🔸سخن گویان روایت
ادبی و منتقدان ناشی
🖊اسماعیل امینی
در متن
ادبی، چه شعر باشد و چه داستان و رمان گاهی گفت و گوهایی درمیگیرد. انسانها، جانوران و گیاهان حرف میزنند. حتی گاهی اشیاء و مفاهیم و پدیدههای مختلف، حرف میزنند. این گویندگان لزوماً عروسکهایی سخنگو نیستند که سرنخشان در دست مؤلف باشد و آنها فقط سر بجنبانند و دهانشان را باز و بسته کنند، تا حرفهای شاعر و نویسنده را بیان کنند.
هر کدام از این سخنگویان، حرفی برای گفتن دارند که ممکن است، با حرف سخنگویان دیگر همان متن، سازگار نباشد و به همین شیوه، طبعاً با حرفها و عقاید نویسندۀ متن نیز سازگاری نخواهد داشت.
غفلت از این نکتۀ ساده، بسیاری از منتقدان و تحلیگرانِ متنهای
ادبی را به بیراهه برده است؛ چندان که با کنار هم چیدن حرفهای متناقض از یک متن
ادبی، گمان کردهاند که مچ نویسنده را گرفتهاند و پرده از روی تناقض گوییهای او برداشتهاند.
از این شگفتتر، روش منتقدانی است که براساس گفتههای شخصیتهای روایتها، شاعران و نویسندگان را، گزینش اخلاقی و اعتقادی میکنند و مثلا اگر از زبان یک شخصیت خلافکار در رمان، فحش و کلمات رکیک شنیده شود، گره بر ابرو میافکنند که: جناب نویسنده از شما بعید است!
یک نکتۀ سادۀ دیگر این است که در شعر، گاهی شاعر از زبان اول شخص حرف میزند؛ مثلا سعدی میگوید:
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
منتقد ناشی وقتی این بیت را میخواند، لبخندی میزند و سری تکان میدهد و زیر لب میگوید: پس سعدی هم اهل نظربازی و به تعبیر امروزی چشم چرانی بوده است. بعد همین داوری عوامانه را در مقالهاش مینویسد.
منتقد ناشی، نمیداند که «من» در شعر، لزوماً سخنگوی خود شاعر نیست و اغلب، بیانگرِ وضعیت و اندیشه و عاطفۀ انسان است در گستردهترین صورت آن.
حتی زمانی که شاعر، با اشاره به نام و تخلص خود از واقعهای حرف میزند، به معنای آن نیست که آن واقعه حتماً تجربۀ شخصی اوست. در این گونه شعرها هم، «منِ شاعر» جایگزینِ انسان و تجربههای قابل تعمیم انسانهاست.
پس منتقد کم سواد باید در تحلیل این گونه ابیات، کمی تأمل کند و شتابزده ننویسد تا نوشتهاش اسباب استهزاء و انبساط خاطر خوانندگان نشود.
📎http://alefyaa.ir/?p=5311#نقد_ادبی#اخلاق_نقد#یادداشت#اسماعیل_امینی@alefya