انتظار ما به پایان رسید. کتابی که ۵ سال در شُرف انتشار است، و هربار زخمی بر پیکرهاش وارد شد، #آنتولوژی شعر سایت چرو با نام "از جراحتِ جنون و حنجره" از امشب کاملا رایگان دراختیار شماست . اما در مورد کتاب : ما تصمیم گرفتیم خروجی این سالهای سایت چرو، یعنی حدود ۷ سال را به صورت مکتوب پیش روی شما بگذاریم. با عنوانِ "گزیده شعر چرو"، #چرو یک سایت ادبیست، یک مجله مستقل ادبی که به شعر آزاد امروز میپردازد. ما ۶۰ شاعر را انتخاب و از هرکدام چند شعر را منتشر کردیم. و #عادل_اعظمی نیز یادداشتی با عنوان "گزارشی از شعرِ یک نسل" با نگاهی به فعالیتهای مجله چرو و نگاهی ریزتر به شعرهای منتخب، کار را تکمیل کرده است. طراحی جلد را #خلیل_کریمی انجام داده است. این کتاب را ما سال ۹۸ از طریق نشر نصیرا به ارشاد سپردیم و از ۶۰۰ صفحه ۵۰۰ صفحه اصلاحیه خورد، مجددا دگر بار از طریق نشر شب چله به آنان سپردیم و این بار لغو مجوز کلی شد و خط قرمزی کشیدند روی کتاب و چه بهتر. ناملایمتهای دیگری نیز روی داد و باری به هر جهت تصمیم بر آن گشت که امروز این کتاب در خدمت شما همراهان چرو قرار گیرد. این کتاب دو جلد دیگر نیز خواهد داشت. فایل پیدیاف کتاب در سایت چرو قرار داده شده و لینک سریعش در کانال و استوری اینستاگرام منتشر خواهد شد. خوانندگان عزیز، ما شاید تلاشِ بسنده نکردیم صدای شما و دورانی باشیم که زیستِ جهان ما و شما را تشکیل میدهد، ما ممکن است نتوانسته باشیم متنی و اثری در خورِ آلام و دغدغههای این دوران خلق کنیم و شاید ما نتواسته باشیم پاسخی به آن همه فقدانی باشیم که در این ایام و در چند دهه اخیر بر ما حادث بوده است، اما ما تلاش کردیم دستِکم با یأس و مرگ برخوردی استعاری داشته باشیم و برای آزادی و عشق دست به رویاپردازی بزنیم.
جدیدی باشیم، چرا که سنت نظریات ادبی و نقد ادبی ما عاری از چنین ظرفیتی بوده و جنبهٔ اقتباسی و التقاطی با نظریات ادبی خارج از ادبیات فارسی داشته است. ببینید چند پایان نامه داریم که برحسب شیوهٔ داده بنیاد (گراندد تئوری) نوشته میشود؟ دانشگاههای ما هم این ضعف را به لحاظ متودیک درونی پژوهشگری میکنند. از دیگر سو فرض کنیم که از سنت متون قدمایی ما، مفاهیمی را بتوانیم به جهان کنونی بسط دهیم و یا مفاهیم کهن را بازخوانی و ارزیابی مجدد امروزی کنیم، آیا متود نقد جدیدی هم میتوانیم از دل سنتهای متنی قدمای خود استخراج کنیم؟ در هر صورت ایجاد متود جدید در نحوه خوانش و نقد، افقی است که هر منتقد حرفه ای و خلاقی میبایست در جهت تبیین آن بکوشد هرچند زمان زیادی بیکاربرد بماند...
پنج- منتقد ادبی نمیتواند صرفا از زاویه و خاستگاه نظریات ادبی به متن نگاه کند، چرا که برخی از متون به دلایل ترکیب و یا تجزیه از ژانرها و سبک ها، انحراف از نُرم یا هنجارشکنی ها در سایر سطوح متنی، در چارچوب نظریه های ادبی قرار نمی گیرند، ای بسا نفس پرسشگری فلسفی از متن، گشایش در فهم و شناخت متن باز کند، شاید پرسش های فلسفی از متن واپسین روشی باشد در دوره ای که مجال و حوصلهٔ تبیین روش و سازوکاری نو برای منتقدان فراهم نمی شود.
