الفیا

#اسماعیل_امینی
Канал
Искусство и дизайн
Новости и СМИ
Образование
Книги
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала الفیا
@alefyaПродвигать
498
подписчиков
130
фото
14
видео
1,01 тыс.
ссылок
مجله‌ی ادبی الکترونیکی الف‌یا شماره‌ی تماس: 88300824 داخلی 110 ارسال متن: [email protected] ارتباط با سردبیر:
خبرخونی ۸/ زهیر توکلی: شاعرانِ هیئت‌ها برای ارتقاء کیفیت شعرشان عطشی ندارند/ شعر ضعیف [در هیئت‌ها] زیاد است.

🔴 سجاد در خبرخونی این هفته به اظهارنظرهایی درباره شعرهای عاشورایی پرداخته و ملاک‌های جایزه شعر احمد شاملو و نظر ستون‌نویس ادبی گاردین درباره جایزه من‌بوکر و صحبت‌های اسماعیل امینی درباره صدا و سیما را مرور کرده است.
#خبرخونی
#سجاد_نوروزی
#احمد_شاملو
#اسماعیل_امینی
#انجمن_شاعران_ایران
#سهیل_محمودی
#ساعد_باقری
#عباس_احمدی
#روزنامه_گاردین
#زهیر_توکلی
http://alefyaa.ir/?p=10350
@alefya
🔴 طنز خیلی جدی‌تر از آن است که اسباب تفنن و تفریح باشد.

دوازه بعلاوه یک کتاب #طنز به انتخاب #اسماعیل_امینی
#کتاب‌خانه_الفیایی‌ها

http://alefyaa.ir/?p=10185
@alefya
اسماعیل امینی، شاعر و منتقد ادبی درباره راز پرفروش شدن برخی از کتاب‌های شعر نوشته‌ است:
🔴دستکاری در داستان‌های تاریخی و اساطیری، برای تأمین نظرِ جماعتِ «چه قدر جالبه!». همین الان با این دستکاری‌های پیشنهادی من شعر بسازید و منتشر کنید و سیلِ لایک‌ها و بازنشرها را ببینید؛ «رقابت عشقی آدم و شیطان بر سر حوا»، «چشم‌پزشکی پیراهن یوسف»، «ماهی‌فروشی یونس»، «فروشگاه لوازم عید کریسمس با مدیریت حضرت مسیح» و پرت‌وپلاهایی از این قبیل که در این سال‌ها مضمون هزاران رباعی و غزل و شعر سپید بوده است در خط تولید انبوه شعر زرد.

#دوشنبه‌_های_نقد_شعر
#اسماعیل_امینی
#پرفروش_ها

متن کامل این یادداشت را در سایت بخوانید:

http://alefyaa.ir/?p=9703
@alefya
پروین طنّاز

دکتر #اسماعیل_امینی طنز در آثار پروین را بررسی کرده است.
یادداشت دکتر امینی جملگی در سایت در دسترس است. (540 واژه)

http://alefyaa.ir/?p=9298

@alefya
📜شعر بچه یتیم وزارتخانه است.

📌ارزیابی عملکرد جشنوارۀ بین‌المللی شعر فجر در گفتگو با اسماعیل امینی؛ دبیر دوره‌های نهم و دهم.

👥مسعود دیانی

▪️در این مرز پرگهر هر اتفاقی می‌افتد کتابی که مجوز گرفته، منتشر شده و یک چاپش هم درآمده، یک نفر می‌آید از نمایشگاه کتاب جمع می‌کند؛ حتی بدون این‌که حکمی داشته باشد. وقتی هم چیزی بگویی لباسش را کنار می‌زند می‌بینی کلت دارد. فقط چون کلت دارم می‌توانم کتاب را جمع کنم.

▪️مجوز چیست؟ نمایندۀ مجلس را هم قبول ندارند. نمایندۀ مجلس سخنرانی می‌کند می‌زنندش. کنسرت می‌خواهد برگزار شود کنسرت را لغو می‌کنند. کنسرت مجوز گرفته، سرمایه‌گذاری کرده، هزینه کرده، الآن می‌آید دم در می‌ایستد و می‌گوید من نمی‌گذارم.

▪️ زنگ می‌زنند و می‌گویند فلانی، فلانی و فلانی چرا کاندیدا شدند. از کجا زنگ می‌زنند؟ معلوم نیست؛ خرزو خان. واقعاً این‌طور است؛ یعنی اگر قرار است چیزی رسمی باشد با زنگ زدن که نیست. باید نامه بدهند.

