کافه کتاب

#نشر_نيلوفر
Канал
Логотип телеграм канала کافه کتاب
@cketabПродвигать
3,51 тыс.
подписчиков
1,99 тыс.
фото
13
видео
582
ссылки
ادمین : @baahaaram ادمین بخش کتاب: @NeginMRF ( تبادل فقط با کانال های همسو +7) "با پوزش، فعلا تبادل تکی نداریم، تماس نگیرید"
#گزيده_كتاب

آدم نمى تواند با یک دشمن قدرتمند سال ها بستیزد بى آنکه در نهایت شبیه به او شود؛ اگر دشمن مسلسل اختراع کند، دیر یا زود ما نیز باید آن را اختراع کنیم و به کار بریم. اگر نمى خواهیم از صفحه ى روزگار محو شویم، و آن چه در مورد یک شئ مادى مانند صلاح جنگ مصداق دارد، به دلایل عمیق تر و دقیق تر، درباره ى سلاح هاى روانشناختى و روحى نیز صدق مى کند: لب ورچیدن ها، لبخندها، سر و دست خود تکان دادن و دست دیگران را رو کردن، لحنى خاص خود، احساساتى مخصوص به خویش، و طرز زندگى؛ به این دلیل است که زنان و شوهران غالباً در آخر کار دقیقاً مثل هم مى شوند.

#قهرمانها_و_گورها
#ارنستو_ساباتو
#مصطفي_مفيدي
#نشر_نيلوفر
@CKETAB📚
#گزيده_كتاب

از همین می ترسم که به کسی یا چیزی عادت کنی اون وقت اون کس یا اون چیز قالت بذاره.
اون موقع دیگه هیچی برات باقی نمی مونه.
می فهمی چی می خوام بگم؟... از کسایی که میزارن میرن خوشم نمیاد واسه همینم اول از همه خودم میرم اینجوری خاطر جمع تره.

#خداحافظ_گري_کوپر
#رومن_گاری
#سروش_حبيبي
#نشر_نيلوفر
@CKETAB📚
#گزيده_كتاب

هیچ اندیشه‌ای ناب نیست. شکوفه دادن هنر هم ناب نیست. خورشید هم لکه‌های سیاه دارد. نبوغ هم دچار عادت زنانه می‌شود. در پسِ پشت یک لبخند، سوگی عظیم است و در قلب یک خروش و غرش، سکوتی پنهان است.

#سال_هاي_سگ
#گونتر_گراس
#حسن_نقره_چي
#نشر_نيلوفر
@CKETAB📚
#گزيده_كتاب

...زمانی که بهت اختصاص داده اند به قدری کوتاه است که اگر یک ثانیه را از دست بدهی تمامِ زندگی ات را از دست داده ای، زیرا درازتر نیست، به همان درازیِ زمانی می پاید که از دست می دهی. پس اگر به راه افتاده ای، به هر بهائی ادامه اش بده؛ فقط سود می بری، خطر نمی کنی، در پایان شاید از پرتگاهی بیفتی، ولی اگر پس از نخستین گام ها برگشته بودی و از پلکان پائین رفته بودی همان اول می افتادی-و نه شاید، بلکه مسلماً. پس اگر چیزی در راهروها پیدا نمی کنی درها را بگشا، اگر چیزی پشتِ این درها نمی یابی اشکوبهای دیگر هست و اگر چیزی آن بالا نمی یابی، نگران نباش، جَست بزن و از پلکانِ دیگر بالا برو. تا هنگامی که از بالا رفتن دست برنداشته ای، پله ها پایان نمی گیرد، زیرِ پاهای بالا رونده ات آنها تا بیکران افزایش خواهد یافت.

بخشی از وکلای مدافع

#مجموعه_داستان_ها_فرانتس_کافکا
#فرانتس_کافکا
#امير_جلال_الدين_اعلم
#نشر_نيلوفر
@CKETAB📚
#گزيده_كتاب

من ترجیج میدم افسوس بخورم که چرا اون کارو انجام دادم تا اینکه افسوس بخورم کاشکی اون کارو انجام می دادم !