مبدا نقد و نقادانگی، تمدن یونانی است که با فلسفه در امتزاج بوده است و از دل گفت وگوهای پرسشگرانهٔ شخصیت ها در نوشتارهای سقراطی افلاطون است که چون و چرا بر روی مفاهیم، باعث خلق تفکر و نقد مسائل میشود. هرچند نقد علمی را به نقد عقل محض، اثر دکارت در دوران مدرن نسبت می دهند، اما پیشینۀ تاریخی فلسفه به پیشاسقراطیان و به کتاب های افلاطون و مهم تر آپولوژی سقراط (دفاعیۀ محاکمۀ سقراط ) افلاطون بر میگردد که در بسیاری از جهات ادعاهای مطروحه از سوی ملطیوس، سقراط را بر آن می دارد که در نقد داوری شایع زمانه و نظامِ عقایدِ مسلطِ اهل قدرت و قضاوت داد سخن بدهد. به همین دلیل نقطهٔ افتراق فرهنگ و تمدن ایرانی با یونان در همین جاست که ما در غیاب نقد و گفت وگوی فلسفی، با حضور دین باوری و فرهنگ رازورزانه و تک گویی و تک سرایی مواجه بودیم، برعکس فرهنگ یونانی که از پرسش در ماهیت مفاهیم و اشیا کوتاه نمی آمد، اما ما به قضا و قدرگرایی یا اختلاف نظر و حسد و دشمنی و سایر راه هایی که به سلب گفت وگو ختم میشد تن دادیم. و جواب این پرسش که چرا عموما منتقدان ادبی ما شیوه یا نظریه غیر التقاطی و نو در مواجههٔ با متون ادبی ندارند؟ این است که ما نتوانسته ایم در طول تاریخ روابط اجتماعی و فضای فرهنگی ایران یا حتی در متون ادبیات قدمایی تا به امروز تفلسفی عمیق کنیم به شکلی که از آن منطق نظریه پردازانه یا روش جدیدی استخراج شود. ادبیات بدون فلسفه، شک باوری، و اندیشیدن، نمیتواند نظریهٔ نقد یا شیوهٔ نقدی خلق کند. ادبیات معاصر، در نهایت توانسته از نظریات تئوری پردازان سایر نقاط جهان استفاده کند و التقاطی گرانه بخشی از نظریات آنان را ایرانی سازی کند، نه این که خود واضع نظریهٔ نوینی باشد...
محضر جناب آقای دکتر سعید نمکی وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور با درود و احترام
این روزها استانهای گیلان، مازندران و سایر نواحی ایرانِ عزیزمان، شاهد لحظات تلخ و مصیبتباریست، و شوربختانه چشمانداز آینده، با وضعیت موجود تیره، ناگوار و تلخ مینماید. در شرایطی که نالههای استغاثهآمیز از هر سوی این مرز و بوم طلب استمداد و یاری میکنند و آمارهای اعلام شدهی رسمی آن وزارت محترم، از مبتلایان و فوتیهای ناشی از بیماری موسوم به کرونا به هراسِ تمامی اقشار جامعه دامن زده است، ما جمعی از نویسندگان، شاعران، منتقدان و مترجمان ایران وظیفهی وجدانی و اخلاقی خود دانسته که در خصوص سلامت عموم مردم، فارغ از تمامی اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک، رسیدگی بدون تبعیض به تمام اقشار جامعه را در این وضعیت قرمز و وحشتناک هشدار داده و از شما صمیمانه و همدلانه خواستار بررسی مُجدانه پارهای از موارد ضروری و اجتنابناپذیر هستیم.
اقشار کم درآمد و دهکهای فرودست جامعه اعم از کارگران، دستفروشان، رانندگان، کودکان کار، دورهگردان و... همچنان مورد توجه و حساسیت وجدانی و اخلاقی دستاندرکاران دولت قرار نگرفتهاند، آنهم در شرایطی که همواره از سوی رسانههای گروهی و صدا و سیما، سخنگویان وزارت بهداشت، نکات مراقبتی و اخطارهای پیشگیرانه در بارهی ابتلا به بیماری کرونا را به شکلی موکد مطرح میسازند و میخواهند شهروندان از منازل خود خارج نشوند، ولی به راستی که اقشار آسیبپذیر برای تامین معاش خود مجبورند روزانه در محل کار و در نقاط پر تردد شهر رفت و آمد داشته باشند، بنابراین برای رفع چرخهی بیماری و جلوگیری از شیوع فاجعهبار آن، محتاج حمایت مالی دولت و یارانهی معیشتی مناسب میباشند و امید است این امر محقق گردد.
