توره | اساطیر باستان

#ایدون
Канал
Логотип телеграм канала توره | اساطیر باستان
@TorecilikПродвигать
4,67 тыс.
подписчиков
2,11 тыс.
фото
56
видео
429
ссылок
🔶TOREJILIK 🔷First mythology channel in telegram ▫️Nordic ▫️Persian ▫️Turkic ▫️Egypt ▫️Greek ▫️Aztek ▫️Indian ▫️Celtic 🎬 Myth movie 🎶 Myth music 📆Start: 6/shah/96 - 28/sep/2017 💬 تبلیغات، انتقاد پیشنهاد: @Tore_info1 🌐 Website: www.Torecilik.ir
👁‍🗨 یکی از مسائلی که بسیاری از فرهنگهای اساطیری در ملل مختلف با آن مواجه بوده اند، مسئله "نامیرایی" و "جوانی دائمی" نژاد خدایان بوده است. در تقابل این فرهنگها اغلب دست به خلق توجیهات اساطیری زده اند تا این مسئله را به نوعی معقول جلوه دهند. برای مثال در اساطیر #یونان با عناصری مانند #نکتار و #آمبروزیا مواجهیم که نوشیدنی و غذای بهشتی هستند و خدایان با مصرف آنها همواره جوان میمانند.

در اساطیر #اسکاندیناوی نیز توجیه نسبتا مشابهی برای این موضوع وجود دارد. مصرف "سیبهای طلایی" جوانی که در انحصار خدابانو #ایدون بودند باعث میشد خدایان همواره جوان و شاداب باقی بمانند.

#ایدون در پانتئون اساطیر #اسکاندیناوی خدابانوی جوان و زیبای موکل بر جوانی و شادابی و فصل "بهار" است. او عضوی از خاندان خدایان آسگاردی #ائسیر و یکی از اعضای انجمن #ائسینجور یعنی "خدابانوان اشرافی آسگارد" است. نام او بار معنایی از "جوانی" و "دوباره نو شدن" را به دوش می کشد. خدابانوی طلایی همچنین در مقام همسر خدایگان #براگی ایفای نقش میکند. به نظر میرسد این مقام به عنوان نقطه وصالی برای "هنر" و "زیبایی و جوانی" کاملا منطقی باشد. او را همچنین صاحب "شکوفه ها" و "چشمه ها" خوانده اند.

روایات مربوط به #ایدون را در #ادای_منظوم و همچنین در #ادای_اسنوری میتوان دنبال کرد. مشهورترین این حکایتها مربوط به داستان دزدیده شدن او توسط نژاد #یوتون میشود.

در متن ادای اسنوری میخوانیم که به خاطر زیبایی آسمانی خدابانو شخصیتهای زیادی از نژاد یوتون خواستگار او شده بودند اما خدایان ائسیر به شدت با این درخواست مخالفت کرده بودند. تا اینکه شاه یوتون یعنی #ثیازی قصد میکند ایدون را هر طور شده ربوده و از آن خود کند. در این راه او از #لوکی استعانت میجوید و خدای حیله گر به خاطر ارتباط اصیل نژادی اش با یوتونها با کمال میل به او کمک میکند. بدین صورت که ایدون را با حیله گری به بیرون از دروازه های آسگارد می کشاند و در آنجا ثیازی که منتظر آنها بود خدابانو را ربوده و گروگان میگیرد و او را همراه جعبه چوبی حاوی سیبهای طلاییش به تالار حکمرانی خود یعنی #ثریمهایم واقع در قلمرو #یوتونهایم میبرد.

تا مدتی خدایان از غیبت ایدون بی خبر بودند تا اینکه کم کم در غیبت سیبهای طلایی اثر جوانی دائمی آنها از بین میرود و اینگونه در موجی از هراس و نا امیدی آسگاردیان متوجه گم شدن خدابانوی زیبای جوانی می شوند. با توجه به سابقه اعمال شرورانه #لوکی، تمام خاندان سلطنتی آسگارد او را متهم به دست داشتن در این دسیسه میکنند و لوکی که چاره ای جز اعتراف نداشت محکوم میشود که خود برای نجات و برگرداندن ایدون اقدام کند.