اگر کسی را دوست داری باید او را آنطور که هست دوست داشته باشی نه آن جور که گمان می کنی باید باشد!

#آناکارنینا
#لئون_تولستوی
#سروش_حبيبي
#نشر_نيلوفر
@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#نقدي_بر_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

اگر بخواهیم  با نگاه زبانشناختی به عنوان فصل اول که «باغ بهشت» است، نظر کنیم این سؤال به ذهن متبادر میشود که چرا اولین بخش کتاب نامش باغ بهشت است؟ دکتر داوری توضیح داد احتمالاً این عنوان اشاره ای دارد به داستان آدم و حوا و رانده شدنشان از بهشت که به تعبیر برخی به سبب تناول از درخت خرد این رانده شدن صورت گرفت؛  یعنی اینکه این خرد بوده است که انسان را از بهشت رانده است و با توجه به نشانه های تصویری زیادی که در بخش اول وجود دارد، میتوان ارتباطی برقرارکرد بین اینکه سوفی به خاطر قرار گرفتن در معرض سؤالات فلسفی از آسایش و آرامش روزمره کودکیهای خودش خارج میشود، همانگونه که انسان به سبب خردورزی و تعقل که وجه تمایز او با فرشتگان است از بهشت رانده شد.

دانشیار گروه زبانشناسی، شخصیتهای داستان در دو بخش اول کتاب را به شرح زیر برشمرد:  سوفی دختر 14 ساله، فیلسوفی که  سؤالات و پرسشها را طرح میکند، یورن همکلاس سوفی، چهار حیوان خانگی، پدر و مادرسوفی، مادر بزرگش( که فوت شده است) و ماری کوچولو( خاله سوفی که در نوزادی فوت کرده است). او اظهار داشت: فضای جغرافیایی داستان با اینکه بی تردید شهر است، از نظر طبیعی تا حدی به فضای روستایی شبیه است که ممکن است استعاره ای از باغ بهشت باشد.

دکتر داوری در ادامه اظهار داشت: کلبه ای چوبی در گوشه ای از باغ خانه سوفی وجود دارد  که مأمن او در هنگام غم، شادی و خشم است. پس از مواجهه با پرسشهای فلسفی دچار حس «حیرت » میشود. این پرسش برای او به وجود میآید سوفی  که چرا به هنگام طرح سؤالات فلسفی از جانب فیلسوف نیز به این کلبه پناه میآورد، با اینکه نه غمگین است، نه شاد و نه خشمگین. به نظر میرسد که مؤلف کتاب در اینجا میخواهد احساس «حیرت» را معرفی کند، چرا که حیرت فلسفه زاست و انسانی که در هستی چیزها، حیرت کند به فلسفه میرسد و فیلسوف کسی است که در مسائل حیرت میکند.

قسمتی از متن مربوط به نشست معرفی و بررسی کتاب دنیای صوفی توسط دکتر داوری، مشاور انجمن دانشجویی علمی زبانشناسی

ارسالي از @sponjebob1991

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

ديو گنس شاگرد آنتيستنس كه او نيز از  شاگردان ارسطو بود، در خمی می زيست و از مال دنيا ردا، عصا و كيسه ناني بيش نداشت. (بنابراين ربودن خوشبختی او كار ساده اي نبود!)
روزی كنار خم خود نشسته بود و از آفتاب لذت می برد، در اين حال اسكندر بزرگ سراغش رفت.  امپراتور در برابر او  ايستاد و پرسيد چه مي تواند برای او بكند. آيا چيزی مي خواهد؟ ديو گنس پاسخ داد: بلی، كنار بايست؛ جلوی آفتاب را گرفته ای! بدين طريق نشان داد غنی تر و خوشبخت تر از بزرگمردی است كه در برابرش ايستاده. يعني آنچه را می خواست داشت...
خوشبختی حقيقی در مواهب ظاهری همچون تجملات مادی و قدرت سياسی نيست. خوشبختی حقيقی در اين است كه انسان خود را از قيد و بند اين چيزهای اتفاقی و گذرا رها سازد و اين خوشبختی وقتی بدست آمد، ديگر هيچ وقت آن را از دست نمی دهد.