▪️به نظر من هیچ‌کس غیر نیست. ازنظر من هرکس در این مملکت و زیر این پرچم زندگی می‌کند حق دارد کتاب منتشر کند؛ اما رسید به‌جایی که مفاخر شعر انقلاب را کنار گذاشتند؛ هم کتاب سید و هم کتاب قیصر را. غیررسمی نوشتند که این‌ها شاعر انقلاب نیستند.

▪️یک‌بار یک نفر با شعر پروین اعتصامی برنده شد؛ کودکی کوزه‌ای شکست و گریست.

▪️جریان شبه‌روشن‌فکری ما از آغاز از دورۀ مشروطه به بعد به‌شدت با میراث شعری کهن ما مخالف بود. به‌شدت با خط فارسی مخالف بود و آن را مانع گسترش تفکرات روشن‌فکری می‌دید.

▪️ در جلسات شعرخوانی بیت رهبری دو تفکر غلط وجود دارد؛ یکی این‌که این شعر آنجا و در تلویزیون هم بگیرد و این می‌شود شعر تریبونی که در نهایت به شعر لطمه خواهد زد؛ دیگر این‌که فلان آدم را معرفی کنیم؛ چون بچه خوبی است.


متن کامل این گفت‌وگو را در سایت مجلۀ ادبی الف‌یا بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=8306

گفت‌وگوی الف‌یا با عبدالجبار کاکایی و علیرضا قزوه را نیز در لینک‌های زیر بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=8209
📎http://alefyaa.ir/?p=8226
#مسعود_دیانی
#اسماعیل_امینی
#سی_گانه_فجر24
#دوازدهمین_جشنواره_شعر_فجر
#گفت_و_گو
@alefya
📜جشنوارۀ شعر، و لبخندِ مرموز موش‌ها

✍🏼اسماعیل امینی

- الو جشنوارۀ شعر؟
+بله بفرمایید.
- من تماس گرفتم بگویم که شما چرا فقط شاعرانِ ترسو و محتاط را دعوت می‌کنید؟ چرا شاعرانِ شجاع و مبارز و معترضی مانند من، به جشنواره دعوت نمی‌شوند؟ من سال‌هاست که در تمام جشنواره‌های کوچک و بزرگ، دعوت شده‌ام و شعرها خوانده‌ام و توفان‌ها به پا کرده‌ام.
+ به به! چه قدر خوب! اتفاقاً ما دنبالِ یک شاعرِ توفانی و زلزله‌ای و سیلابی هستیم، چون ستاد حوادث غیر مترقبه هم در جشنوارۀ امسال مشارکت دارد.
- ستاد حوادث چرا نمی‌رود به تبعاتِ زلزله و سیل و برف و کولاک رسیدگی کند؟
+ آن ستاد، مدتی است که وظایفِ خودش را به مردم و بازیگران سینما و فوتبالیست‌ها، واگذار کرده و حالا با خیالِ راحت نشسته و دارد شعر عرفانی می‌خواند و حال می‌کند.
ای شاعرِ معترضِ شیردل! جانِ هر کسی که دوست داری، بیا و در جشنوارۀ ما شعرِ خطرناک بخوان و کولاک کن، بلکه این ستادِ بحران از خوابِ غفلت بیدار بشود و برود سرِ کارِ اصلی خودش.
- من هم نظرم همین است. به نظرِ من هم اگر هر کس برود سرِ کارِ اصلی خودش، مملکت درست می‌شود. می‌خواهید شعری را که در این موضوع گفته‌ام برای‌تان بخوانم؟
+ جانِ بچه‌ات! بی‌خیال شو. شعر خطری نخوان که به این خطوط تلفن هیچ اعتمادی نیست. من هر شب این کابوس را می‌بینم که چند تا موشِ گُنده، در زیرِ خیابان‌های شهر، کابل‌های تلفن را جویده‌اند و هندزفری به گوش‌شان است و دارند مکالماتِ مردم را گوش می‌کنند و لبخند مرموزی روی لب‌شان است.
- ببین! ستاد جشنواره که نباید این قدر ترسو باشد. تو برایم رسماً دعوتنامه بفرست و اعلام کن که در جشنوارۀ امسال، تمامِ صداها شنیده خواهد شد و توفان به پا می‌کنیم و کولاک می‌کنیم.
تا من بتوانم رسماً جشنواره‌ را تحریم کنم بعد تو هم کناره گیری کن و بیا با هم توفان به پا کنیم و کولاک کنیم، تا این برادرانِ ستادِ بحران، از بی‌کاری خمیازه نکشند.
+ من تلفن را قطع می‌کنم، چون لبخندِ مرموزِ موش‌ها را نمی‌توانم فراموش کنم.