از دیگر سو همانطور که میدانید با توجه به کمبود امکانات حفاظتی و تجهیزات پزشکی در بیمارستانهای استانهای درگیر به ویژه استانهای گیلان و مازندران، جمیع پرسنل درمانی چه نیروهای پزشک، پرستار، و حتی پرسنل خدماتی و کارمند با زحمات طاقتفرسای خود، در کوتاه مدت متحمل ضررهای جانی مرگباری شدهاند. لذا ما امضاءکنندگان این نامه، از حضرتعالی خواهشمندیم با تخصیص سریع منابع مالی ویژه، به بیمارستانهای دولتی و خصوصی و تسریع در دسترسی به لوازم ضروری و تجهیزات پیشگیرانهی پزشکی برای کادر درمانی مراکز بهداشتی و بیمارستانها، و همچنین اعزام نیروهای متخصص داخلی و خارجی برای مبارزه، درمان و کنترل ِ بیماریهای ویروسی و عفونی به استانهای بحران زده، ضمن رایزنی با هیئت دولت برای جذب کمک و اعتبارات لازم از سایر دولتها و جذب نیروهای ماهر از سازمانهای بینالمللی، ورود بهداریهای نهادهای نظامی در صحنه عمل، و احداث فوری بیمارستانهای صحرایی و سیار با امکانات مطلوب، گامی بزرگ در جهتِ ریشهکن کردن این بیماری هولناک بردارید.
در پایان ما نویسندگان، شاعران، منتقدان و مترجمان مستقل ایران از شما و تیم زحمتکشتان به سبب تلاش شبانهروزی، با کمال همدلی و همراهی، سپاسگزاریم.
اما درباره جایزه شعر شاملو، دو سال پیش در تاریخ 6 مهر 96 مطلبی درباره مرکزیت گرایی و اسطوره پروری جایزه شعر شاملو در روزنامه مردم سالاری نوشتم که در سایت جایزه شعر شاملو منتشر شد. آنچه مساله ساز است تعیین داوران این جایزه است چطور می توان بدون در نظر گرفتن دانش تحقیقاتی، بدون ارایه مقالات یا کتابی در زمینه نقد یا تحقیق، به خود اجازه داد که به داوری کتاب هایی پرداخت که بررسی دقیق هر کتابی دست کم یک هفته طول می کشد، این زمان کمترین زمان ارتباط با فرم و محتوا و روایت و خلاقیت سویه های مختلف یک کار ادبی است، چطور داوران صدها کتاب ارسالی را بررسی کرده اند فرایند داوری شان را توضیح دهند بلکه بتوان پس از این توضیحات جایزه های دیگری با نام های دیگری برپا کرد!
باورمندان به جایزه غالبا به نقطه ی تعینی می اندیشند به نقطه ای که در آن افتخار به مقام شاعری یا برجسته سازی نشر مد نظر است هر دو طیف، بی نسبت به حقیقت و کاربرد ادبیات اند. اما نقش و وظیفه مولدان ادبیات، روشنگری از همین خودفریبی ها و توهمات گوناگون دوران ماست همین فاش سازی موج های دروغین و مغلوب شدگان این امواج است؛ نقد بی تخفیف رفتارهای استبدادی و توهین آمیز است و خیره شدن به اصالت فردی و نقش اصالت فرد در تاریخ ادبیات و کشف افق های سیال آینده است...
پی نوشت: لازم می دانم این نکته را هم بگویم که از ابتدا تا به امروز کتاب شعری از خود به این جایزه و جوایز دیگر ارسال نکرده ام و تفاوت جوابیه برخی از افراد با دیگران در همین نکته است که اساسا موضع گیری ها در بطن خود با یکدیگر متفاوت است، آنان که کتابی به دبیرخانه جایزه نفرستاده اند با آنان که فرستاده اند و به دلیل برگزیده نشدن سر و صدا کردند فاصله های قابل فهمی میان این دو طیف موجود است.
