▪️در باب غلطنویسی جوانهای امروز
کتاب «آدم ما در قاهره» تازهترین اثر
محمد قائد، بازنویسی خاطرات دکتر
#قاسم_غنی از ماموریت سال ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ قاهره (برای طلاق فوزیه، بازگرداندن جسد رضاخان و پس گرفتن جواهرات سلطنتی) است. در بخشهایی از مقدمه کتاب،
محمد قائد در بررسی ویژگیهای نثری این طبیبِ ادیبِ دیپلماتِ مصحح دیوان حافظ، گریزی هم به نقدهای وارد به نثر جوانان هم میزند و نکاتی میگوید که خواندنش خالی از لطف نیست:
●بزرگترها عادت دارند و حتی لازم میبینند جوانها را سرزنش کنند که از پیشینیهٔ زبان فارسی و مفاخر ادبی کشور خویش آگاهی ندارند و حواسشان دنبال زرق و برق مغرب زمین و نوشتههای مهملی است زیر عنوان شعر و ادبیات نو، و کامنتگذاری در اینترنت. بزرگترها معمولاً استحضار دارند که این تمام واقعیت نیست اما عادت دارند خودشان را به آن راه بزنند زیرا تجاهل العارف را برای وعظ و نصیحت لازم میبینند، و بزرگتر اگر نصیحت نکند بزرگتر نیست.
محمدتقی بهار، در تعریضی تند به میرزاده عشقی، نوشت جوانهای پس از انقلاب مشروطیت، یعنی نسل به اصطلاح جدید، به برکت تجدد "از همان کودکی" شروع به "سیگار کشیدن و عرق خوردن و فحش دادن و روزنامه خواندن و شعر مهمل گفتن" میکنند. نمیدانیم بهار اهل آشامیدن هم بود یا نه، اما نشریه بیرون میداد و زمانی که یک جریدهنگار او را متهم به تدخین افیون کرد باران ناسزا بر سر طرف و والدهاش باراند. در هر حال، به عنوان دارندهٔ لقب ملکالشعرای موروثی، فارسی را غلط استعمال نمیکرد.
●منتقدانی سخت میگیرند که از فعل داشتن نباید برای دریافت نامه و پیام و مکالمهٔ تلفنی و برداشتن و گرفتن و خوردن و خریدن استفاده کرد و "ناهار را داشته باشیم" به نظرشان قابل تعقیب کیفری است، گرچه بین دریافت کردن یا
دریافت داشتن نامه و نامه داشتن از زمین تا آسمان تفاوت نیست و عرفاً همهفهم است (نامه دارید، تلفن دارید). فعلی مرکب خلاصه شده است. در هر حال، این یکی در نثر [قاسم] غنی نوبر است: "تعجب داشتم." بسیاری قالبهای بیانی که امروز نتیجهٔ سهلانگارى جریدهنگاران و کمسوادی کاربران جوان اینترنت تلقی میشود، بدتر از همه "را"ی نابجا و مغایر نحو زبان و مخلّ معنی، در نثر قلمزنان نسلهای پیش هم به چشم میخورد. اما کمتر منتقدی به خودش اجازه میدهد به سنگینوزنهایی کلاسیک در حد عبدالله مستوفی و قاسم غنی و مهدیقلی هدایت و محمدعلی جمالزاده و علیاکبر دهخدا همان اندازه سخت بگیرد که به معاصران جوجهوزن خویش.
غنی با حشو قبیح و تکراری زائد مینویسد "ظهر اشخاص ذیل به ناهار دعوت دارند که در سفارت ناهار میزنند." استعمال فعل زدن برای مهمانی رسمی در نوشتهٔ هفتاد سال پیشِ ادیب فاضل و ستارهٔ آسمان ادب متولد قرن نوزدهم. جوان غیرفاضل امروزی اگر ناپرهیزی کند یک فروند همبر خفن بزند به بدن، فغان سرهگرایان و داد پرستندگان زبان معیار و هوار منتقدان انحراف زبان بلند است که یک مشت جوانکِ از مکتبگریختهٔ جریدهنگار با گرتهبرداریشان زبان فخیم و فاخرمان را تباہ کردند.
●قاسم غنی چند سال پیش از قتل ناصرالدین شاه زاده شد و در دههٔ آخر قرن نوزدهم به مکتب رفت. فارسی نوشتن او محصول عصری بود که معرکهگیرها در حسرتش آه جگرسوز میکشند و به چیزی که اسمش را مدرنیزاسیون گذاشتهاند لعنت میفرستند: "ساعت ۷ کیف را درست کردم. خداحافظی نموده، ساعت ده و نیم به مطار رفته، ۱۲ حرکت کرد. طیاره جای پنجاه و دو نفر دارد با هفت نفر عملهٔ طیاره." در فارسی امروزی، چمدان را میبندند و ساک و کیف را آماده میکنند؛ خداحافظی نمودنی نیست؛ به مطار میگویند فرودگاه؛ جملهٔ حرکت طیارہ باید با فاعلی جدید و متفاوت شروع شود، و هواپیما خدمه دارد نه عمله.
خواهند گفت فارسی در آن روزگار غیر از زبان امروزی بود. پس برای از دست رفتن چه چیزی آه میکشند و چرا نسلهای بعدی را به گناه "گرتهبرداری" ملامت میکنند؟ انواع سبک در شعر وجود داشت اما نثر را تقریباً همه عین هم و به همین شلختگی و حتی بدتر مینوشتند.
●از نظر شکل و نثر، بسیاری چیزهای معاصر شبیه گذشتهاند اما انسان و جهان و زبان همواره در حال دگرگونیاند. پس چه بهتر که بزرگترها قدری بزرگوارتر و بخشندهتر باشند و این قدر چماق "درست بنویسید، غلط ننویسید، عمیق فکر کنید، زود باشید کتاب بخوانید" بر سر جوانترها نکوبند. جوانترها البته بد نیست رعایت حال بزرگترها را بکنند اما لزومی ندارد نصایحشان را زیاد جدی بگیرند. دنیای سرشار از معنویت و انسونیت و اخلاق که فضلای سالمند و پرسوناژهای تهرونی فیلمهای نئولاتی با دریغ و درد مینالند که از دست رفت، در واقع هیچگاه وجود نداشت.
[ بخشهایی از مقدمه
#کتاب «آدم ما در قاهره» |
#محمد_قائد | نشر کلاغ، ۱۳۹۶ | صفحات ۴۰ تا ۵۶ ]
منبع: احساننامه
goo.gl/3CE1cK#آئین_نگارش@aminhaghrah