زندگی به سبک شهدا

#صورت
Канал
Логотип телеграм канала زندگی به سبک شهدا
@Shohada72_313Продвигать
643
подписчика
32,4 тыс.
фото
32,4 тыс.
видео
2,4 тыс.
ссылок
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
زندگی به سبک شهدا
"رمان 📚 #از_روزی_که_رفتی🍃🍃 #قسمت0⃣6⃣ "یادت هست که وقتی #دلشکسته بودی، وقتی #ناراحت و #عصبانی بودی، میگفتی تمام #آرامش دنیا را لبخندم به #قلبت سرازیر میکند...! #یادت هست که تمام #سختیها را پشت سر #میگذاشتیم و دست هم را #میگرفتیم وفراموش میکردیم #دنیا…
"رمان📚

#از_روزی_که_رفتی 🍃🍃

#قسمت16⃣

#سه_ماه_گذشته_بود.

سه ماه از حرفهای #ارمیا با #حاج_علی و #آیه گذشته بود...

#سه ماه بود که #ارمیا کمتر در #شهر بود... #سه ماه بود که کمتر در #خانه
#دیده_شده_بود...

#سه ماه بود که #ارمیا به خود #آمده بود..!

ِ #کلاه_کاسکتش را از سرش برداشت. #نگاهش را به #درخانه ی صدرا دوخت.


#چیزی در #دلش لرزید. لرزه ای شبیه #زلزله..!
" #چرا_رفتی_سید..؟
#چرا رفتی که من به #خود بیایم..؟
چرا #داغت از دلم #بیرون نمیرود..؟


تو که برای من #غریبه ای بیش نبودی...! چرا تمام #زندگیام شده‌ای...؟


من تمام داشته های #امروزم را از #تو دارم."


در #افکار خود #غرق بود که صدای #صدرا را شنید:
_ارمیا... #تویی...؟!
#کجا_بودی_این_مدت...!


#ارمیا در #آغوش صدرا رفت و گفت:
_همین #حوالی بودم، #دلم برات تنگ شده بود اومدم #ببینمت...!


#ِارمیا نگفت #گوشه‌دلش نگران #تنها شدن #زن_سید_مهدی
است...



#نگفت دیشب #سید_مهدی
#سراغ_آیه را از #او گرفته است،
#نگفت آمده #دلش را #آرام کند.


#وارد خانه شدند، #رها نبود و این #نشان از این داشت که #طبقه ی بالا پیش #آیه است....!


صدرا #وسایل پذیرایی را #آماده کرد و کنار #ارمیا نشست:
_کجا بودی این #مدت...؟


خیلی بهت #زنگ زدم؛ هم به تو، هم به #مسیح و #یوسف؛ اما #گوشیاتون_خاموش_بود...!

ارمیا: #قصه ی من #طولانیه،


تو بگو چی کار کردی با #رها_خانم،
#جنس_اون_شدی...؟
یا اونو #جنس خودت کردی...؟


صدرا: #اون بهتر از این #حرفاست که بخواد #عقبگرد کنه مثل #من بشه...!


ارمیا: خُب #چیکار کردی...؟
صدرا: #قبول کرد دیگه، اما حسابی #تلافی کردها...!

ارمیا: با #مادرت زندگی میکنید...؟
صدرا: همسایه ی #آیه خانم شدیم، #یک‌ماهی میشه که #رفتیم بالاو #مستقل
شدیم...!


ارمیا: خوبه، #زرنگی؛ سه #ماه نبودم چقدر پیشرفت کردی،
#حالا_خانومت_کجاست...؟


صدرا: #احتمالا پیش #آیه خانومه، دیگه نزدیک وضع #حملشه، یا #رها پیششه یا #مادرم یا #مادر_رها...!


#حاج_علی و #مادرشوهر آیه خانمم فردا میان...!
ارمیا: چه خوب، #دلم برای #حاج_علی تنگ شده بود.


صدای رها آمد: #صدرا، صدرا...!

صدرا #صدایش را بلند کرد:
_من اینجام #رها جان، چی شده...؟ #مهمون داریما...!
#یاالله...


#در داشت باز #میشد که بسته شد و صدای #رها آمد:


_آماده شو باید #آیه رو ببریم #بیمارستان، دردش #شروع شده...!


صدرا بلند شد:
_آماده شید من #ماشین رو #روشن میکنم.
#ارمیا زودتر از #صدرا بلند شده بود.