ارسالي از @Eastkurdistan

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

فروید نشان داد که باید میان آنچه بامداد از رؤیا به خاطر می آوریم و مفهوم حقیقی رؤیا فرق گذاشت. تصویر ذهنی ما از رؤیا-یعنی،«فیلم» یا «ویدیو»یی را که در خواب می بینیم-رؤیای آشکار می خواند. محتویات یا «سناریو»ی این رؤیای «آشکار»همیشه از جریان های روز قبل گرفته شده است ولی رؤیا مفاهیم عمیق تری هم دارد که پنهان از آگاهی ماست. فروید این ها را اندیشه های نهان رؤیا نامید؛ این اندیشه های نهان، که رؤیا در حقیقت دربارهٔ آنهاست، چه بسا از گذشتهٔ دور، از مثلاً اوان طفولیت، سرچشمه می گیرد.

ارسالي از @Mohsen_tabarok

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

مارکس جوان،پیش از آنکه کمونیست بشود،سخت سرگرم این فکر بود که برای انسان هنگام کار کردن چه روی می دهد.این چیزی بود که هگل هم بررسی کرده بود.
هگل اعتقاد داشت میان انسان و طبیعت رابطه ای متقابل،یا دیالکتیکی،وجود دارد.وقتی انسان طبیعت را تغییر می دهد،خودش نیز تغییر می کند.یا به بیان دیگر،انسان با کار خود بر طبیعت اثر می گذارد.و آن را دگرگون می سازد.ولی در این فرایند،طبیعت هم بر انسان تأثیر می بخشد و آگاهی او را تغییر می دهد.

ارسالي از @Mohsen_tabarok

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

آدم می تواند عروسک جمع کند،ولی اگر خودش عروسک بشود کار دیگر زار است.

ارسالي از lili

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

اگر به حرکت دستی کلاف به انتهایش برسد پس این تکاپوی خلاق بی انتها از بهر چیست؟

آنگه بدان دم توانم گفت:
درنگ کن،که بسی زیبایی!
کارنامه روزهای خاکی مرا
گذشت دهر آسیب نتواند رساند.
در این برترین دم عمر
از مژده سعادتی چنین بزرگ، کام برمی گیرم.

ارسالي از lili

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

پرسید:«مامان فکر نمیکنی زندگی چیز عجیبی است؟»
مادرش چنان متحیر شد که ابتدا پاسخ نداد. معمولا وقتی می آمد خانه سوفی سرگرم درس و مشق بود. گفت:«خب، اره، گاهی.»
«فقط گاهی؟ ولی فکر نمی کنی چه عجیب است که جهان اصلا وجود دارد؟»
«سوفی، ولم کن. دست از این حرف ها بردار.»
«چرا؟ نکند فکر می کنی جهان چیزی کاملا عادی است؟»
«خب، بله. کم و بیش.»
سوفی دید حق با فیلسوف است.«بزرگترها جهان را عادی می شمارند. خود را راحت به خواب خرگوشی زده اند و زندگی روزمره ی خود را ادامه می دهند.»

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

اگر توپی قل بخورد و داخل اتاق بیاید گربه به دنبال توپ می دود و انسان برمیگردد ببیند توپ از کجا آمده.آدمی ناگزیر پی علت هر رویداد است،قانون علیت جزیی از وجود اوست.

ما ذره کوچکی از توپی هستیم که روی زمین قل می خورد پس نمی توانیم دریابیم توپ از کجا آمده است.

ارسالي از: lili

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

با آنکه مسائل فلسفی مربوط به همه ی ماست، همه ی ما فیلسوف نمی شویم. بیشتر مردم به دلیل های گوناگون چنان در چنبر امور روزمره ی زندگی گیر می افتند که شگفتی جهان از یادشان می رود.

ارسالي از: @Bahaar27

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

از گفته های معروف عصر باروک، قرن هفدهم:
_دم را غنیمت شمار
_ یادت نرود که می روی،
این واقعیت که تمام زیبایی هایی که ما را در میان گرفته ناچار باید روزی از میان برود.
و چه غم انگیز است که هیچ چیزی دوام ندارد.
_زندگی یک تئاتر است.
_زندگی همه یک رویاست.