پس لوکی گنجینه خدابانو #فریا یعنی "بالهای شاهین" را قرض گرفته و با آنها خود را به شکل یک شاهین درمی آورد و به یوتونهایم پرواز میکند. سپس پنهانی وارد ثریمهایم میشود و با جادو ایدون را تبدیل به یک "بلوط" کرده و او را میرباید تا به آسگارد بازگرداند.

از طرفی ثیازی فورا متوجه دزدیده شدن گنجینه ارزشمندش می شود و در شکل یک "عقاب" غول پیکر به تعقیب لوکی می پردازد. در این تعقیب و گریز ثیازی چندین بار به لوکی یورش میبرد و لوکی به سختی میتواند از او بگریزد.

چون این تعقیب و گریز به کرانه باروهای آسگارد میرسد خدایان برای حمایت از لوکی آتشی بسیار بزرگ بر فراز برج ورودی می افروزند تا به او علامت دهند. لوکی نیز در شکل شاهین چالاک با چثه کوچک به راحتی از لابلای هیزمهای سوزان عبور میکند، حال آنکه ثیازی در هیبت عقاب عظیم الجثه در آتش گرفتار شده و توسط خدایان نابود میگردد. اینگونه ایدون و گنجینه جوانی ابدی به آسگارد باز میگردند و بحران پیری خدایان حل می شود.

در متن اسطوره میخوانیم که بعدها با چه کیفیت خدابانو #اسکادی دختر #ثیازی برای ستاندن انتقام پدر به آسگارد یورش میبرد و خدایان برای در امان ماندن از حمله مهلک او چه پیشنهادی می دهند. طی همین حکایت اسکادی خدابانوی زمستان و کوهستان با #نیورد خدای دریا و تابستان ازدواج می کند.

◽️ @Torecilk

🔗 torecilik.ir
👁‍🗨 "سیبهای طلایی" خدابانو #ایدون از اساطیر #اسکاندیناوی امروزه برای بسیاری از اسطوره دوستان شناخته شده هستند.

این سیبها موجب جوانی و شادابی دائمی خدایان نوردیک بودند و نژادهای رقیب خدایان از سایر قلمروها دست به تلاشهای بسیار برای به دست آوردن این گنجینه می زدند.

◽️ @Torecilik

🔗 torecilik.ir
👁‍🗨 خدابانو #ایدون برای اقوام #وایکینگ و اساطیر #اسکاندیناوی الهه زیبای "جوانی" محسوب میشد.

ایدون طبق برخی از اشعار باستانی همسر #براگی و عروس #اودین است. او با صیانت از "سیب های زرین" جوانی و تقدیم آنان به خدایان باعث جوانی دائمی و نامیرایی آنان میشد. از این رو میتوان شخصیت او را با #گانیمد یونانی قیاس نمود.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 یکی از مشهورترین شخصیت های اساطیری مطرح در دانش میتولوژی که اکثر مردم امروز او را می شناسند و حتی به عنوان یک شخصیت پر طرفدار به سینما و کمیک ورود کرده است #لوکی می باشد.

#لوکی را شاید بتوان در یک تعریف ساده و اجمالی خدای "آتش" در اساطیر #اسکاندیناوی دانست. اما باید به دو نکته دقت نمود. اول اینکه "خدا" نامیدن لوکی برای اهل فن در اساطیر #نوردیک خود جای مباحثه است و دوم اینکه مفهوم آتش بی شک مربوط به جنبه مخرب و سوزاننده این عنصر است. چه اینکه جنبه سازنده و پر برکت آتش به خدایان دیگری چون #فریا نیز نسبت داده شده است.

او در اصل از نسل یوتون است و سرزمین مادری او #یوتونهایم محسوب می شود. پدرش یوتون #فارباوتی است و مادرش #لوفی یا #نال اما نژاد لوفی با توجه به منابع در دسترس نا مشخص است. او می تواند یک خدابانو، یک یوتون مونث یا یک روح مجرد باشد.

