✳ قرار بود دمادم به پات غم بخورم
هر آنچه غصه نوشتند دم به دم بخورم
مرا به خاطر این عشق، سرزنش کردند
بگو فراق ببینم، کنایه هم بخورم!؟
من عاشق تو شدم تا که آخر عمری
شبیه زلف به هم خوردهات به هم بخورم
شراب داد به من روزگار، لب نزدم
ولی تو زهر بده، قول میدهم بخورم
چقدر نامه نوشتم که دوستت دارم
ولی قبول نکردی، چرا؟ قسم بخورم؟!
لب و دهان مرا طعم باده میگیرد
اگر کنار تو چایی تازهدم بخورم
قلم به دست گرفتی، مرا کنار نزن
مرا قلم کن و نگذار تا قلم بخورم
اگر قبول کنی نذر کردهام پس از این
ناهار غصه بنوشم، و شام غم بخورم
بیا و سهم مرا کم نکن ز رزق لبت
طبیب گفته نباید زیاد کم بخورم
حرم حرم نکنم پس بگو چکار کنم
شده است طالع من حسرت حرم بخورم...
#علی_اکبر_لطیفیان#اشک_لطیف@Ab_o_Atash