"شانههایی که دنیا را بر دوش میبرند"
میرسد روزگاری که دیگر نگویی: ای خدای من !
روزگارِ خلوصِ محض.
روزگاری که دیگر نگویی : عشق من !
چرا که عشق ، بیثمر شده است
و چشمها نمیگریند
و دستها تنها کاری پلید میکنند
و دل پژمرده است .
زنها بیهوده بر در میکوبند ، تو در باز نمیکنی .
به انزوا در خویش نشستهای و شعلهها فرومُردهاند
ولی چشمانِ تو در تاریکی چو خورشید میسوزند
کنار آمدهای با خویش و دیگر نمیدانی چگونه تاب بیاری
و از دوستانت هیچ نمیخواهی.
پیری چیست ؟ پیری کدام است؟
شانههایت دنیا را بر دوش میکشند
دنیایی که بیش از دستِ کودکی وزن ندارد .
جنگها ، قحطیها و دعوای درونِ این ساختمانها
تنها ثابت میکنند که زندگی ادامه دارد
و هنوز هیچکس روی رهایی ندیدهست
تنها ...
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#کارلوس_دروموند_د_آندرادهاز کتاب
#تو_مشغول_مردنات_بودی برگردان
#محمدرضا_فرزاد