" #وای_سید_مهدی...
کجایی...؟!
#جای خالی #تورا چه کسی ُر میکند...؟


صدرا کلید #خودرواش را برداشت.


#محبوبه خانم با مادر #رها برای پیاده روی رفته و #مهدی را هم با #خود برده بودند.

#رها مادرانه #خرج میکرد برای #آیه_اش...!


#آیه فریادهایش را به زور #کنترل میکردو این #دل آزرد #رها را بیشتر کرده بود...


#آیه هوای #سید_مهدی را کرده بود...!
هوای #مردش را...عزیز دلش

زیر #لب_مهدی_اش را صدا میکرد...


#ارمیا دلش به #درد آمده بود از #مهدی #مهدی گفتن های
#آیه...
#کجایی_مرد....😭؟



#کجایی که #آیه ی زندگی ات #مظلومترین آیه ی #خدا شده است.


#ارمیا دلش #فریاد میخواست.
" #سید_مهدی..!


#امشب چگونه بر #آیه ات میگذرد...؟
#کجایی_سید...؟

#به_داد_همسرت_برس...!"


#آیه را که بردند، #ارمیا بود و #صدرا.
#انتظار_سختی_بود...


#چقدر سخت است که #مدیون باشی تمام #زندگی_ات را به #کسی که زندگی_اش را در #طوفانهای سخت،
#رها کرد تا تو #آرام باشی..!"


چه #کسی جز تو میتواند #پدری کند برای #دلبندت...؟

چطور #دخترک_یتیم شده ات را #بزرگ کند که آب در دلش #تکان نخورد...؟

#شبهایی که #تب میکند دلش را به چه #کسی خوش کند..؟

چه کسی #لبخند بپاشد به #صورت خسته ی #همسرت که قلبش
#آرام_بتپد...؟


#سید_مهدی...!
چه #کسی برای #آیه و #دخترکت، تو میشود...؟!"


صدرا میان افکارش وارد شد:

_به حاج علی #زنگ زدم، گفت الان #راه میافتن.


ارمیا: خوبه...! #غریبی براشون #اوضاع رو #سختتر میکنه...!


صدرا: من #نگران بعد از به #دنیا اومدن
#بچه_ام...!

ارمیا: منم #همینطور، لحظه ای که #بچه رو بهش بدن و #همسرش نباشه بیشتر #عذاب میکشه...!

صدرا: خدا خودش #رحم کنه؛ از خودت بگو، #کجا بودی...؟

ارمیا: برای #ماموریت رفته بودیم #سوریه...!
صدرا: سوریه...؟!

#برای_چی...؟



🌷نویسنده: #سنیه_منصوری


#ادامه_دارد......
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
🔰 سخنرانی زنده و تلویزیونی رهبر انقلاب در روز عید مبعث

🔺 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت عید مبعث پیامبر اعظم (ص) به‌صورت زنده و مستقیم با ملت شریف ایران و امت مسلمان جهان سخن خواهند گفت.

📺 سخنرانی رهبر انقلاب روز #سه_شنبه ساعت ۱۰:۳۰ به #صورت_زنده از پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR و شبکه‌های داخلی و بین المللی صدا و سیمای جمهوری اسلامی همراه با ترجمه همزمان پخش خواهد شد.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
زندگی به سبک شهدا
"رمان 📚 #از_روزی_که_رفتی🍃🍃 #قسمت3⃣2⃣ همه رو جا ،گذاشته و رفته، به همین سادگی! _شاید دلیل #مهمی داشته، خیلی #مَرده که به‌خاطر دیگران از #جونش گذشته.! _برای کشورش اگه میمرد یه حرفی،دلیلش هرچی که بود،برای من مسخره‌ست..! _حتما دلیل محکمی بود که از این…
"رمان 📚
#از_روزی_که_رفتی 🍃🍃

