الفیا

#نقد_شعر_صرافان
Канал
Искусство и дизайн
Новости и СМИ
Образование
Книги
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала الفیا
@alefyaПродвигать
498
подписчиков
130
фото
14
видео
1,01 тыс.
ссылок
مجله‌ی ادبی الکترونیکی الف‌یا شماره‌ی تماس: 88300824 داخلی 110 ارسال متن: [email protected] ارتباط با سردبیر:
آنچه صرافان به عنوان مضمون پردازی عاشقانه به آن روی می آورد در حقیقت بهره گیری از شگردهای روزمره ی کلامی برای جذب مخاطب در دنیای مجازی ست. کاری که شاید هر کس دیگری با اندک بهره ای از ذوق هنری بتواند انجام بدهد. اما چنین آزمونهایی از شاعری با سابقه ی صرافان پذیرفتنی نیست.

http://alefyaa.ir/1396/01/25/%D8%AA%D8%B5%D9%86%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C/

#صرافان_زیر_ذره‌بین
#نقد_شعر_صرافان
#غلامرضا_ظریقی
#الفیا
شاید بی راه نباشد اگر بگویم تقریبا هیچ کدام از شعرهای او بدون سهل انگاری نیست. در برخی از شعرها ممکن است لازم باشد دقیق تر بشویم و در برخی دیگر مانند این شعر بدون دقت هم می توانیم اشکال ها را ببینیم. چنین کوتاهی هایی حتی برای شاعر نوپایی که در انجمنهای ادبی شعرش را به نقد می گذارد قابل گذشت نیست چه رسد به صرافان که نامی در شعر برآورده و چند مجموعه ی شعر منتشر کرده است.

http://alefyaa.ir/1396/01/23/%D8%B3%D9%87%D9%84-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%AE%D8%AA%DB%8C/

تا پایان هفته با منتقدان الفیا در نقد شعرهای صرافان همراه باشید.

#صرافان_زیر_ذره‌بین
#نقد_شعر_صرافان
#غلامرضا_طریقی
#الفیا
شاعری که هیچ گاه در طول عمرش چنان که باید شعر نخوانده و به دیوان‌های شاعران گذشته سری هم نزده است حتی اگر بخواهد نمی تواند از پس زبان بربیاید. چون به طور کلی زبان را نمی شناسد. وقتی کسی از شگردی آگاهی نداشته باشد چگونه می تواند از آن استفاده کند؟ یا مثلا کسی که هیچ گاه دغدغه ی نو شدن و نو اندیشیدن نداشته چگونه می تواند در لحظه اراده کند و نو بنویسد؟ یا اگر بخواهد چنین کند از کجا می تواند تشخیص بدهد که آوردن هر کلمه ی نو و روزمره ای عامل نو شدن شعر نیست. مثلا بی هوا “مترو” را کشان کشان وارد غزلش می کند و گمان می کند که همه ی ایستگاههای عالی شعر را فتح کرده است.


http://yon.ir/fA32H

تا پایان هفته با منتقدان الفیا در نقد شعرهای صرافان همراه باشید.

#صرافان_زیر_ذره‌بین
#نقد_شعر_صرافان
#غلامرضا_طریقی
#الفیا
در موارد معدودی قوافی صرافان با ملاک‌های سنتی علم قافیه ناسازگار است؛ مثلا «ناراضی» را با «رازی/ آوازی/ آغازی» قافیه کرده که هم به لحاظ خطی مشکل دارد و هم «ی» نکره و غیر نکره را رعایت نکرده است (آهو: ۱۱۲)؛ البته این خروج از نُرم‌ها می‌تواند آگاهانه و از سر تفنن باشد؛ چنان که «جنازه است/ راز است» را نیز قافیه کرده و خوش نشسته است (آهو: ۳۵).

http://alefyaa.ir/1396/01/19/%D9%87%D8%B1-%DA%A9%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88-%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%A2%DB%8C%D8%AF/

#نقد_شعر_صرافان
#رضا_بیات
#نقد_شعر
#الفیا
با دورۀ دوم الفیا همراه باشید:
#نقد_شعر_صرافان
رضا بیات:
از دیگر نکات موسیقایی قابل ذکر شعر صرافان، وضعیت قوافی اوست. در اغلب موارد، قافیه‌های او فقط هستند و نقش پررنگی در ایفای مطلب یا اعجاب‌بر‌انگیزی شعر ندارند. شاید تنها یکی دو شعر باشند که قافیه‌هایی نوجویانه و غیر متعارف دارند.

