آمین

#به‌_آذین
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
Forwarded from آمین (Amin Haghrah)
▪️
آزادی از حقیقت جدا نیست...

گفتار در آزادی. محمود اعتمادزاده (م. ا. #به_آذین) تهران: آگاه، ۱۳۵۸.چاپ چهارم.

#روایت
#کتاب
@aminhaghrah
▪️
پوستر انتخاباتی #به‌_آذین!
تصویری از پوستر انتخاباتی محمود اعتمادزاده (بهآذین)، کاندیدای اتحاد دموکراتیک مردم ایران در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ از حوزه انتخابیه #گیلان.

•عکس: شیما مسجدی/ ایسنا

#سند
@aminhaghrah
▪️
خانه‌ی #به‌_آذین در شرف نابودی!

خانه‌ی #محمود_اعتمادزاده (۱۲۹۳، #رشت- ۱۳۸۵، تهران) نویسنده و مترجم نامدار گیلانی در معرض تخریب است. گویی تا امروز ۶۰درصد این خانه از سوی برخی وراث به بساز و بفروش‌ها واگذار شده، و۴۰درصد آن همچنان در اختیار کاوه اعتمادزاده (فرزند به آذین) است و او در تلاش است در صورت جلب همراهی نهادهای مردمی، با خرید سهم سایر وراث، پس از جلوگیری از تخریب، امکان بهره‌برداری از این‌مکان را به عنوان بنیاد فرهنگی یا موزه فراهم آورد.

بهآذین این خانه را در سال ۱۳۴۵ در محله آریا‌شهر تهران خریداری کرده است.

• منبع: معماری معاصر ایران

#میراث
@aminhaghrah
▪️
آزادی از حقیقت جدا نیست...

گفتار در آزادی. محمود اعتمادزاده (م. ا. #به_آذین) تهران: آگاه، ۱۳۵۸.چاپ چهارم.

#روایت
#کتاب
@aminhaghrah
shabe 10 gote@aminhaghrah
beh azin
▪️
فرازی از سخنرانی به آذین
[ شب آخر (دهم) گوته | پاییز ۵۶ ]


...دیدار این شب‌ها، اگر چه روزنه‌ای می‌گشاید و پلی می‌بندد، کار را سرانجام نمی‌دهد. بند و زنجیری که ما را و شما را دور از هم بر جای میخکوب می‌خواست همچنان بر دست و پای ماست. از آن گذشته، سال‌ها ترس و خاموشی به اجبار، سال‌ها جدایی و بدگمانی و نابردباری، رمیده‌خومان‌ کرده نمی‌گذارد با شتابی که در خور وقت است به هم برسیم و گرمای دل‌هامان را یکی کنیم. کوششی! کوششی از دو سو ضرور است تا از این یخبندان‌‌‌ رها شد و یکدیگر را‌‌‌ رها کرد. این، کار من و شما هر دو است. یگانه وظیفۀ امروز ما: آزاد شویم و یکدیگر را آزاد کنیم...


۱۰خرداد سالمرگ اوست...

#به_آذین
#صدا
@aminhaghrah
▪️
او (پسر خانومِ کایو) هرگز دچار ملال نمی‌شود. همان روزنامه‌ای را می‌خواند که در زمان خود، پدرش می‌خواند. عقاید روزنامه چندباری عوض شده، اما او هیچ تغییر نکرده است. او همیشه بر همان عقیده‌ی روزنامه‌ی خویش است!

[ جان شیفته | #رومن_رولان | ترجمه م.ا. #به_آذین ]