#قسمت42⃣

نموندی دخترکت رو ببینی؟مگه عاشق دختر نبودی؟ مگه چند سال انتظاراومدنشو نکشیدی؟ حالا که داره میاد تو کجا رفتی؟
کجا رفتی آخه؟ منَ تنها نمیتونم از پس زندگی بربیام! مهدی دخترت چند روزه تکون نخورده‌ها..! دست روی قلب مردش گذاشت! تپش نداشت، سرد بود و خاموش! به دنبال امید سرش را خم کرد و گوشش را به قلب مردش چسباند میگشت، به دنبال صدای قلب مردش میگشت. آه کشید... مردش رفته بود! هیچ امیدی نبود. یک نگاه دیگر مرا مهمان کن.. یک نگاه دیگر! "کجایی مهدی من؟
دخترت هواتو کرده آقای پدر.! دخترت دلتنگ نوازشه... 😭دخترت دلتنگ دختر بابا گفتناته.!
ِ پاشو مهدی! پاشو آقا..! قلبم جون زدن نداره آقا..! دستام جون نداره..! بدون تو نفس کشیدن سخته.! زندگی بدون تو درد داره.! آیه رو تنها گذاشتی؟ بهشت و تنها تنها برداشتی؟من چی؟ چطور به تو برسم؟ قرار ما پرواز نبود! قرار ما پا به پای هم بود..! نه بال پرواز و پریدن تنها.!
#شهادتت_مبارک..."
رها هق میزد.! حاج علی میشنید،اشک میریخت.
صدرا نگاه به صورت #مهدی دوخته بود.!
ارمیا نگاه به مردی داشت که اورا میشناخت. مردی که روزهای زیادی را کنارش گذرانده بود.اما هیچ شناختی از او نداشته.
" #شهادتت_مبارک_همرزم.!"

آیه که بلند شد، همه بلند شدند. خانه را سکوت فرا گرفته بود.گویی همه مسخ وداع آیه بودند...

حاج علی که خم شد و #صورت_مهدی را بست، مردان کلاه سبز،بار دیگر #شهید را روی دوش بلند کردند مسیح و یوسف با چند #همکار خود
مشغول صحبت بودند. چقدر سخت است که #رفیق از دست بدهی و ندانی! ندانی همرکاب که بودی و وقتی رفت،بدانی چه کسی را از دست داده‌ای؛ حتی فکرش را هم نمیکردند سر از تشییع #همکاری درآورند که روز قبل بحث آن بود...
صدای #لا_اله_الاالله_ بلند شد، بوی اسپند دوباره پیچید، بوی گلاب و حلوا...
آمبولانس را تا قم موتورسواران اسکورت میکردند....آیه در کنار مَردش نشست. حاج علی توان رانندگی نداشت. ارمیا را کنارش دید:
_میتونی تا قم منو ببری؟ نمیتونم رانندگی کنم! ارمیا دلش سوخت،انگار همین چندساعت سالها پیرش کرده است:
_من در خدمتم! تا هر وقت بخواید هستم!
_شرمنده، مزاحمت شدم!
_دشمنتون شرمنده، منم میخواستم بیام؛ فقط موتورمو بذارم تو پارکینگتون؟
کمی آن‌سوتر رها مقابل صدرا ایستاد:
_میشه منم باهاشون برم قم..؟
صدرا:آره، منم دارم میام.
نگاه رها رنگ تعجب گرفت.نگاه به چهره‌ی مردی دوخت که تا امروز دانسته نگاه به چهره اش ندوخته بود.لحظه‌ای از گوشه‌ی ذهنش گذشت"یعنی میشه تو هم‌مثل سید مهدی مرد باشی!؟
توام‌مرد هستی صدرا زند..؟"
صدرا وسط افکار رها آمد:
_چرا تعجب کردی؟ حاج علی مرد خوبیه!آیه خانم هم تنهاست وبهت نیاز داره.
من میدونم چقدر از دست دادن تکیه‌گاه سخته؛ اول پدرم، حالاهم سینا.! خوبه کسی باشه که مواظبت باشه، من برای مراسم میام اما تو تا هفتم بمون پیشش..!َ رها لبخند زد به صدرایی که سعی میکرد مرد باشد برای همسرش... کنار آیه جا گرفت.! یوسف و مسیح هم راهی قم شدند...ساعت سه بعدازظهر بود که به قم
رسیدند.
صدا گلزار شهدا را پرکرده بود:
از #شام_بلا_شهید_آوردند / #با_شور_و_نوا، شهید آوردند..🏴🥺


🌷نویسنده: #سنیه_منصوری

#ادامه_دارد.....

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
اطلاعیه دفتر مقام معظم رهبری؛

مراسم عزاداری ایام فاطمیه(س) در حسینیه امام خمینی به #صورت_عمومی برگزار نمی‌شود.