📎http://alefyaa.ir/?p=8180

#اسماعیل_امینی
#دوازدهمین_جشنواره_شعر_فجر
#سی_گانه_فجر۱۸
#الفیا
@alefya
📜جشنوارۀ شعر، عشق است

✍🏼اسماعیل امینی

جشنوارۀ شعر باید جوری برگزار بشود که جایزه بگیرانِ حرفه‌ای و مسافرانِ دائمی جشنواره‌‌ها، از آن راضی باشند. و اگر نباشند، صدای‌شان درمی‌آید و قهر می‌کنند و اعتراض می‌کنند و کمپین می‌سازند.
جایزه بگیر حرفه‌ای، کاری ندارد جز دنبال کردن لینک‌ها و فراخوانِ جشنواره‌ها؛ مدت‌هاست که مطالعه را کنار گذاشته است و فقط گاهی به شاعرانِ تازه کار توصیه می‌کند که مطالعه را جدی بگیرند.
او جایزه بگیر حرفه‌ای است و فرصتی برای مطالعه ندارد. اول فراخوان را می‌خواند. بعد سر و گوشی آب می‌دهد، تا مسئولان جشنواره و خطوط ارتباطی را شناسایی کند. بعد با داوران تماس می‌گیرد.
سلام استاد، خیلی خوشحالم که شما داوری جشنواره را پذیرفته‌اید. امیدوارم که نگذارید صاحبانِ استعداد نادیده گرفته شوند.
اما جایزه بگیر حرفه‌ای دیگری هست که پیچیده‌تر عمل می‌کند؛ چند تا شعر برای داور جشنواره می‌فرستد و از استاد می‌خواهد که در انتخاب شعر، برای ارسال به جشنواره کمکش کند. البته تظاهر می‌کند که از داور بودن استاد، بی‌خبر است.
یک جور جایزه بگیران مشارکتی هم داریم. دو سه شاعر، با هم شریک می‌شوند و شعرهایی می‌سازند و به نام یک نفرشان به جشنواره می‌فرستند و بعد جایزه را تقسیم می‌کنند.
این جایزه بگیران مشارکتی، اگر با مرام باشند و جایزۀ دوستان‌شان را بالا نکشند طبعاً مشکلی پیش نمی‌آید تا زمانِ چاپ شعرهای مشارکتی در کتاب.
اما از آن جالب‌تر زمانی است که شاعرانِ مشارکتی همه‌شان از یک جنسیت نباشند.
های های های! الان لابد دورخیز کرده‌اید که به جای مطلب طنز، داستانِ زردِ عاشقانه بخوانید و روایتِ وصال وفراق و بی‌وفایی و بدعهدی مردانِ سنگدل در برابر عاطفه و اعتمادِ دخترانِ مهربان را بشنوید.
قصه‌های عاشقانۀ سوزناکی که تمام قهرمانانش، شاعران جوان باشند و اغلب گفت‌ و گوها و توصیف‌هایش در قالب غزل و مثنوی و شعر نیمایی و شعر سپید باشد.
آی عشق! آی عشق!
چهرۀ آبی‌ات پیدا نیست.
دنیایی که در آن عشق نباشد، یک پول سیاه نمی‌ارزد، چه رسد به جشنوارۀ شعر.

📎http://alefyaa.ir/?p=8144

#اسماعیل_امینی
#دوازدهمین_جشنواره_شعر_فجر
#سی_گانه_فجر۱۶
#الفیا
@alefya
📜جشنوارۀ شعر بدونِ «من» به چه دردی می‌خورد؟