غلامرضا طریقی:
حد فاصل نو شدن و فانتزی نوشتن آنقدرها کم نیست که شاعر آن را حس نکند. با این پیش شرط که او همه ی مراحل تجربه ی شعر عاشقانه را طی کرده باشد. در غیر این صورت ممکن است به هوای عاشقانه نوشتن به لغزشی بیفتد که نابلدی او را آشکار می کند. در شعرهای عاشقانه ی قاسم صرافان متاسفانه اغلب با چنین مواردی مواجه ایم. گاهی آنقدر شوخی های عاشقانه چشم را می زند که حس می کنیم به جای شعر عاشقانه با شعر طنز مواجهیم. متاسفانه این اتفاق در شعرهای مذهبی صرافان نیز می افتد. هر چند کمتر. اما در این شعرها هم نوگرایی های صرَافان اغلب به نتیجه ی نامطلوبی منجر می شود.

.......................................
#نقد_مارون
#بلقیس_سلیمانی
طاهره حبیبی:
در مارون چیزهای مهمی غایب هستند. هیچ اراده انتخابگری وجود ندارد. کسی نیست که مقابل جریان تند حوادث بایستد و یا دست کم به زبان ادعای ایستادن کند. همان طور که کسی نیست که این اتفاقات را گردن بگیرد. مطلقا رد پایی از عاملیت وجود ندارد. انقلاب هم انگار انقلابی کور و صرفا برآمده از جبر تاریخ است.

محسن باقری:
بلقیس سلیمانی در جای جایِ آخرین رمانش"مارون"، نشان داده که حتی نمی‌تواند از مقوله‌ی نخ‌نمای تُخس کردن واژه‌های جنسی، در جهتِ "جذاب‌شدن" و پیشبردِ قصه‌‌اش بهره بگیرد. دو پاراگراف، برای نشان دادن نابلدی‌اش در استعمال کلمه‌های «جنسی» و ساختنِ موقعیت‌های «خشن»، کافی است. در این نقد اساسا با ارجاع به متن نشان خواهم داد که بسیاری از زنان وپیر زنانِ روستاهای ایران در تعریف کردنِ قصه‌هایی که دارند، از نویسنده مارون، تواناترند؛ در جمله‌بندی، فضاسازی، از هم‌گسیخته نبودن و استفاده از واژه‌های «مربوط و دقیق»؛ و نه لزوما پاستوریزه.

....................................
#کارنامۀ_کتاب‌بازها
مجتبی طالقانی:
تا همين چند وقت پيش در بازار كتاب ايران خبري از پاتريك موديانو نبود، نويسنده برنده‌ی نوبل ادبيات ٢٠١٤ كه اتفاقاً نویسنده‌ی بدي هم هست، نه نقدي، نه ترجمه‌ای و نه حتي نامي. جايزه نوبل اما كار خودش را كرد، ذوق‌زدگی حاصل از اين جايزه چنان بود كه امروز به‌سختی ويترين مغازه‌ای را می‌بینید كه اثري از موديانو آنجا جا خوش نكرده باشد.
.................................
#سفرنامۀ_افغانستان
#بولانی_در_بلخ
محمدمهدی شیخ‌صراف:
نه بوق سگ بود و نه خروس خوان و نه گرگ و میش که تلفن زنگ خورد. کورمال بلند شدم جواب دادم. ساعت یک ربع به دو بامداد. شماره ناشناس که با لهجه افغانی صحبت می‌کرد. فکر کردم راننده است که زودتر تماس گرفته برای اینکه خواب نمانیم. اما مسئول موترهای شرکت حصارک پنجشیر بود. گفت اتوبوس کابل به جای سه، دو و نیم حرکت می کند. ساعت دو و ربع راننده با تاکسی کرولا رسید جلوی بلاک ولی ما هنوز مشغول بودیم. سگ نگهبان حتی بیدار هم نشد. ساعت دو و نیم که سوار شدیم باز همان آقا زنگ زد: آقای مهدی! به کدام منطقه هستید؟
................................
#روایت‌های_کار
#روایت‌های_بیکاری

بوبن یه چیزی می گفت : « واژه ی کار مرا به یاد زنانی می اندازد که هشت ساعت در روز قطعات پلاستیکی را در کارخانه های الکترونیکی بر هم سوار می کنند. مردانی که بامدادان تاریک زمستان به انتظار اتوبوس می ایستند. آموزگارانی که دیدگان خویش را بر ورقه هایی که لطفی در آن ها نیست می فرسایند. زنان نظافتچی که شبانگاه دفتر کار مدیران را نظافت می کنند. مردانی که در آب چرب رستوران ها ظرف می شویند. واژه ی " کار " مرا به یاد میلیون ها آدم می اندازد و هیچ گاه نویسندگان را به خاطرم نمی آورد» همون.

.................................
#متا_الفیا
#انتخابات
میثم امیری:
چه سودی است در این برد و باخت؟ و چه سود قاضی نوغانی با آمدنش، دو قطبی طبیعیِ انتخاب رییس دولت را تبدیل کند به یک انتخاب نیابتیِ بی‌فایده؛ وقتی یک سر این انتخاب اساسا در خاک آرمیده است؛ بردنش «مثلا حالا که چیِ» خلق است و باختن به آن مذّمت مضاعف ملت است و دردسر بیشتر.

..................................................

http://alefyaa.ir/