#بسم_الله_الرحمن_الرحيم #قربة_الى_الله . چرا دروغ بگم من، بیشتر از اینکه برای برگشتنت دعا کنم برای عاقبت بخیریت دعا میکنم حیفه بعد از اینهمه جهاد و تلاش و خونِ دل خوردن و رفیق از دست دادن... برگرد برگرد شاید این بار عاقبتمون به خیر شد مثلِ سید ابراهیم... مثل سجاد... مثل محمد... برگرد رفاقت تاوان داره تاوان رفاقت رو بده مثل سجاد... مثل محمد...
امیر سیاوشی پر کشید، وقتی گلوله چشمش رو به رویِ علمدار باز کرد، اسماعیل کریمی پرکشید، وقتی کنار دیوار افتاد و بوی مادر پیچید تو خالدیه، حمیدرضا اسداللهی پرکشید، وقتی پشت اون چهاردیواری اینقدر ازش خون رفت که امامرضا اومد بالای سرش. حاج عباسعلی علیزاده پرکشید، وقتی پشت اون انبار سنگر گرفته بود تا بچه ها دور نخورن، ولی خودش تک تک گلوله ها رو خورد و با دستای خانم سه ساله سیراب شد. امیر لطفی پر کشید، وقتی پشت در اون خونه نارنجک ترکید و امیر تو آغوش امیرالمؤمنین افتاد. عبدالحسین یوسفیان پرکشید، وقتی تیرها تو بدنش جا گرفتن و آروم و بیصدا سرش رو گذاشت تو دامن خانم حضرت زینب. سجاد عفتی پرکشید، وقتی که تیرها به پهلوش نشست و به اسماعیل گفت داداش منم دارم میرم به بچه ها بگو حلالم کنن...وقتی لحظهی آخر سرش رو بلند کرد و به سیدالشهداء سلام داد و جواب شنید... اسماعیل پر گرفت، وقتی که پهلوش شکست،تنش سوخت و پاهاش رو با دو تا بال عوض کرد...
عجب دری باز شده بود از خانطومان... عجب بچههایی از اون در رد شدن...رو سفید.
جانباز یعنی: هی، پاشو پسر! امتحان تو هنوز تموم نشده.... . . آقای من؛ جزء این بدن ناقص و آبروی رفته که چیزی ندارم. اونها هم فدای شما... . ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک خوبان سزد که بر درت آیند سر به سر وانگاه خاک پای تو بوسند یک به یک هم ظاهر از دو چشم تو گردیده مردمی هم روشن از دو لعل تو در دیده مردمک آدم ز حسن روی تو گر بهره داشتی از دیدنش به سجده بپرداختی ملک صورتگران چین اگر آن چهره بنگرند نقش نگارخانهٔ چین را کنند حک گر چهرهٔ چو ماه به بامی برآوری خورشید را ز شرم تو پنهان کند فلک تنها نه اوحدیست به دام تو مبتلا کین حال نیز در همه جایست مشترک "گر در وفای من بگمانی، بیازمای... زر خالصست و باک نمیدارد از محک...ان شاءالله"