اما به زعم من، آنچه بسیار اساسی است از دو سو حائز اهمیت است به ویژه در خصوص اهمیت کار بزرگ نیما: یک در جهت مدرنیزاسیون، و پایه های گفتمان نوگرایی کار او و هدایت برای جامعه و ادبیات ایران قابل اهمیت است. دوم در برابر آنچه که صورت حقیقی و تغییر ناپذیر شعر ی ادبیات در نظر گرفته می شد. به عبارتی دیگر جبر گراییِ ذهنی ِ شاعر ایرانی که از پس ِ آن یا خروجی آن، اختیار و اراده به انقلاب بود انقلابی که ناگهانی نبود به تدریج با ریفرم آغاز شد و بعد با فروغ و به ویژه شاملو این انقلاب امتداد پیدا کرد تا جایی که دیگر شاعری که اندیشه اش مدرن شده بود نیاز نبود اندیشه و منطق کلام شاعرانه را طلاق بدهد و با وزن و قافیه ازدواج کند، وزن و قافیه را به دید ابزار کار خود دید، نه حقیقتی جدایی ناپذیر از شعر. با این همه نیما با طرح مسائل نو، باز درگیر مساله وزن بود هرچند در نامه اش به شاملو می نویسد: «فقط مردم قبول نمی کنند و وزن می خواهند. این طلبکارها سماجت خود را از دست نمی دهند. کتمان نباید کرد و ما می دانیم که مقصود از وزن، بهتر متشکل ساختن است.» و در همان نامه باز می نویسد: «بعضی از علما، “سکاکی” و دیگران، وزن و قافیه را عارض بر شعر تعریف کرده اند.» و باز می نویسد:« هرکس اختیار حرف زدنش را دارد. ما در اینجا تعزیه نگرفته ایم که قهرمانان واقعه همه شان منظوم با هم حرف بزنند. فقط مردم قبول نمی کنند و وزن می خواهند.» و در سطرهای پایانی می نویسد : «عمده این است که چطور تجسم بدهید، چطور نفوذ کنید. وقتی که این هردو بود سراینده ی شعر کاملن کارش را از روی میزان انجام داده است. خواه با وزن، خواه با صحت کلمات و خواه با هر وسیله که هست.» انعطاف نظری نیما تا آن مایه پیش می رود که بتواند پیشتازی خود را بدون اندکی رفتار دگماتیستی، بی توهین پیش ببرد حتی بیان کردن «پیکاسوی شعر» به شاملو هم ناشی از درک ممتاز او نسبت به عدم حضور تمام قد وزن عروضی در شعر بوده، یعنی هرچند نیما از وزن بهره ای دیگرگون می برد اما برای «دیگری» آن را صورت موسیقیایی نیمایی هم را ضروری نمی داند و منکر راه و ارزش تجربه دیگری نمی شود. امروز اما ما نوگرایان باید به آنچه امروز وجود دارد با دیده ی تردید و انعطاف در شعر بنگریم و گرنه راه نویی که دیگران خلق کرده اند مطلقا ما را برانگیخته نخواهد ساخت تا خود، کار خلاقانه خود را انجام بدهیم...
فایل های صوتی سخنرانان جلسه به زودی از طریق تلگرام صفحه شعر فارسی در دسترس مخاطبان قرار خواهد گرفت. فایلهای تصویری سخنرانان جلسه در یوتیوپ منتشر خواهد شد.
🎬 از ساعت ۱۴ روز چهارشنبه ۱۷ بهمنماه (فردا) گزارش تمام اتفاقات، بحثها و حواشی اولین نشست شبهای شعر معاصر به صورت اختصاصی در کانال #مکث منتشر خواهد شد. ▪️ اولین نشست شبهای شعر معاصر ساعت ۱۴ روز پنجشنبه ۱۸ بهمن برگزار میگردد. ▫️اخبار اولین نشست شبهای شعر معاصر را از کانال #مکث دنبال کنید...