✍🏼اسماعیل امینی

فقط من! یعنی هر چه تأمل می‌کنم و سهام فکر خویش را به آفاق جهان و به گسترۀ جغرافیا و عمق تاریخ پرتاب می‌کنم، باز هم می‌بینم که: شاعر، فقط من!
یعنی نه این که شاعری دیگری در عالم نداریم؛ البته که داریم. اما اگر بی‌طرف و منصف باشیم، ناگزیریم که اعتراف کنیم که هیچ شاعری در قد و قوارۀ من نیست. تاریخ ادبیات است و شعر فارسی است و من هستم دُردانۀ بی همانند شعر ایران.
پس جشنوارۀ شعری که «من» در آن نباشم و کتاب «من» در آن برگزیده نشود، یا برگزیده بشود و همراه آن کتاب شاعر دیگری هم برگزیده شود، آن جشنواره به چه دردی می‌خورد؟
کدام شاعر است که مثل «من» کتابش، پنج چاپ هم زمان داشته باشد؟
کدام شاعر است که مثل «من» چندین صفحۀ طرفداران و سینه چاکان در فضای مجازی داشته باشد و برای مدیریت هر صفحه و خریدن فالوور کیلویی، کلی هزینه کرده باشد؟
کدام شاعر است که مثل «من» این همه عکسِ سلفیِ لایک خور داشته باشد؟
کدام شاعر است که مثل «من» این همه لابی و رانت و دوست و رفیقِ دُم کلفت داشته باشد؟
آن وقت من این جا به مصداقِ (جهانی‌ست بنشسته در گوشه‌ای) نشسته‌ام و جشنوارۀ شعر برگزار می‌شود، نه از «من» دعوت می‌شود و نه از «من» تقدیر می‌شود و نه از «من» نظرخواهی می‌شود و نه از کتاب «من» حرفی به میان می‌آید.
«من» خودم شخصاً با برگزارکنندگان و داوران و مدیران جشنواره و از آن بالاترها هم صحبت کرده‌ام و لابی کرده‌ام و اعتراض کرده‌ام و مصاحبه‌ها و توئیت‌ها و مقاله‌ها منتشر کرده‌ام و از ویژگی‌ها و برتری‌های خودم و شعرهایم، سخن گفته‌ام و بارها تأکید کرده‌ام که از قرن هشتم که روزگار حافظ است، تا همین امروز که اواسط قرن پانزدهم هجری است، هیچ شاعر مطرحی جز «من» در ایران ظهور نکرده است.
پس «من» حق دارم که بگویم جشنواره‌ای که در آن لابی‌ها و رانت‌ها و تلفن‌های مخصوص و سفارش‌های ویژه و دوستانِ آدم‌های دُم کلفت، جایی نداشته باشند، به هیچ دردی نمی‌خورد.

📎http://alefyaa.ir/?p=8082

#اسماعیل_امینی
#دوازدهمین_جشنواره_شعر_فجر
#سی_گانه_شعر_فجر۱۰
#الفیا
@alefya
📜جشنوارۀ شعر، باقلواست

✍🏼اسماعیل امینی

جشنوارۀ شعر، خیلی مهم است و از آن مهم‌تر این است که جشنوارۀ شعر، خیلی خوب است و از آن خوب‌تر این است که جشنوارۀ شعر، خیلی مفید است و از آن مفیدتر این است که جشنوارۀ شعر، باقلواست.
جشنواره، اهمیت دارد، و چون اهمیت دارد پول دارد و چون پول دارد، خرید دارد و چون خرید دارد، لابد فاکتور دارد و هر جا که فاکتور باشد، پورسانت هم هست و شکر خدا راکه روزی رسان است.
پس در هر جشنواره‌ای مقدار زیادی چیزهای خرت و پرت باید خریداری شود و به مهمانان اهداء شود؛ از کیف چرمی و پوشه و جا کلیدی بگیر تا بسته‌های فرهنگی، شامل کتاب‌هایی که تولید شده و خریداری نداشته است.
اما از هدایای، ویژه‌ای که در جشنواره‌ها مرحمت فرموده‌اند؛ اقلام جالبی از این قبیل هم بوده‌است:
۱.یک کارتن خیار درختی گلخانه‌ای، نمادی از رشد اقتصاد کشاورزی
۲. یک جفت مرغ و خروس محلی، نمادی از اهمیت عشق و ازدواج و وفاداری
۳. یک رأس بزِ زندۀ بازیگوش، نمادی از چالاکی و نشاط و امید
۴. یک عدد خورجین دو کفه‌ای دست باف، نمادی از آشتی سنت و تجدد. جای این خورجین در گذشته، دور از جناب بر پشت خر بود و امروز بر ترکِ موتورسیکلت.
۵. یک بسته شامل پانزده ربع سکۀ تقلبی دست ساز، به جای پنج سکه تمام که جایزۀ نفر اول بوده است.
۶. یک عدد تابلوی پلاستیکی وان یکاد، به عرض نیم متر و طول دو متر، که چون در اتوبوس و قطار نمی‌گنجید، تمام شاعران تابلوها را در لابی هتل رها کردند.
۷. یک قواره پارچۀ کت و شلواری و یک سرویس کامل ظروف آشپزخانه
***
یک بار دیگر به فهرست نگاه کنید و ببینید چقدر به صورتِ جهیزیۀ جوانان عازم خانۀ بخت، شباهت دارد.
تازه این‌ها وقتی است که هدایا به هرحال به دست شاعران می‌رسیم.
یکی از شگردهای جشنواره‌ای این است: شاعران عزیز! لطفاً شماره حساب‌تان را در این برگه بنویسید، تا هدایای نقدی‌تان را در اولین فرصت واریز کنیم.
لطفاً این رسید را هم امضا کنید. شاعران عزیز، و داوران عزیز، رسید را امضا می‌کنند و می‌روند به شهر و دیارشان و منتظر اولین فرصت می‌نشینند و البته آن قدر نجیب هستند که هیچ وقت، چیزی نخواهند گفت. اصلاً شاعری که چشمش دنبال پول باشد، شاعر خوبی نیست. شاعر باید سراسر زهد و معنویت و نورانیت باشد.