ارسالي از: lili

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#برشي_از_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

این قیافه را به او قالب کرده بودند.آدم می تواند دوستانش را خود انتخاب کند,اما انتخاب خودش دست خودش نیست.حتی بشر بودنش هم دست خودش نیست.

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#نقدي_بر_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

نويسنده: رضا درياباري

سرانجام ميرسيم به عصر روشنگري يا دوران معاصر كه ازقرن 18 شروع ميشود. مهمترين انديشمندان اين دوره كانت، هگل، ماركس وفرويد ميباشند.

محل برخورد وتقاطع تجربه گرائي وعقل گرائي در كانت است. به نظر او هم عقل وهم حس در رسيدن انسان به هدف دخيل هستند وهيچ كدام نقش برتري نسبت به يكديگر ندارند وزمان ومكان را درعقل دخيل ميداند. كانت معتقد بود كه ذات اشياء متفاوت از آن چيزي است كه ما در ذهن خود تصور ميكنيم وهيچ گاه نميتوانيم شناخت قطعي داشته باشيم وقائل به نسبيت بود.همچنين اومعتقد بود كه خلا ناشي ازعقل وتجربه، بادين پر ميشود. كانت موازين اخلاقي را امرمطلقي ميداند وتشخيص حق ازباطل راكار عقل ميداند. اصول اخلاقي كانت را اخلاقيات وظيفه شناسي مي خوانند واو پدر انديشه سازمان ملل بود. زيرا اوتاسيس يك جامعه ملل را دررساله خود عنوان كرده بود.

هگل نيز معتقد بود كه حقيقت همان امري است كه درذهن وجود دارد وتجلي كننده همان جمله معروف سوفسطائيان است كه ميگويند: انسان هرچه بفهمد خودش حقيقت است. به نظر هگل خصايص جاودان وحقيقت ها همواره از دوره اي به دوره ديگر فرق ميكند.يعني حقيقتها درهر دوره اي نسبت به دوره قبل عاميانه تر ميشود وتنها چيزي كه ميتوان به آن حقيقت گفت همان تاريخ است.

ماركس نيز ماترياليست بود وطرفدار ماترياليست تاريخي بود. وي معتقد بود كه عوامل مادي جامعه تاحدي شيوه انديشيدن ما رامعين ميكند وعوامل مادي نقش تعيين كننده اي درتحول تاريخي دارند. وي اقتصاد را زيربناي جامعه ميداند وعوامل ديگر را روبناي جامعه ميداند. منظور وي از عوامل مادي آن نيروهاي اقتصادي است كه تاريخ راپيش ميبرند. ازنظر ماركس هگل روي سرخود ايستاده است. به عقيده ماركس بين روبنا وزيربنا يك رابطه ديالكتيك ومتقابل وجود دارد. به همين جهت اورا ماترياليست ديالكتيك مي خوانند. از ديدگاه وي تاريخ محصول كشمكش وتضاد طبقاتي است وسرمايه داري نظامي است كه موجب خودنابودي ميشود.

ميتوان گفت فرويد، فيلسوف فرهنگي است.او، اعتقاد داشت كه تمام اعمال وحركات براساس ضميرناخودآگاه انسان صورت ميگيرد، كه ازدوران كودكي براي او به ارث مانده است. اصطلاح ناخودآگاه را نيز براي چيزهائي كه سركوب كرده ايم، يعني براي ما ناخوشايند وناگوار است بكار ميبرد. از نظر فرويد راه ورود به ضمير ناخودآگاه ما روياهاي ما است وروياهاي ما همه تحقق آرزوهاي ما ميباشد.

بعد ازعصر روشنگري ميرسيم به دوران خودمان. مهمترين متفكران وانديشمندان اين دوره نيچه وسارتر ميباشند. نيچه فردي واقع گرا بود وميگفت:به سخن كساني راكه وعده هاي آسماني ميدهند گوش مسپار. وي آنقدر واقع بين بودكه گفت خدا مرده است.