دفتر مقام معظم رهبری در اطلاعیه‌ای اعلام کرد مراسم‌ عزاداری ایام فاطمیه در حسینیه امام خمینی(ره) به صورت عمومی برگزار نمی‌شود و مشروح برنامه‌های عزاداری در حضور رهبر انقلاب اسلامی از شبکه‌های تلویزیونی پخش خواهد شد.

متن اطلاعیه دفتر مقام معظم رهبری
به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ضمن عرض تسلیت به‌مناسبت فرارسیدن
ایام شهادت صدیقه‌کبری حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها
به اطلاع‌ می‌رساند مراسم عزاداری آن بانوی بزرگ اسلام که هر سال با حضور انبوه دلباختگان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار می‌شد، امسال به علت شیوع ویروس کرونا و لزوم رعایت کامل شیوه‌نامه‌های بهداشتی و مصوبات ستاد ملی مقابله با کرونا بدون حضور جمعیت برگزار، و مشروح برنامه‌های عزاداری در حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) هر شب از شبکه‌ یک سیما و سایر شبکه‌های تلویزیونی پخش خواهد شد.

دفتر مقام معظم رهبری

@shohada72_313
صوت لو رفته علیه رائفی پور ، پورمسعود ، پناهیان ، عباسی
🚨‏صوت لو رفته از #اتاق عمليات رواني رسانه اي هاي نزديک به دولت عليه اساتيد انقلابي؛ #پناهیان//#عباسی// #رائفی_پور// #پورمسعود‎و...

⭕️ این صدا #متعلق به یکی از ادمین های کانال های زنجیره ای اصلاح طلب است #فعلا اسم ایشون اعلام نمی کنیم ولی امیدوارم که #پیام ما به این فرد برسد.
در #صورت_نیاز عکس و اسم این فرد را منتشر خواهیم کرد.

@shohada72_313
#اطلاع‌رسانی👇🏻👇🏻

سخنرانی رهبر معظم انقلاب در روز ولادت پیامبر (ص)

🔹رهبر معظم انقلاب اسلامی #روز_سه‌شنبه مصادف با #هفدهم_ربیع‌الاول سالروز ولادت حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت امام جعفر صادق (ع) #ساعت ۱۰:۳۰ صبح به صورت تلویزیونی سخنرانی خواهند کرد.

🔸این سخنرانی به #صورت_زنده از #شبکه_یک_سیما، #شبکه_خبر و #رادیو_ایران پخش خواهد شد.

@shohada72_313
🍃❤️🍃

این اتفاقات به قدری جالب بود که #وقتی شهید آوینی از این موضوع مطلع شد، تیمش را به منطقه آورد و بعد از مرحله اول شناسایی، گفت «اینجا، #جای کار زیاد دارد و حتماً چند برنامه برای اینجا می‌سازم»؛ در همین جریان وقتی #شهیدآوینی برای دومین بار با سعید قاسمی، شهید قاسم دهقان و آقای شفیعی به منطقه آمد در چندقدمی #قتلگاه شهدای فکه به شهادت رسید.

نقطه‌ای که 120 شهید «والفجر #مقدماتی» را پیدا کردیم، یک گودی بزرگی بود که وقتی در این عملیات در محاصره دشمن قرار گرفتیم، #مجروحان را به این نقطه امن می‌آوردند و #امدادگران آنها را مداوا می‌کردند؛ پیکر شهدا را نیز به این نقطه منتقل می‌کردند تا در #صورت شکسته شدن خط، آنها را به عقب ببرند؛ رزمندگانی هم که می‌خواستند در #تیررس دشمن قرار نگیرند، در این نقطه بودند؛ در #واقع گودال قتلگاه جان‌پناه رزمندگان بود.

وقتی منطقه به #محاصره دشمن درمی‌آید، عراقی‌ها شهدای داخل قتلگاه را در همان #مکان نگه می‌دارند، حتی به برخی از مجروحان تیرخلاص می‌زنند و بعضی‌ از آنها را #مانند آقای ربیعی، با خودشان به اسارت می‌برند.

#به این ترتیب شهدای «والفجر مقدماتی» از سال 61 تا 71 در میان رمل‌های فکه ماندند، و در #عملیات‌های تفحص منطقه، پیکرهای مطهر #شهدایش یک به یک به شهرهایشان باز می‌گردند.

پایان

@shohada72_313