📎http://alefyaa.ir/?p=8004

#اسماعیل_امینی
#سی_گانه_شعر_فجر۴
#دوازدهمین_جشنواره_شعر_فجر
#الفیا
@alefya
🔸سخن گویان روایت ادبی و منتقدان ناشی

🖊اسماعیل امینی

در متن ادبی، چه شعر باشد و چه داستان و رمان گاهی گفت و گوهایی درمی‌گیرد. انسان‌ها، جانوران و گیاهان حرف می‌زنند. حتی گاهی اشیاء و مفاهیم و پدیده‌های مختلف، حرف می‌زنند. این گویندگان لزوماً عروسک‌هایی سخنگو نیستند که سرنخ‌شان در دست مؤلف باشد و آنها فقط سر بجنبانند و دهان‌شان را باز و بسته کنند، تا حرف‌های شاعر و نویسنده را بیان کنند.
هر کدام از این سخن‌گویان، حرفی برای گفتن دارند که ممکن است، با حرف سخن‌گویان دیگر همان متن، سازگار نباشد و به همین شیوه، طبعاً با حرف‌ها و عقاید نویسندۀ متن نیز سازگاری نخواهد داشت.
غفلت از این نکتۀ ساده، بسیاری از منتقدان و تحلی‌گرانِ متن‌های ادبی را به بیراهه برده است؛ چندان که با کنار هم چیدن حرف‌های متناقض از یک متن ادبی، گمان کرده‌اند که مچ نویسنده را گرفته‌اند و پرده از روی تناقض گویی‌های او برداشته‌اند.
از این شگفت‌تر، روش منتقدانی است که براساس گفته‌های شخصیت‌های روایت‌ها، شاعران و نویسندگان را، گزینش اخلاقی و اعتقادی می‌کنند و مثلا اگر از زبان یک شخصیت خلافکار در رمان، فحش و کلمات رکیک شنیده شود، گره بر ابرو می‌افکنند که: جناب نویسنده از شما بعید است!
یک نکتۀ سادۀ دیگر این است که در شعر، گاهی شاعر از زبان اول شخص حرف می‌زند؛ مثلا سعدی می‌گوید:
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارم
منتقد ناشی وقتی این بیت را می‌خواند، لبخندی می‌زند و سری تکان می‌دهد و زیر لب می‌گوید: پس سعدی هم اهل نظربازی و به تعبیر امروزی چشم چرانی بوده است. بعد همین داوری عوامانه را در مقاله‌اش می‌نویسد.
منتقد ناشی، نمی‌داند که «من» در شعر، لزوماً سخن‌گوی خود شاعر نیست و اغلب، بیانگرِ وضعیت و اندیشه و عاطفۀ انسان است در گسترده‌ترین صورت آن.
حتی زمانی که شاعر، با اشاره به نام و تخلص خود از واقعه‌ای حرف می‌زند، به معنای آن نیست که آن واقعه حتماً تجربۀ شخصی اوست. در این گونه شعرها هم، «منِ شاعر» جایگزینِ انسان و تجربه‌های قابل تعمیم انسان‌هاست.
پس منتقد کم سواد باید در تحلیل این گونه ابیات، کمی تأمل کند و شتابزده ننویسد تا نوشته‌اش اسباب استهزاء و انبساط خاطر خوانندگان نشود.

📎http://alefyaa.ir/?p=5311

#نقد_ادبی
#اخلاق_نقد
#یادداشت
#اسماعیل_امینی

@alefya