سارتر نيز معتقد بودكه وجودگرائي، انسان گرائي است ومقصودش نيز اين بود كه فلاسفه اگزيستانسياليست، انسانيت را مبدا كار خودقرار ميدهند. سارتر فرق ميان وجود انسان وگياهان را اينچنين بيان ميكند: گياهان وجانوران زنده اند و وجود دارند ولي به وجود خود نمي انديشند، ولي انسان تنها موجود زنده اي است كه ازوجود خود آگاه است. وي سرانجام ميگويد وجود برماهيت مقدم است ومعتقد بودكه آگاهي ما ازطريق ادراك وحواس صورت ميگيرد. زيرا ما با واسطه ادراكمان با محيط ارتباط برقرار ميكنيم.

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
کافه کتاب
#كتابخواني_هفتگي #نقدي_بر_كتاب_هفته #دنیای_سوفی #يوستاين_گاآردر #حسن_كامشاد #نشر_نيلوفر نويسنده: رضا درياباري بعضي از فيلسوفان نيز حقيقت را آب وبعضي ديگرخاك وبعضي ديگر چهارعنصر اصلي مي دانستند وهمين گونه بانظريه پردازي فيلسوفان طبيعي، فلسفه رشد پيدا كرد…
#كتابخواني_هفتگي
#نقدي_بر_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

نويسنده: رضا درياباري

بعد از قرون وسطي ميرسيم به رنسانس كه رنسانس دوره گذاربه مدرنيته است. تحولاتي در اين دوره رخ داد وعلم و دانش رشد پيدا كرد. مهمترين متفكر اين دوره ماكياول است.

بعد ازقرون وسطي ميرسيم به دوره مدرنيته كه مهمترين فيلسوفان وانديشمندان اين دوره دكارت، اسپينوزا، لاك وهيوم ميباشند.

درانديشه هاي دكارت بيشتر انديشه هاي سقراط نمايان است. اوهمانند سقراط به ناداني خود پي برده بود وبه حواس بي اعتنا بود وتنها به عقل اعتماد داشت. وي آن خلا ناشي از فلسفه عقلي را كه دردوره مسيحيت وقرون وسطي پيش آمده بود را پركرد. از اين روبه وي لقب پدرفلسفه نو را اعطا كردند.

در اسپينوزا نيز بيشتر آثار رواقيان متجلي است. زيرا او مانند رواقيان معتقد به جبري بودن سرنوشت وهرآنچه كه روي ميدهد است. ازنظر او طبيعت وخدا هيچ فرقي باهم ندارند بلكه هر دو درهم ادغام شده اند وخدا همان جوهر وجود است. پس هرچه خدا بخواهد روي ميدهد. چون او علت دروني است.

لاك نيز همانند ارسطو تجربه گرا بود وببيشتر به ارسطو توجه داشت.لاك معتقد بود كه تمام ذهنيت افكار ما حسيات ماهستند. يعني ما ازطريق حس واقعيات را ادراك ميكنيم وذهن خود را شكل ميدهيم. حسيات انسان را به سمت تامل وا ميدارد. از نظر او ذهن مانند يك تخته سفيد است كه آموزگار آن راسياه ميكند واين آموزگار همان حسيات هستند.

هيوم نيز به نوعي تجربه گرا بود. از نظر هيوم بشر داراي دو ادراك تاثرات وتصورات است. مقصودش از تاثرات، احساسات آني هستي خارجي است وتصورات نيز يادآوري اين احساسات است.هيوم مانند مرحله سوم شازده كوچولواست. او ميگفت ريشه همه دانايي ها وتصورات انسانها تاثرات وتجربه هاي آنها است. زيرا باتجربه( تاثرات) دانايي ها ويادآوري ها( تصورات) در ذهن انسان نقش ميبندد. از نظر هيوم توالي رويدادها پشت سريكديگر مانند رعدوبرق به علت وجود قانون ميان آنها نيست، بلكه نتيجه ذهن ماست وآن عادتي كه ما درتوالي رعدوبرق داريم. اگر ما در استفاده از محسوسات دچار اشتباه شويم، عقل ما نيز دچار اشتباه ميكند ودرنتيجه عملمان نيز اشتباه است.سرانجام اومعتقد است كه: عقل برده احساسات است. زيرا احساسات وعواطف است كه راهنماي زندگي انسان ها است وعقل هماني را ميپذيرد كه احساسات بيان ميكند.

