آمین

#سنایی
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
▪️
نـه بِهِشت اَز ما تُهی گَردَد، نَه دوزَخ پُر زِ ما
ساقیا! دَر دِه شَرابِ اَرغَوانی فام را...


#سنایی
#شعر
@aminhaghrah
▪️
چرا سگ‌سوزی؟

این‌روزها اخبار و تصاویری از سگ‌سوزی توسط ماموران شهرداری اهواز وجدان عمومی را آزرده و اسباب اعتراض گروه‌های حامی حقوق حیوانات شده. این اما اتفاقی نادر نیست و‌هر از چندگاه اخباری مبنی بر قتل عام فجیع سگهای خیابانی در نقاط مختلف کشور به گوش می‌رسد. پرسش این‌جاست که ریشه‌ی این خشونت کجاست؟
پاسخ این‌که قطعن بر می‌گردد به فرهنگ و البته به باورها و ایمانیات جمعی ما نسبت به موجودیتی به نام سگ. این‌که ذاتن نجس است ‌و قس علی هذا...
نمونه در محاورات و امثال و حکم فارسی بسیار است اما برای درک عمق فاجعه، مثلن بازخوانی نگاه و نظر حکیم و عارف شهیر قرن ۵خورشیدی ، #سنایی_غزنوی در این خصوص کفایت می‌کند. ایشان جایی می‌فرمایند:

خوی و طبعِ بدِ سگان داری
همچو سگ توشه استخوان داری
"سگِ ديوانه را بکُش به عذاب"
زانکه اندر رهِ درنگ و شتاب
هر که را او گزيد هم بر جای
شود از بيم گربه سگ بچه زای...

ایشان در این شعر، فتوا می‌دهد که به کشتن سگهای هار اکتفا نکنیم و اگر می‌کشیم، آنها را به عذاب بکشیم!

یا در این یکی نظرش را روشن‌تر عرضه می‌کند. حکیم ما پند می‌دهد که هر وقت از پارس سگها آزرده شدی بهشان سنگ بزن و اگر پاچه‌ات را گرفتند، محض تنبیه توی نان (غذاشان) سوزن بگذار! (جلوه‌ی بارز حیوان‌آزاری!)

چون ز بانگ سگان شوی دلتنگ
سنگ برگیر و دِه سگان را سنگ
وآن سگی را که کرد پای افگار
نان بی‌سوزنش مده زنهار...


خب! بله! شعرا و عرفای بسیاری از مواهب و خیرات محبت به حیواناتی چون سگ نوشته‌اند‌. البته که عمومن در نجاست ذاتی‌ آن اتفاق نظر داشته‌اند. مثل #سعدی که سروده است:

سگ به دریای هفتگانه مشوی
که چو تر شد پلیدتر باشد!

در این حال وقتی دیدگاه اهل معرفت ما این است تکلیف دیگران هم معلوم است. واقعیت این است که تا باورهای‌ ما تغییر نکند، داستان همینی هست که هست...

#روزانه
@aminhaghrah
▪️
مرا وصال نباید
همان امید خوش است...


#سنایی
#شعر
@aminhaghrah
▪️
دريغا كو مسلمانی!؟ دريغا كو مسلمانی!؟

مسلمانان! مسلمانان! مسلمانی مسلمانی!
ازين آيينِ بی‌دينان پشيمانی پشيمانی!

مسلمانی كنون اسمی‌ست بر عُرفی و عاداتی
دريغا كو مسلمانی!؟ دريغا كو مسلمانی!؟

فروشد آفتابِ دين، برآمد روز بی‌دينان
كجا شد دردِ بودَردا و آن اسلامِ سلمانی؟!

جهان يكسر همه پُرديو و پُرغولند و امّت را
كه يارَد كرد جز اسلام و جز سنّت نگهبانی

بميريد از چنين جانی كزو كفر و هویٰ خيزد
ازيرا در چنان جان‌ها فرونايد مسلمانی...