در برخی منابع میخوانیم که لوکی در جنگی که میان #اودین و یوتونهایم در گرفت، پس از کشته شدن والدینش، توسط #اودین به فرزندی پذیرفته شد و از این طریق به جمع خدایان #آسگارد راه یافت. اما دیگر منابع بعضا چنین داستانی را نمی پذیرند و جایگاه شاهزاده را به لوکی نمی دهند. بلکه او را یوتونی می دانند که با نیرنگ و بزله گویی خود را در دل خدایان #ائسیر جا کرد و به عنوان #دلقک_خدایان همیشه در آسگارد حضور داشته است. در هر صورت لوکی یک موجود جادو پیشه و تغییر شکل دهنده است. چنان که بارها در اساطیر شاهد تغییر شکل او به موجودات خاص و ایفای نقش او در شکل آن موجودات هستیم. برای مثال در داستان "ساختن دیوارهای آسگارد" می بینیم که لوکی به شکل یک مادیان با اسب نر #سوادیلفاری جفت گیری می کند و فرزندی به نام #اسلیپنیر به دنیا می آورد که همان اسب معروف و هشت پای اودین است. یا در روایت ساخته شدن پتک #تور، #میولنیر توسط آهنگران #دوورف، #ارتیتی و #بروک او به شکل پشه ای مزاحم در می آید و سعی میکند در کار دوورف ها مزاحمت ایجاد کند. در واقع همین مسئله علت کوتاه شدن دسته پتک تور بوده است.

اما معروفترین فرزندان لوکی مخرب ترین‌ آنان نیز به شمار می روند. او از ماده غول #آنگرابودا صاحب سه فرزند است. دختر ارشد او #هل یا #هلا (تلفظ ژرمنی) خدابانوی مردگان و ملکه #هل_هایم است که با اقتدار تمام بر این قلمرو حکمرانی میکند و از هیچ مقام مافوقی نیز دستور نمی پذیرد. فرزند بعدی مار کیهانی #یورمونگاند است که مصاف اصلی تور و همچنین قاتل او در واقعه #راگناروک است و فرزند دیگر گرگ غول آسا #فنریر است که در روایت مربوط به زندانی شدنش دست #تیر را از جای کند و همچنین او مصاف اصلی و قاتل #اودین در #راگناروک است. اما او از همسر اصلیش یعنی #سیگین نیز یک پسر به نام #ناری یا #نارفی دارد که جایگاه آنچنان مهمی در اساطیر ایفا نمی کند.

در جریان روایات مربوط به اساطیر اسکاندیناوی لوکی به عنوان شخصیتی پر از طنز تلخ ظاهر می شود. او گاها بسیار کمک رسان و خیرخواه است (برای مثال در داستان نجات #ایدون) و گاه بسیار بی تفاوت و یاوه گو و موهن (برای مثال در داستان خواستگاری یوتون ها از #فریا) او ابایی از توهین به خدایان ندارد و بارها در جمع آسگارد فرزندان اودین را به سخره گرفته است (برای مثال مشاجره او با #براگی در مجلس آسگارد قابل وصف است) اما اودین هیچ گاه به این خاطر بر او خرده نگرفته و او را همچون یک طناز تلخ زبان دوست می دارد.

اما سوای تمام این توصیفات ذات نفرت لوکی از ائسیر و تمام تبار ساکنان جهانهای اولی هیچ گاه در دل او به واقع خاموش نشد. اوج بدخواهی و رذالت او در روایت معروف قتل #بالدر قابل مشاهده است و این نقطه عطفی است که لوکی به دور از شوخی نقش مخرب و نابودگر خود در مقابل ائسیر را به اجرا بگذارد. پس از اتفاق مزبور (که پیشتر مفصلا راجع به آن توضیح دادیم) لوکی در دادگاه خدایان محکوم به محازاتی بسیار دردناک و ابدی شد. بدین صورت که مقرر شد او را به بالای کوهی بلند بسته و افعی ای غول پیکر بر بالینش بگمارند که دائما زهر خود را بر سر لوکی بریزد و اینگونه او متحمل عذابی سخت شود. اما همسر وفادار لوکی یعنی سیگین پس از اجرای حکم برای ابدیت در کنار او ایستاده است و با قدحی که بالای سر او نگاه می دارد، زهر مار را جمع کرده و مانع از ریختن آن بر سر همسرش می شود. تنها موقعیتی که زهر بر سر لوکی میریزد لحظاتی است که سیگین به ناچار محبور می شود پیاله را خالی کند و این لحظات هنگامه ای است که غرش وحشتناک لوکی از درد در تمام قلمروهای نه جهان #ایگدراسیل می پیچد و به شکل "زلزله" خود را نشان می دهد.