ادامه دارد…

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
کافه کتاب
#كتابخواني_هفتگي #نقدي_بر_كتاب_هفته #دنیای_سوفی #يوستاين_گاآردر #حسن_كامشاد #نشر_نيلوفر نويسنده: رضا درياباري كتاب دنياي سوفي به تاريخ خطي نگاه مي كند. يعني تاريخ را داراي ابتدائي مي داندكه ازنقطه اي شروع شده وهمينطور باجلوآمدن وحركت كردن به سمت جلو كامل…
#كتابخواني_هفتگي
#نقدي_بر_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

نويسنده: رضا درياباري

بعضي از فيلسوفان نيز حقيقت را آب وبعضي ديگرخاك وبعضي ديگر چهارعنصر اصلي مي دانستند وهمين گونه بانظريه پردازي فيلسوفان طبيعي، فلسفه رشد پيدا كرد تارسيد به زمان سوفسطائيان وسقراط. درزمان سقراط نقش فرد برجسته شد. زيرا تاقبل ازسقراط(پيش سقراطيان) نقش طبيعت واسطوره برجسته بود. درزمان سقراط، انسان كانون همه چيزها شد. و اين ازجمله معروف سوفسطائي معروف پروتاگوراس مشهود است: انسان معيار همه چيزها است ، معيار حق وناحق خود انسان است.
بعد ازسقراط ميرويم به سمت افلاطون. درزمان افلاطون نقش فيلسوف شاه برجسته شد و شاه حتما مي بايست ازنظر افلاطون فيلسوف مي بود. زيرا فيلسوف داناي كل است وحاكميت وي باعث شكوفاشدن ورشد جامعه مي شدكه ميتوانست جامعه رابه سعادت منتهي كند. ازنظر افلاطون هرآنچه كه درغالب زمان است تغييرپذير وهرآنچه كه درغالب زمان نيست تغييرناپذير وثابت است.
پس ازافلاطون ميرسيم به ارسطو. ازنظر ارسطو سياست مهمترين دانش است. زيرا فلسفه حكمت نظري است وسياست جزء حكمت عملي. پس ضعف فلسفه درنظري بودن آن است وقوت سياست درعملي بودن آن است. درنتيجه سياست ميتواند انسانها را به سعادت رهنمون سازد. زيرا غايت سعادت ازنظر ارسطو اخلاق خوب است وسياست ابزاري است براي رساندن انسان به اخلاق خوب. ارسطو معتقد است كه هرچيزي كه درطبيعت اتفاق مي افتد داراي علتي غائي است.

بعد از ارسطو ميرسيم به قرون وسطي، كه دراين دوره نيز خداوند محور ميشود ودوره خدامحوري است. نام قرون وسطي به معناي قرن وعصري است كه واسطه بين دوعصر ديگر است ونام ديگر آن دوران تيرگي است وهمه فعاليت هاي انسان معطوف به رضايت خداوند ميباشد. برجسته ترين فيلسوفان اين دوره آگوستينوس وآكويناس است. آگوستينوس نخستين فيلسوفي است كه پاي تاريخ رابه فلسفه ميكشد. وي حامي مسيحيت است وازآن دفاع مي كند. وي معتقد است كه چون انسان اوليه گناه كرده است عقلش فاسد شده است وهنگامي كه عقل فاسد شدبايد آن راكنار گذاشت .وبه سمت ايمان رفت.وي كتابي دارد به نام شهرخدا كه دراين كتاب او عنوان كرده رستگاري درشهر زميني حاصل نميشود وبايد به سمت شهرخدا رفت.