کینه توزی های غیر قابل توجیهی در روایتهای ادبیات شفاهی، درباره اعمال خاص مشاهیر ادبی در دوران معاصر و در شرایط کنونی وجود دارد، که این کینه توزی و ستیزهگری گاه به خاطر این است که شاعری یا نویسنده ای بیشتر از همکارش مورد اقبال عمومی قرار گرفته و گاه به دلیل ناتوانی درک راز و رمزها، پیچیدگی ها و کژتابی هاییست که زندگی و آثار بزرگان ادبیات واجد آن بوده است...مثل این که بیژن الهی به دعوت شبهای شعر شاملو نه گفت و دوستان خود را هم برای شرکت در جلسات شعرخوانی منع کرد نشان از چه میدهد آیا اختلاف بر سر مواضع ادبی در خصوص شعر یا نه نوعی کینه ورزی یا حسد به موقعیت شاعری و شهرت شاملو؟! کدام حالت وضع ملموستر و واقعیتری را در روابط ما نشان می دهد؟ یا در روایت های شفاهی مواردی دیگر مطرح است که احتمالا از حیث ارزشی چندان حائز اهمیت نبوده زد و خورد نصرت به خاطر دفاع از شاملو با رضا براهنی و بعد جواب دادن خسرو گلسرخی با یک سیلی در دفاع از براهنی...پاره کردن دیوان مهدی حمیدی شیرازی توسط شاملو و به جوی آب ریختن آن و...آیا این مسائل نشان از یک شدت برخورد برای بازار گرمی ادبیات به معنای جذاب و خاص کلمه است و پرداخت نگاه افسانه ای و اساطیری از اشتباهات واکنشی؟ یا نه اساسا درونمایه روایتها نشاندهنده وضع روابط ما شاعران و نویسندگان در دنیای معاصر و شرایط پیش رو است مثلا لحظاتی تصور کنیم نصرت میآمد و در همان کافه میگفت: آقای براهنی سلام در خصوص شعر شاملو نقدی نوشتید درباره اش کمی با هم صحبت کنیم؟ مطمئن باشید این سیلی زدن های حشو، پیش نمیآمد و مطمئنا خسرو گلسرخی هم دست روی نصرت دراز نمی کرد و طبعا بعدها براهنی روی اشعار نصرت هم نقدهای جانانه و دقیقی می نوشت والخ... متاسفانه ما در ایران معاصر از ظرفیت و سنت دیالوگ کم بهره بردیم یا اگر جرِبحث ها، گفتوگو تلقی شده به خاطر فقدان روشمندی در گفتوگو بوده است. البته به این شکل هم نمی توان ماهیت خشونت که تبدیل به کینه توزی می شود را صرفا امری اجتماعی، فرهنگی یا روانشناختی دانست، طرز تفکراتی در فضای ادبیات معاصر وجود دارد که ما شاعران و شعر را به قول اخوان ثالث« شعر: پرتوی شعور نبوت است» می دانیم و به همین خاطر این نگاه بالادستانه و مبراساز از شاعران، نگاهی ست که نمی تواند اشتباهی یا خطری برای شاعر قائل باشد اخوان با این تعریف شاعران را چونان پیامبر مقامی ماورایی و قدسی داده است، در صورتیکه شاعر در کنار شکست ها، رنجش ها و حساسیتهای خود شعر می نویسد، اینگونه شاعران، انسان اند و اشتباهات آنان از سایر مردم هم چندان متمایز نیست، منتها وقتی ما مطلق انگارانه پیش داوریهای اخلاقی یا روانشناختی راجع به شاعران داریم یک اشتباه را یا فراموش می کنیم یا مدام جلوی چشم ماست، اولی و دومی هر دو اشتباه است فراموش می کنیم چون دنبال «خیر محض» در رفتار شاعرانه هستیم! پیش چشم ماست چون به زعم برخی از ما ابزار توانمندی در «کوبش نگاه مخالف» ماست... روایتهای شفاهی ما غالبا وجوهی روشنتر، ملموستر، و واقعی تر از مشاهیر ادبی را آشکار میکند، منتها بر پایه آیه شریفه« هنر نزد ایرانیان است و بس» هر یک از ما در اعماق وجود و ناخودآگاهمان نصرت هایی خشونت زده و عصبی و جانبدار هستیم که میل داریم در یک همگنسازی تاریخی و فیگوری آرتیستیک یک براهنی پیدا کنیم و یقه اش را بگیریم، تا حد و مرز اختلاف خود را با یک «سیلی» به آیندگان معرفی کنیم و تاسف بار این است که اصلا برای ما مهم نیست فکر کنیم کجاهای این هزارتوی تاریخ، مسدودسازی دیالوگ به هر قیمتی «فخر مزخزف» ما بوده است...