آزاد شدن لوکی در آخرالزمان از نشانه های فرارسیدن #راگناروک و آرماگدون نهایی است (تشابه جالبی با روایت آزاد شدن #اژی_دهاک در آخرالزمان اساطیر #آریایی مشهود است) او پس از آزادی فرزند خود فنریر را نیز از بند رها میکند و نبرد نهایی عظیم را رقم می زند.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 یکی از جذابترین روایات اساطیر #اسکاندیناوی داستان ازدواج #اسکادی و #نیورد است. #اسکادی به عنوان یکی از #جاینت ها شناخته شده و شجره خانوادگی مشخصی دارد. اما این موضوع باعث نمیشود که مقام او به عنوان یک "خدابانو" خدشه دار شود. او خدابانوی مفاهیمی چون زمستان، شکار و یخبندان است و حتی خویی شبیه به خاندان #ائسیر دارد. #نیورد نیز واقعا از تبار خدایان است و موکل بر ویژگیهایی درست در نقطه مقابل اسکادی. او خدای دریای گرم و آرام است و در ساحل منزل دارد و از آواز مرغان دریایی لذت می برد.

داستان اینگونه آغاز میشوند که خدایان در مجلس بزم و عیشی که به مناسبت کشته شدن جاینت #تیازی و بازگشت #ایدون خدابانوی عطا کننده جوانی به جمعشان ترتیب داده شده حضور دارند. در این میان اسکادی به مجلس حمله میبرد و با قدرت زمهریر خود ایدون را به گروگان میگیرد.

خدایان چاره ای در برابر قدرت وی نمیبینند مگر اینکه با وعده ی پیشکش هایی خاص به خدابانوی زمستان وی را راضی کنند. یکی از این وعده ها نیز ازدواج با مردی از خدایان بود که خود اسکادی حق داشت وی را انتخاب کند. او برای این انتخاب در میان ازدهام و همهمه خدایان تنها چشمش به پاهای مردان می افتد و تصمیم میگیرد با صاحب زیباترین ساق پاها ازرواج کند. چرا که عقیده داشت صاحب چنین ساق پاهایی بدون شک متعلق به #بالدر است. اما وقتی انتخاب اسکادی پیش آمد معلوم شد که وی #نیورد خدای جوان و زیباروی دریاست.

پس از جشن عروسی بسیار مجللی که به مناسبت ازدواج این دو دیتی برگزار شد، آنان تصمیم گرفتند که مکانی را برای زندگی مشترک پیدا کنند. بنابراین ابتدائا به خانه اسکادی بر فراز قله های #ثریم_هایم رفته و نه شب را در آنجا به سحر آوردند. اما در پایان نه شب نیورد از سردی هوا و زوزه گرگ ها و زمهریر بی آب و علف ثریم هایم لب به شکوه گشود و بیان کرد که دیگر یک لحظه هم آنجا نمیماند. در عوض او اسکادی را به خانه خود دعوت نمود و پس از آن دو خدا به خانه نیورد در ساحل سرزمین گرم و شرجی #نواتون نقل مکان نمودند. بدین صورت انها نه شب را نیز در کنار دریای آرام و گرمسیر به سر بردند و اینبار اسکادی پس از نه شب لب به شکوه گشود و بیان داشت که فریاد مرغ های دریایی خواب را بر او ضایع نموده و در این هوا احساس خفگی میکند.

بدین گونه دو خدا به ناتوانی در درک شرایط یکدیکر اقرار کرده و تصمیم به جدایی گرفتند. پس از طلاق اسکادی به خانه خود بازگشت و دوباره در قله های منجمد و با زوزه گرگها از طبیعت نیرو گرفت و نیورد نیز آرامش امواج را در کنار ساحل آرام و مطبوع طلب کرد.

▫️ @Torecilik