آمین

#بیژن_نجدی
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1

از کدام گوش ِ تو خون می چکد روی ِ زمین
که من حرف بزنم با گوش ِ دیگرت
که من با گوش ِ دیگر تو حرف بزنم؟

#بیژن_نجدی
۴شهریور، داغش ۲۷ساله می‌شود
@aminhaghrah
و حتا نیست
نیمکتی بر البرز
که بنشیند گاهی ابر...

#بیژن_نجدی
@aminhaghrah

بوی انار را بدون انار
و سرخی انار را بدون انار
باور کن.

حضور صدا را بی‌آن‌که صدایی شنیده شود
با دست‌های بسته دور درخت انار
باور کن.
هنگام که می‌ریزد خون از انار و درخت انار
و انار باز می‌شود
خون‌آلود
بر پیرهنی
بدون حضور انار...


#بیژن_نجدی
@aminhaghrah
▪️
نگاه کن، پسرعموی سپیدار
نگاه کن، صدای رعشه‌ی جنگل
ما پنجره‌مان را گشوده‌ایم
تا آفتاب گل‌آلود را
بر آینه بنشانیم...

#بیژن_نجدی
@aminhaghrah
▪️
چند سال پیش از طاهر پرسیده بودم.
- چرا بهش می‌گن عالیه چناری؟
گفته بود "از خودش بپرس"
یک شب بین دوتا سیگار، عالیه گفت که توی محله‌ی آنها شهرداری چندتا چنار کاشته بود، این هوا، نازک و پاکوتاه.
عالیه و مرتضا اونجا وعده می‌ذاشتن، یک هفته بعد از فرستادنش به خاش (مرتضا رو می‌گفت) یکی از چنارها رو با ریشه‌ش کشیدم بیرون، کندمش و همین‌طور روی زمین کشوندمش تا پست‌خونه‌.
گفته بود که چنار رو براش پست کنن به شهربانی خاش، بند سه.

پست‌خونه ریخت به هم و آبدارچی عالیه رو برده بود توی قهوه‌خانه اداره ( یادم نیس اولش یه نعلبکی چای خوردم و بعد زدم زیر گریه. یا اولش گریه کردم بعد نعلبکی... یادم نیس)...


[ بیژن نجدی. آرنا یرمان و دشنه و کلمات در بازوی من؛ دوباره از همان خیابان‌ها ]

• شرح عکس: از راست #بیژن_نجدی جوان و هوشنگ سپهری در لاهیجان

@aminhaghrah
▪️
ملافه و کارگر نقاش و دختری که از آب بود زدند به خیابان. یک اتوبوس از توی تن آنها رد شد. آنها از بدنه چدنی اتومبیل‌ها گذشتند. وسط خیابان منصور سُر خورد. افتاد. پپسی را هم با خودش کشید. روی خط سفیدی که آسفالت را نصف کرده بود غلت زدند. هوایی را که نفس می‌کشیدند بوی بنزین می‌داد.
پپسی گفت: نمی‌شنوم. چی میگی؟
منصور گفت: دوستت دارم.
پپسی گفت: چی؟
منصور می گفت، فریاد می‌کشید: دوستت دارم.
آنها چیزی بودند بین زمین و عشق. بین آسفالت آسمان. روز هم داشت تمام می‌شد. نئون روی بطری راه می‌رفت و تکه‌ای از غروب را روشن می‌کرد.
خاموش که می‌شد، همان تک را سیاه می‌کرد. پپسی خودش و منصور را تا نئون بالا برد. منصور گفت: نشکنش. این فقط یه چراغه. توش هیچکی نیس.
مردم پیاده‌رو، ذرات ریز نئون را که در آسمان تهران پراکنده می‌شدند به هم نشان می‌دادند. دریایی از نورِ پاره پاره آسمان نقاشی شده‌...
منصور گفت: خیلی قشنگه.