#سنایی (قرن۵ و ۶ خورشیدی)
#شعر
@aminhaghrah
▪️
[ #سنایی غزنوی در #هالیوود! ]

گیرمو دل تورو، فیلم #اسکار برندۀ «شکل آب» را این‌گونه به پایان می‌برد:
بعد از این‌که مرد آبزی الیزا را به درون آب می‌برد، راوی می‌گوید:
«چی باید بگم؟ که اونها تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند؟ مطمئنم همینطوره که اونها عاشق بودند و تا آخر هم عاشق باقی موندند. مطمئنم که حقیقت داره. ولی وقتی من به اون فکر می‌کنم، به الیزا،... تنها چیزی که به ذهنم میرسه یک شعره که صدها سال پیش یک عاشق زمزمه کرده:
Unable to perceive the shape of You,
I find You all around me.
Your presence fills my eyes with Your love,
It humbles my heart, For You are everywhere.»

●این شعر ترجمه‌ای از این دو بیت سنایی، عارف بزرگ است:

چون نگنجد شکل تو در عقل من
بینمَت در هر مکان و منزلی
زین حضورت، عشق‌شسته چشم من
دل‌زلالم، چون به هر جا حاضری

@ehsanname
goo.gl/Wjhptb
.
@aminhaghrah
▪️
[ #تریاک نامه! ]
مساله ی #موادمخدر در ایران و گرایش طیف وسیعی از جامعه به مصرف آن، بر خلاف اظهارات مقامات رسمی، انحصارن محصول یک توطئه ی خارجی برای‌ عقیم سازی نیروی انسانی اجتماع ایرانی نیست. واقعیت این است که تریاک کشی و خوری! این جا یک فرهنگ است! گو این که از قرن ها پیش از آن که پای استعماری و استکباری در میان باشد، در این سرزمین، سنتی حسنه بوده است! همان گونه که همین حالا هم در برخی نواحی هست!

برای درک بیشتر این معضل تاریخی فرهنگی کافی ست به ادبیات فارسی مراجعه کرد. با مطالعه ی اشعار شاعران قرون گذشته، و ارجاعات بسیار به افیون و حال و مقال جماعت افیونی می توان عمق فاجعه را فهمید!

● تریاک به مثابه دوای درد!
یک معنی تریاک در ادب پارسی «پادزهر» است که بسیار از آن گفته اند:

الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی
زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
#سعدی

در عشق تو غم مرا چو شادی
وز دست تو زهر همچو تریاک
#سنایی

جانم چو رفت از تن برون، وصلم چه کار آید کنون
این زهر بگذشت از فسون، ضایع مکن تریاک را
#امیرخسرو_دهلوی

زهر با یادش زیان نکند ولی بی یاد او
گر خوری تریاک همچون زهر بگزاید ترا
#سیف_فرغانی

آثار خشم و چشم تو کفرست و ایمان، ای پری
گفتار تلخ و لعل تو زهرست و تریاک، ای صنم
#اوحدی

دلم را مار زلفینت گزیده ست
خلیده جان من بر لب رسیده ست
بود تریاک جان من لبانت
همان خورشید بخت من رخانت
#فخرالدین_اسعد_گرگانی

به هر کویی مرا تا کی دوانی
ز هر زهری مرا تا کی چشانی
چو زهرم می‌چشاند چرخ گردون
به تریاک سعادت کی رسانی
#عطار

دل خستگان را بی‌طلب تریاک‌ها بخشی ز لب
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو
#خاقانی

با لطف تو تریاک دهد چاشنی قند
با قهر تو پازهر دهد خاصیت سم
#قاآنی

ابریست که خون دیده بارد غم تو
زهریست که تریاک ندارد غم تو
در هر نفسی هزار محنت زده را
بی دل کند و ز جان بر آرد غم تو
#مهستی_گنجوی


● اما برخی شاعران هم صراحتا از معنی نشئگی تریاک یاد کرده اند:

هم زخم ز شست تو شود مایهٔ مرهم
هم زهر ز دست تو دهد نشئه تریاک
با چشم تو آسوده‌ام از فتنهٔ ایام
با خوی تو خوش فارغم از تندی افلاک
جور است که در جام فشانند به جز می
حیف است که بر خاک نشانند به جز تاک
#فروغی_بسطامی


به رفع تلخی ایام باید خون دل خوردن
مگر صهبا خمار وهم این تریاک بنشاند
#بیدل_دهلوی

جز با غم تو نمی‌شکیبد
این جان حزین و چشم نمناک
دیگر نشود به هیچ خورسند
خاطر که گرفت خو به تریاک
#رضی_‌الدین_آرتیمانی


و بعد جناب #صائب_تبریزی که گمان کنم حسابی اهلش بوده است:

جای جام باده را تریاک نتواند گرفت
خاک جای آب آتشناک نتواند گرفت
"صائب تبریزی"

تا به ترک خود کند ارشاد اهل کیف را
ترک باشد اول و آخر ازان تریاک را
"صائب تبریزی"

نیست بی اسرار وحدت می پرستی های ما
آتش ایمن ز چوب تاک می بینیم ما
صائب آن فیضی که مخموران نیابند از شراب
در طلوع نشئه تریاک می بینیم ما
"صائب تبریزی"

شقایق حقه تریاک تا گردید، دانستم
که افیونی کند آخر خمار می شرابی را
"صائب تبریزی"

فلک از شکوه ما تنگدلان آسوده است
حقه از تلخی تریاک چه پروا دارد؟
"صائب تبریزی"

سنجد کسی که باده و تریاک را به هم
نسبت کند سخاوت و امساک را به هم
غافل مشو چو لاله ز ادراک نشأتین
یک کاسه ساز باده و تریاک را به هم
"صائب تبریزی"

سررشته مهر از می بی باک بریدیم
بی دردسر از سلسله تاک بریدیم
تا چند به یک حال کسی را نگذارند؟
از باده گذشتیم و ز تریاک بریدیم
"صائب تبریزی"


و سرانجام « ملک الشعرا #بهار »که سنگ تمام گذاشته است:

ای برادر ز بهر لذت نفس
سر ز هر شهوتی که هست مکش
از زنا و لواط روی متاب
وز شراب و قمار دست مکش
غسل جز در زلال خمر مکن
مسح جز بر کدوی مست‌مکش
نار جز بر حریم کعبه مزن
آب جز بهر بت‌پرست مکش
چرس و تریاک و شیره را با هم
کمتر از صد هزار بست مکش
از بدی کن هرآنچه خواهی لیک
منت از مردمان پست مکش
"ملک‌الشعرای بهار"

ادیب‌الممالک ز طبع شکرزا
سوی بنده قند و عسل می‌فرستد
به شیرینی کام تریاک‌خواران
شکرها زقول وغزل می‌فرستد
"ملک‌الشعرای بهار"

می مخور ور خوری مدام مخور
جز شب آن هم میان شام مخور
عرق ساده به زکنیاک است
به ز مرفین و چرس و تریاک است
چون ز پنجه شدی به سال فزون
بایدت خورد گندمی افیون
این من از ده طبیب بشنیدم
خود ازو نیز چیزها دیدم
گر تو را نیست حال معده خراب
می‌توان خورد گاهگاه شراب
چون به‌دست آیدت شراب کهن
همره شام یک دو جام بزن
"ملک‌الشعرای بهار"

از همان اول‌، ما و تو به هم رنگ زدیم
وز سر جهل به هم حیله و نیرنگ زدیم
سنگ برداشته بر کلهٔ هم سنگ زدیم
گاه تریاک کشیدیم و گهی بنگ زدیم
من و تو بس که دبنگیم امان از من و تو
من و تو هر دو جفنگیم امان از من و تو
"ملک‌الشعرای بهار"

منبع: کانال کلیدر

#جامعه
#ادبیات
#فرهنگ_عمومی
#سوی_مصرف_مواد
@aminhaghrah