آكويناس نيز معتقد بود كه دين وعقل، عقل ونقل هردو يك چيز رابيان مي كنند واختلافي باهم ندارند. منظور اصلي اواين بود كه بين ارسطو كه عقلي است بامسيحيت كه نقلي است اختلافي وجود ندارد. ازنظر وي حقيقت يك چيز است وعقل ونقل هردو يك چيزرابيان مي كنند. وي همچنين مانند آگوستين منشا قدرت را ازآن خداوند ميداند ولي معتقد است كه خداوند قدرت را به مردم واگذار كرده ومردم نوع حكومت را خودشان تعيين مي كنند. همچنين او انسان را يك موجود خطاكار نمي داند وبراي انسان يك شان وارزشي قائل است كه اين غايت همان كمال است.

ادامه دارد…

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
#كتابخواني_هفتگي
#نقدي_بر_كتاب_هفته

#دنیای_سوفی
#يوستاين_گاآردر
#حسن_كامشاد
#نشر_نيلوفر

نويسنده: رضا درياباري

كتاب دنياي سوفي به تاريخ خطي نگاه مي كند. يعني تاريخ را داراي ابتدائي مي داندكه ازنقطه اي شروع شده وهمينطور باجلوآمدن وحركت كردن به سمت جلو كامل شده و تكامل پيدا ميكند وفلسفه نيز باتوجه به تاريخ ميتواند ادامه دهد.
درنتيجه نقطه اتكاي فلسفه تاريخ است.از نظر نويسنده اين كتاب، تاريخ و فلسفه از پيش سقراطيان( حكماي طبيعي) آغازشده وظاهرا به فرويد ختم ميشود. ولي باطنا تابه امروز ادامه دارد وفيلسوفان امروزي رانيز دربر ميگيرد.سرانجام باجمله اي ازگوته: كسي كه ازسه هزارسال بهره نگيرد؛ خواننده رانصيحت عميق وپند پر معنائي ميدهد كه منظوروي ازآوردن اين جمله اين است تاخواننده به يك نتيجه درست وبه يك جمع بندي منطقي رسيده وشيوه تفكرخويش راسروسامان بدهد.

باپيشرفت تاريخ حقيقتها وواقعيتها ازدوره اي به دوره ديگر فرق ميكند وهردوره اي تزي راتوليد ميكند وگفتماني مخالف با آن تز به عنوان آنتي تز توليد ميشود ودرنتيجه مخالفت وروياروئي تزوآنتي تز دوره جديدي تحت عنوان سنتز شروع ميشود كه اين دوره جديد درعين حال كه سنتزاست خودنيز نوعي تزميباشد وهمينطور تاريخ جلو ميرود وفلسفه كه به تاريخ اتكا كرده است پيشرفت ميكند. اين تحولات به نوعي منعكس كننده بيان هگل است كه گفته است: تحول تاريخي نتيجه برخورد اضداد است.
انسانهاي اوليه اول به اين فكر بودند كه بايد هرچيزي ازعدم بوجود آمده باشد. درنتيجه آن چيز اول وجود نداشته است وسپس به وجودآمده است.درنتيجه مابايد به دنبال فرايندي باشيم كه آن شيء بوجود آمده است؛ واين نتيجه گيري ذهن انسانهاي اوليه رابه خود مشغول كرده بود ودرپي دستيابي به اين سوال بود كه بعضي ازافراد به سمت اسطوره ها رفتند. كه به عقيده پيش سقراطيان اسطوره ها زائيده تخيلات بشرهستند.
درمقابل اين اسطوره ها بود كه فيلسوفان اوليه، پيش سقراطيان به وجود آمدند وانديشه هاي خود را مطرح كردند. اين فيلسوفان درمقابل اسطوره ها، طبيعت رامطرح كردند وبه همين علت به فيلسوفان اوليه معروف شدند. زيرا به عقيده آنان علت تحول وتغيير همه چيزها وحقيقت همه چيزها درطبيعت است. درنتيجه باشناخت طبيعت ميتوان به حقيقت اشياء پي برد.

ادامه دارد…

لينك گروه #كتاب_هفته :
‌‏https://telegram.me/joinchat/BclRPD2-wnaDBoNbHLuiQg

‌‏@CKETAB📚☕️
Ещё