[ #بیژن_نجدی | تن‌آبی تنابی | از مجموعه‌ی دوباره از همان خیابان‌ها | نشر مرکز ]


#روایت
@aminhaghrah
▪️
دوبیتی‌های گیلکی #بیژن_نجدی

#شعر_گیلکی
@aminhaghrah
▪️
وصیت‌نامه #بیژن_نجدی برای #شمس_لنگرودی

[ فصلنامه گوهران | شماره ۱۹ و ۲۰ | بهمن ۱۳۸۷ ]

@aminhaghrah
▪️
عجیب این که ماهی‌ها بلد نیستند جیغ بکشند! روزهای بارانی، آن‌ها دیر می‌میرند. در آخرین لحظه وقتی که رمق ندارند، دُمشان را تکان می‌دهند و از گَرم شدن پولک‌های‌شان چیزی نمی‌فهمند (فقط ما آدم‌ها می‌دانیم که می‌میریم، می‌فهمی که؟)

چند قطره باران، مرگ را دو سه قدم از ماهی‌ها دور می‌کند٬ می‌شود این طوری هم گفت که مرگ سیگاری روشن می‌کند و آن قدر همان طرف‌ها قدم می‌زند تا باران بند بیاید...

[ #بیژن_نجدی | یک سرخپوست در آستارا | دوباره از همان خیابان ها | نشر مرکز- تهران، ۷۹ ]

#روایت
#کتاب
@aminhaghrah
Forwarded from Pulp Fiction
كيست‌ در بالكن‌ كه‌ با تلخی می‌گريد؟
و باران‌ هم‌ بند نمی‌آيد
هر روز اين‌ لحظه‌ را دارم
كه‌ از پوستم‌ تو دور می‌شوی.


چهارم شهریور ۹۷، ۲۱ سال پس از وفات شاعر
#بیژن_نجدی.
@DailyFictions
Forwarded from اتچ بات
▪️
چند سال پیش از طاهر پرسیده بودم؛
- چرا بهش می‌گن عالیه چناری؟
گفته بود «از خودش بپرس.»
یک شب بین دو تا سیگار، عالیه گفت که توی محله آنها شهرداری چند تا چنار کاشته بود، این هوا، نازک و پاکوتاه.
عالیه و مرتضی اونجا وعده می‌ذاشتن، یک هفته بعد از فرستادنش به خاش (مرتضی رو می‌گفت) یکی از چنارها رو با ریشه کشیدم بیرون، کندمش و همین طور روی زمین کشوندمش تا پُست خونه.
گفته بود که چنار رو براش پست کنن به شهربانی خاش، بند سه.
پست خونه ریخت به هم و آبدارچی عالیه رو برده بود توی قهوه‌خانه اداره. (یادم نیس اولش یه نعلبکی چای خوردم بعد زدم زیر گریه. یا اولش گریه کردم بعد نعلبکی ... یادم نیس.)

[ دوباره از همان خیابان‌ها | #بیژن_نجدی ]

#روایت
#کتاب
@aminhaghrah
▪️
[ #بیژن_نجدی و محمدعلی #سپانلو ]

۲۹ آبان زادروز محمدعلی سپانلو ست.

@aminhaghrah
Forwarded from آمین (Amin Haghrah)
parvanegihaye_moghaddas@aminhaghrah
bizhan_najdi
[ پروانگی های مقدس]
شعر و صدا: بیژن نجدی
#شعر #بیژن_نجدی #صدا
@aminhaghrah
Forwarded from آمین (Amin Haghrah)
befarmaeid_benshinid@aminhaghrah
bizhan_najdi
[بفرمائید بنشینید باران...]
شعر و صدا: بیژن نجدی
#شعر #بیژن_نجدی #صدا
@aminhaghrah
▼امروز، ۲۴ آبان، زادروز #بیژن_نجدی ست.
شعر و صدای او را بشنوید...

@aminhaghrah
▪️
عاشقان، گیاهانند
که ریشه‌هایشان
فرو رفته است
در کف دست من،
در استخوان کتف تو ،
در جمجمه‌ی شکسته‌ی من.

و این خاطرات من و توست
که توت می‌شود
یک روز ؛
انار می‌شود گاهی؛
که دیروز انگور شده بود

که فردا زیتون و تلخ...

#بیژن_نجدی
#شعر
@aminhaghrah
parvanegihaye_moghaddas@aminhaghrah
bizhan_najdi
[ پروانگی های مقدس]
شعر و صدا: بیژن نجدی
#شعر #بیژن_نجدی #صدا
@aminhaghrah
befarmaeid_benshinid@aminhaghrah
bizhan_najdi
[بفرمائید بنشینید باران...]
شعر و صدا: بیژن نجدی
#شعر #بیژن_نجدی #صدا
@aminhaghrah
Ещё