بوقت #عصــر ... زندگی را بـپا میڪنم... غم را از دل جدا میڪنم.. در خیابان پهنـی بـنام امید .. قدم زنان به #بـهار سلام میڪنم...
ای ڪاش بـاران بزند... عاشـقها از لانه یـشان بیرون بزننـد... نظم دلتنـگی را برهـم بزننـد ... و من با دیدن این تصویر عاشقانہ دلم هوسـباز شود ... خنده با لبهایم همساز شود... خدا را چه دیدی ... شاید روزی قصه ی زندگی من هم عاشقانه شـود...