#کتاب
#روایت
@aminhaghrah
سه بزرگِ گیلانی:
#سایه، #به_آذین، #احمد_عاشورپور
(اوایل دهه ۸۰)
#عکس
@aminhaghrah
shabe 10 gote@aminhaghrah
beh azin
[فرازی از سخنرانی به آذین]
شب آخر (دهم) گوته/ پاییز ۵۶
#به_آذین
#صدا
@aminhaghrah
محمود اعتماد زاده (۱۳۸۵-۱۲۹۳)
#به_آذین
#ادبیات
#پرتره
@aminhaghrah
🔻۲۳دی ماه، ۱۰۲ ساله گیِ «م. ا. به آذین» نویسنده و مترجم برجسته ی گیلانی ست.
محمود اعتماد زاده (۱۳۸۵-۱۲۹۳) در «رشت» به دنیا آمد، تحصیلات پایه را همان جا و متوسطه را در مشهد گذراند. بعد به فرانسه رفت و از ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۷ دانشجوی دانشکده ی مهندسی دریایی بِرستِ پاریس شد. ۱۳۱۹ به ایران بازگشت و مستقیم به استخدام نیروی دریایی در آمد. کمی خرمشهر بود و بعد با سِمت ریاست واحد تعمیرات نیروی دریایی منطقه شمال در انزلی مقیم شد.
چهارم شهریور ۱۳۲۰ در جریان جنگ دوم جهانی و اشغال ایران و بمباران بندر انزلی توسط روسها، روی پُل تازه ساخت و متحرک غازیان، جراحت عمیقی برداشت که منجر به قطع دست چپ اش شد. از همان روزها دغدغه ی ادبیات و سیاست را توامان داشت. داستان می نوشت و سمپات ایده ی چپ بود. پس کمی بعد (۱۳۲۳) از ارتش استعفا داد و به وزارت فرهنگ منتقل شد. با تدریس خصوصی زبان فرانسه و ریاضی در دبیرستان‌ها و کار در کتابخانه ملی و روزنامه نگاری امورات می گذراند. با کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ اما برای همیشه از خدمت در دستگاه های دولت منع شد و از آن پس بیشتر به کار ترجمه مشغول بود تا زمان مرگ. از انقلاب ۵۷ کار بر او بیشتر سخت شد. از کانون نویسندگان طرد شد. حبس کشید و ۶۹ که خسته و بیمار آزاد شد از نو دل به ترجمه داد تا خرداد ۸۵ که قلبش ایستاد.
از یادگاری های به آذین برای ما (به جز خاطره نویسی ها و داستان ها) ترجمه های خوب و جاندار و روانش از شولوخف، بالزاک، رومن رولان، شکسپیر و.. است. یکی اش هم سخنرانیِ پرمغزش در شب آخر از شبهای شعرِ گوته در پاییز ۵۶(همین که در ادامه از آمین خواهید شنید) وقتی پیرامونِ آزادی بیان و قلم و هم اهمیت با هم بودنِ اهل اندیشه رو به انبوه مخاطبین حاضر در محوطه انجمن فرهنگی ایران –آلمان می گوید:

🔹«جمعیت جوان پرشور و ناشکیبایی که در این شب‌ها نشان داد چه خوب می‌تواند در عین آگاهی و انتظار بجا خویشتن‌دار و موقع‌شناس و شکیبا باشد، بی‌سخن به امثال من آموخت که چیستیم و چه باید باشیم: زبان گویای جمع.
آموخت تا بدانیم که اگر این نباشیم، نیستیم. و باز، در پیوندی که در این شب‌ها تازه گشت، یک بار دیگر به تاکید تمام دانسته شد که شاعر و نویسنده از کدام چشمۀ زندگی آب می‌خورد و در چه هوایی دم می‌زند: آب و هوای خلق، ـ این تودۀ گمنام که، در توالی پیگیر روز و ماه و سال، خود را و هر چه را به محک تجربه می‌آزماید، کار می‌کند، می‌اندیشد، می‌آفریند، و در این سیر آهستۀ خو گرفته آدمی و آدمی‌گری را به پیش می‌راند. آبشخور همۀ ما همین چشمۀ جوشان زندگی خلق است. نیرو و توان و برد اندیشۀ ما از همین و در همین است. همیشه. تا بود چنین بود و تا هست چنین است.
اما، خود می‌دانید. زحمت‌افزایی‌ها کم نیست. راه نویسنده و شاعر به سوی خلق هنوز با پرچین‌ها و خار و خس‌ها و خرسنگ‌ها بسته است. راهزنان در کمین‌اند. دیدار این شب‌ها، اگر چه روزنه‌ای می‌گشاید و پلی می‌بندد، کار را سرانجام نمی‌دهد. بند و زنجیری که ما را و شما را دور از هم بر جای میخکوب می‌خواست همچنان بر دست و پای ماست. از آن گذشته، سال‌ها ترس و خاموشی به اجبار، سال‌ها جدایی و بدگمانی و نابردباری، رمیده‌خومان‌ کرده نمی‌گذارد با شتابی که در خور وقت است به هم برسیم و گرمای دل‌هامان را یکی کنیم. کوششی! کوششی از دو سو ضرور است تا از این یخبندان‌‌‌ رها شد و یکدیگر را‌‌‌ رها کرد. این، کار من و شما هر دو است. یگانه وظیفۀ امروز ما: آزاد شویم و یکدیگر را آزاد کنیم...»
#به_آذین
#ادبیات
#گیلان
#رشت
@aminhaghrah