦️وی بر همین اساس، مناظره را برای طرفین، امری بی‌فایده می‌داند🔺

بازنشر از کانال جرعه

#بازنشر #گفتگو #مناظره #مکری #دیالوگ #مناظره #باشگاه_اندیشه

@joreah_journal
@bashgahandishe
«انجمن فلسفۀ میان‌فرهنگی ایران» در بارۀ رویداد‌های اعتراضی پس از مرگ مهسا امینی و ناآرامی‌های  هفته‌های اخیر؛ بیانه‌ای منتشر کرده است.

به گزارش فرارو؛ در این بیانیه آمده است: رویداد‌هایی که پس از فاجعۀ درگذشتِ مهسا امینی آغاز شد، نشانۀ وجود تعارضاتی عمیق در جامعه ایرانی است؛ تعارضاتی که در واکنش غافلگیرکنندۀ جوانانی ظاهر شد که خود را قربانی شیوۀ حکمرانی‌ای می‌دانند که خواست و زندگی آن‌ها را نادیده گرفته است.

گسترش اعتراضات، در سطح سیاسی به صورت‌های مختلفی قابل تفسیر است، اما در سطحی عمیق‌تر می‌توان آن را نتیجۀ برافروختگی «به حاشیه‌رانده‌شده‌ها» دانست؛ کسانی که بر اساس قاعدۀ دوگانه‌ساز حاکم، به رسمیت شناخته نشده‌اند.

ایران در دوران مدرن در جهت رسیدن به سامانی جدید همواره در تلاطم بوده و علیرغم اخذ و جذب برخی از دستاورد‌های فرهنگ مدرن و پیوند آن‌ها با سوابق فرهنگی خود، اما هنوز در پذیرش «قاعدۀ تکثر» و تمایز فرهنگی ـ فکری و اجتماعی ـ سیاسی با مشکل روبه‌روست.

تجارب همه ملت‌ها و برآیند عقل جمعی ایرانیان نشان می‌دهد گام اول برای شکل‌گیری سامانی استوار، اتکاء بر اصل گفتگو و مفاهمه برای نقش‌آفرینی همۀ بخش‌های اجتماع است. این مهم در وهلۀ اول مستلزم به رسمیت شناختن «دیگری» با همه لوازمِ زیست اوست. بدون پذیرش «دیگری» و کنار رفتن «خودمطلق‌پنداری» گام اول برای شکل‌گیری خرد جمعی در قالب قانون و نظم قدرتی که پیوند دهنده خواست اکثریت مردم باشد، برداشته نمی‌شود.

اگر از چنین چشم‌اندازی به مسائل امروز ایران نظر کنیم، با گروه بزرگی از جوانانی روبه‌رو هستیم که نیاز و خواسته‌های خود را فراموش‌شده می‌بینند. این نسل خود را در فضایی می‌یابد که برساختۀ دوگانه‌سازی‌هاست؛ فضایی که «دیگرانِ» متفاوت، غیرخودی تلقی شده و عناوینی، چون ناهنجار، عصیانگر، عامل دشمنان و فریفته غرب بر آن‌ها اطلاق می‌شود. این عناوین بوی طرد و نفی می‌دهد. نسلی که مدارا و انعطاف و مهر را تجربه نکرده و به شرطِ تحتِ امر بودن پذیرفته می‌شود، همواره مستعد عصیان و فریادکشیدن است.

به علت طولانی شدن این شیوۀ رویارویی با نسل جوان، متأسفانه تعارضات بسیار دیگری در لایه‌های مختلف زندگی ایرانیان پدید آمده و اخیراً به شکل چالش میان نظام حکمرانی و گروه عصیان‌کرده ظاهر شده است. در حالی که خود این رویداد تمام ماجرا نیست و نباید تعارضات گسترده جامعه را به تقابل بخشی از مردم با شیوه حکمرانی موجود تقلیل داد.
ایران امروز به شدت نیازمند تقویت مرام و منش گفت‌وگویی در تمامی سطوح است. فضا‌های عمومی و خصوصی زندگی ایرانیان تحت تأثیر فضای چالشی حوزۀ سیاست، به شدت مقابله‌جویانه و نزاع‌طلبانه است و به همین جهت ایران امروز نیازمند قرار گرفتن در مسیری است که همه به زیستن با دیگران با همه تمایزات و تفاوت‌هایشان روی آورند.

روش مهر و مدارا و شفقت که آموزه بزرگ فرهنگ ایرانی و اسلامی و عامل بقای این فرهنگ بوده، اکنون به شدت آسیب دیده است. اگر امروز با نظر مهر و رفق به نسل جوان و خواسته‌های پنهان و بیان‌نشدة آن‌ها توجه نشود، ایران وارد بحران‌های بزرگتری خواهد شد و چه بسا تداوم سیاست نفی و حذف، هر گونه امکان ایجابی و سازنده را در درون سنت فرهنگی این سرزمین از بین ببرد و مغاکی ژرف و موحش شکل گیرد.

در شرایط فعلی ضروری است که در گفتمان رسمی و شیوۀ سیاست و مدیریت تغییری حاصل شود. اگر چنین نشد رسالت عقلای قوم و صاحبان درایت و نفوذ در مردم است که درصدد جستن راه‌های جدیدی برای گسترش و تعمیق مرام گفتگو برآیند.

باید بکوشیم تا تجارب نسل‌های گذشته به نسل جوان منتقل گردد و دریافت و تجارب نسل جوان و نوجوان وارد ذهن و جان نسل بزرگسال شود. جوانان امروز را باید با تاریخ ایران و زخم‌های کهنه‌ای که هنوز ترمیم نیافته، آشنا کنیم و بزرگسالان از سر مهر و همدلی پای سخن جوانان بنشینند.

امروز بیش از گذشته به هم‌دلی و هم‌فکری و گفت‌وگویی همه‌جانبه میان نسل‌ها و میان گروه‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی نیازمندیم؛ گفت‌وگویی که زمینه همگرایی و دیدن عمیق‌تر تفاوت‌ها را فراهم کند. ایران امروز نیازمند احیاء مرام وفاق و مهر برای عبور از بحران‌های بزرگی است که در منطقه پرتلاطم خاورمیانه با آن روبه‌رو هستیم.

باید همه به حاشیه‌رانده‌شده‌ها را ببینیم و زمینه را برای گسترش مشارکت آن‌ها در تصمیمات و کنش‌های جمعی فراهم کنیم. می‌توان «دیگری‌پذیری» را شعار ایران امروز قرار داد و تکثر جامعه ایرانی را به مزیتی برای آینده آن تبدیل کرد.

بگذاریم ایرانِ یکپارچه با همه تفاوت‌هایش، ایرانی واحد بماند و به جای شعار‌هایی که بوی گسست و نفرت و خشونت در خود دارد، مسیر مدارا و مهر، و مرام داد و دهش در پیش گیریم.

هیأت مدیرۀ انجمن فلسفۀ میان‌فرهنگی ایران

https://fararu.com/fa/amp/news/578247

#بازنشر #بیانیه #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe