عاشقانه های فاطیما

#گریه
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
789
подписчиков
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
HomayounShajarian_Gerye Kon
Channel:@asru1
با من امشَب زیر باران گریه کن
سر به زانوی خیابان گریه کن
مو به مو پیچ و خَم هَر کوچه را
با خم موی پَریشان گریه کن …

#گریه_کن ( ترانه‌ سریال جیران)
خواننده #همایون_شجریان
ترانه #اهورا_ایمان
آهنگساز #فردین_خلعتبری
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
#گریه_ی_لیلی

در خاطرات #اسدالله_ملک ،
نوازنده ماهر #ویلون ،
خواندم که میگفت:

من در اتاقم هر روز تمرین ویلون میکردم. بعد از مدتی دیدم دختر جوانی در اتاقش که روبروی اتاق من بود نشسته و معلومه که داره به صدای ساز من گوش میده...
و روزهای بعد هم آن دختر جوان همان جا می نشست و من هم تمرین میکردم..

طولی نکشید که دلباخته اش شدم!!!

و مشتاق تر و دلباخته پرشورتراز قبل تمرین میکردم و گاهی لبخند رضایتش را حس میکردم...

عاشق شده ای ،
ای دل سودات مبارک باد . . .

بعداز مدتی یکروز دیدم دختر نیامد
دلم سخت گرفت...
روز بعدهم پیداش نشد و روز بعد هم ، دیگه انگار آب شده بود رفته بود زمین...
ملک در ادامه میگه: دیگه طاقت نیاوردم پاشدم رفتم درب خونه شون رو زدم یکی اومد بیرون من سراغ اون دختر رو گرفتم و ماجرا رو براش تعریف کردم.

اون شخص گفت پس شما نوازنده اون آهنگهایی هستین که لیلی رو ازخود،
بی خود کرده بود آره؟
من گفتم لیلی؟
پاسخ داد آره لیلی بود و مرتب ،
تعریف شما را میکرد...
گفتم خب لیلی کجا رفته؟
و اون آهی کشید و پاسخ داد


لیلی .... فوت کرد....!!!!!
من پرسیدم چرا...
پاسخ داد: لیلی از هردوپا فلج ،
و بیمار بود......

اسدالله ملک میگه خشکم زد.
همه ی بدنم مثل یه تیکه یخ شد....

لیلی . . .
لیلی من . . .
یعنی او فلج و بیمار بوده . . . ؟

میگه با پاهایی لرزان کشان کشان خودم رو به خونه رسوندم و عقده ام ترکید...

گریه برای لیلی ام . . .

گریه ی لیلی

ملک از خود بیخود میشه.
تمام وجودش پراز عشق لیلی ای ،
که دیگر نیست . . .
در این عالم نیروی درونش به جنبش درمیاد و آرشه اش روی سیم های آماده ویلون میشینه ،
و شاهکاری توامان ،
باگریه هایش برای لیلی اش ،
خلق میشه.)

عزیز :
قصه لیلی تموم شد ولی شاهکاری خلق شد که اسدالله ملک اسمش را گذاشت


#گریه_ی_لیلی


@asheghanehaye_fatima
Geryeh Nakon
ebi
گریه نکن ای شب زده
ای شب نشین گریه نکن 👤
#گریه_نکن
#ابی


@asheghanehaye_fatima
ایرج بسطامی - گریه کن
@sabuye_teshne
به بهانه ۱ آذر؛ زادروز #ایرج_بسطامی
یادش جاوید🌱

تصنیف #گریه_کن
شعر : عارف قزوینی
با صدای ایرج بسطامی
گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد
ناله‌ای که ناید ز نای دل اثر ندارد..


@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
موسیقی تورکیه
کلیپ تصویری (13مگ)

#گریه_نخواهم_کرد
با صدای : #ابرو_گوندش
ترانه و آهنگ : سینان آکچیل

Ağlamayacağım
Ses: Ebru Gündeş
Söz, müzik : Sinan Akçıl

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم



#فاضل_نظری
#نگرانی
#گریه_های_امپراتور
@asheghanehaye_fatima




شاهرگ های زمین از داغ باران پُر شده است
آسمانا! کاسه ی صبر درختان پُر شده است

زندگی چون ساعت شماطه دار کهنه ای
از توقف ها و رفتن های یکسان پُر شده است

چای می نوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای می نوشم ولی از اشک، فنجان پُر شده است

بس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته اند
دیگر از گل های پرپر خاک گلدان پُر شده است

دوک نخ ریسی بیاور، یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده است

شهر گفتم؟! شهر! آری شهر! آری شهر! شهر
از خیابان! از خیابان! از خیابان پُر شده است


#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
@asheghanehaye_fatima



بالاخره همه یک روزی می‌میرند و صد سال که بگذرد، دیگر هیچ‌کس دربارهٔ این که دیگران که بودند و چطور مردند سؤال نمی‌کند. پس بهتر است همان‌طور که دلت می‌خواهد زندگی کنی و همان‌طور که دوست داری بمیری...!



#کنزابورو_اوئه
کتاب #گریه_آرام
@asheghanehaye_fatima


#گریه

خورشید را به کام می‌کشم و
باران را حبسِ نگاهم می‌کنم

گریه از من دور می‌شود
آیینه چه بی‌راه می‌رود
این خاطرات با من چه‌ می‌کند

غم در زلالِ باورم شکست می‌خورد
آسمان در عمقِ خاطرم رعد می‌زند

به زانو می‌رسد این درد
دیوار از آغوشم خیس می‌شود
که این زن
آغوشِ حیرانی‌ست ،
نیستی و به دیوار پناه می‌بَرد

پشتِ این پنجره‌ حسی از بهار نیست
من درونم یک زمستان و
حرفی از قرار نیست

به خاکِ نبودنت دست‌ می‌کشم
پیراهنت رفیقِ دست‌های من
پاره‌پاره تو را زار می‌زنم

رنج از نهادِ خانه باران می‌شود
نوبتِ دوست داشتنم ،
شاید روزِ دیگری‌ست

روزِ دیگر را
برای دوست داشتنت ،
انتظار می‌کشم

#مرجان_پورشریفی
#هشت_مارس_هم_گذشت
@Asheghanehaye_fatima



#چشمان تو که از هیجان گریه می کنند
در من هزار چشم نهان گریه می کنند

نفرین به شعرهایم اگر چشم های تو
اینگونه از شنیدنشان،#گریه می کنند

شاید که آگهند ز پایان ماجرا
شاید برای #هر_دویمان گریه می کنند!

#باران_من! چگونه تسلایتان دهم؟
چون چشم های باورتان گریه می کنند

پر کرده کیسه های خود از بغض رودها
چون ابرهای خیس خزان گریه می کنند
وقتی تو گریه می کنی ای نازنین!در دلم
انگار ابر های جهان گریه می کنند

انگار با تو، بار دگر، خواهران من
در ماتم عزیزشان گریه می کنند

در ماتم هزار گل ارغوان مگر
با هم هزار سرو جوان گریه می کنند

انگار #عاشقانه ترین خاطرات من
همراه با تو مویه کنان گریه می کنند

حس میکنم که گریه فقط گریه ی تو نیست
همراه تو زمین و زمان گریه می کنند . .
.
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima




پشت در مرگ پا به پا می کرد
جاده از فاجعه خبر می داد
عصر یک چند شنبه ی غمگین
اتفاق از #تو ناگهان افتاد

عصر یک چند شنبه ی غمگین
پای مردی به ماجرا وا شد
پا به پایش #قدم زدی، رفتی
بی تو من تا همیشه تنها شد

بی تو شب تا همیشه اش شب ماند
چادری شد که بر سرم افتاد
#عشق مثل پرنده ای زخمی
روی دستم تلف شد و جان داد

هر چه از من پس از تو باقی ماند
غرق در خلسه و #توهم شد
دست و پا زد میان مرگ و مرگ
ناگهان پشت ناگهان گم شد

خسته از این همه شب و کابوس
مرده ای نیمه شب به راه افتاد
زل زدم رو به #آسمان آن قدر
تا که چشمم به چشم ماه افتاد

در دل شب صدای من پیچید
اين منم #ماه من! پلنگی که...
پیش چشمت به خاک و خون غلتید
تو ولی مثل تکه سنگی که...

ناگهان دست تیره ی ابری
بی صدا از شبم تو را دزدید
خنده را روی #صورتم تف کرد
شعرها را به دفترم پاشید

خنده در خنده از دلت رفتم
گریه در گریه در دلم ماندی
خانه ات پر شد از گل و بوسه
شعر های مرا که #سوزاندی

بوسه روی لبت نشست و گل
پخش شد روی نقشه ی قالی
ناگهان توی #آیینه دیدم
یک مترسک شدم پر از خالی

در تنم یک #صلیب چوبی بود
روی هر شانه ام کلاغی که...
چشم هایم به ناکجا خیره
خالی از شور و اشتیاقی که...

پا به پای پیاده رو می رفت
مثل هر دفعه با سری پایین
از کنارم قدم زنان رد شد
سایه ی یک مترسک #غمگین


خواستم توی باورت مثل
مرد رویایی ات قوی باشم
خواستم شاعرت شوم رفتی
تا بدون تو #منزوی باشم

ساده از ماجرای من رفتی
خم به ابروي خود نياوردي
#گریه کردم که منتظر هستم
#خنده ات گفت بر نمی گردی

بی خیال تمام آدمها
بغض خود را گرفته ام در مشت
منتظر باش بشنوی یک روز
#شاعری_در_کرج_خودش_را_کشت...

#محمد_قره_باغی
@asheghanehaye_fatima
.
.
صدای #پای تو در گوش کوچه ها جاری ست
و #گریه آخر این ماجرای تکراری ست
.
نه شب شده ست –که مهتاب بیش و کم بزند-
نه قصه است –که باران به صورتم بزند !-
.
زمان به سر نرسیده ، زمین به هم نشده
و هیچ چیز از این روزگار کم نشده !
.
همان که بود : همان تکه سنگ گرد مذاب
همین که هست : همین آسمان و جنگل و آب !
.
ببین که تیغ تو بر استخوان نخورده عزیز !
ببین که رفتی و دنیا تکان نخورده عزیز !
.
فقط دو سایه بی دست و پا ، دو عابر کور
دو تا غریبه تنها ، دو تا مسافر کور !
.
دو مرغ خیس ، دو تا کفتر پرانده شده
همین دو آدمک از بهشت رانده شده !
.
گذشته جمع شده ، چرک کرده در سر من
گذشته پُر شده در پاره های دفتر من

کسی نیامد از این درد کور کم بکند
و شعر ... شعر نیامد که راحتم بکند !
.
کسی نیامد از آن اتفاق دم بزند
برهنه روی غزلهای من قدم بزند
.
نشد ستاره شبهای آشیانه شوی
خدا نخواست که بانوی این ترانه شوی
.
عقیم شد گل صد آرزوی کوچک من
برای عشق کمی دیر شد ، عروسک من !
.
در این کویر امیدی به قد کشیدن نیست
قفس شکست ، ولی فرصت پریدن نیست
.
برای بال و پرم ارتفاع روز کم است
برای رفتن من آسمان هنوز کم است !
.
تو لااقل بزن و دور شو ، بخاطر من !
برو ! سفر به سلامت ، برو مسافر من !
.
نگو زمین به هم آمد ، زمانمان گم شد
هوا سیاه شد و آسمانمان گم شد
.
نگو که رفتن ، پایان ماجراست رفیق !
خدا بزرگتر از دردهای ماست رفیق !
.
فقط اجازه بده چشم خواب خسته شود
شب از سماجت این آفتاب خسته شود
.
به حرف دور و برت گوش می کنی گل یخ !
مرا دوباره فراموش می کنی ، گل یخ !
.
دوباره سرخ ، دوباره سپید خواهی شد
و قهرمان رمانی جدید خواهی شد !
.
دو گونه ، سرخ تر از روز پیش خواهی کرد
به روی دوش ، دو گیسو پریش خواهی کرد
.
دوباره بوی حضورت ، دوباره بوی تنت
طپیدن دو کبوتر به زیر پیرهنت !
.
دوباره خنده معصوم سرسری گل من !
و حرفهای قشنگی که از بری گل من !
.
دوباره وسوسه داغ باده ای دیگر
برای آمدن شاهزاده ای دیگر
.
به جز دلم ، لبت از هرچه هست ، تنگ تر است
بخند ! خنده ات از دیگران قشنگ تر است !
.
ببین هنوز دهان هزار خنده تویی
بخند ! آخر این داستان ، برنده تویی
.
به خود نگیر اگر شعر دلپسند نبود
مرا ببخش اگر مثنوی بلند نبود !
.
نگیر خرده بر این بیتهای سردرگم
که بی تو شاعر خوبی نمی شوم خانم !
.
دوباره قلب من و وسعت غمی که نگو
من و خیال شما و جهنمی که نگو
.
و داغ خاطره ها تا همیشه بر تن من
گناه با تو نبودن فقط به گردن من !
.
.
.
#حامد_ابراهیم_پور
🔫 #گریه_سلاح_خوبی_نیست

@asheghanehaye_fatima

سفر مكن تو از اين راه ، راه خوبى نيست
به باد تكيه مكن تكيه گاه خوبى نيست

دوباره ترس نبودت مرا گرفته عزیز
هميشه ماه نبود تو ماه خوبى نيست

برای صید شکاری که خود گرفتار است
قشون زلف رهایت سپاه خوبی نیست

قدم زدم که ببینم تو را ولی دیدم
مرور خاطره ها اشتباه خوبی نیست

تبر به ریشه ی قلبم زدی ترک برداشت
ترک به سقف نشیند پناه خوبى نيست

همیشه غارت دل از طریق دل خوب است
طلسم کردن عاقل گناه خوبی نیست

كنار هر نخ سيگار بهمنم بغضى ست
براى مرد كه گريه سِلاح خوبى نيست

👑 #سید_شهاب_الدین_ابن_الرضا
👑 #سعید_شیروانی
من اهل دنیای پس از اینم
مرگ اتفاق حتمی مَن هاست
این زندگی با مرگ تکمیله
آدم نمیره بیشتر تنهاست...

@asheghanehaye_Fatima

#علیرضا_آذر
#شب #شعر #گریه
#مرگ