آدم درخت هايی را می بيند كه بلندند، راستند، انبوهاند، شاخههای كشيده و بلند دارند و برگهای فراوان! درخت هايی را می بيند كه كم رشدند، گرهدار و كج و كولهاند، ظاهرشان توی ذوق می زند!
مگر جنگل برای خاطر اين جور درخت ها زندگی را به خودش حرام می كند...!
. استاد با اندوهی عمیق می گوید می خواهم بخوانم. در سوگِ تخریبِ گسترده ی جنگلهای هیرکانی که اکنون ثبت جهانی شده است. در سوگِ تالاب انزلیِ گیلان جان که با فاضلاب و سد لاسَک نابودش می کنند. در سوگ غار اسپهبد خورشیدِ مازندرانِ جان که در صدای لودر و بلدوزرو غبارِ خاکستریِ استخراجِ جانِ کم جانش گُم شده است. در سوگ عظمت و شکوهِ درختانِ پاک که در زیرِ حقارتِ کثافتِ کوههای زباله در نهان و عیان ناپیدا شده. در سوگِ گردنه ی حیران که حیرانت می کند حماقتِ ویلاسازیِ زشتِ آدمهای پشت به ایران. در سوگ تخریبِ نهارخورانِ گلستان. در سوگِ سواحل دریایِ کاسپینِ که اگر در انبوه زباله او را دیدی، سلام مرا هم به او برسان. در سوگ آفتی به نام خیانتِ همیشه ی جهل و نادانی. در سوگِ هیرکانی. استاد می خواهد بخواند. ما هم باید بخوانیم. در سوگِ هیرکانی. @Sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #جوادقارایی #ایرانگرد #ایران #هیرکانی #جنگل #شقایق_های_وحشی_هیرکانی #تالش_هوشنگ_حاجی_بداغی
🌿 هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. #بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های #ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. #بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که #سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
🌿 زیر پوست ما مثل #سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل #بغداد بوی #قهوه_عربی می دهد، مثل #صحرای_عربستان پر#عطش است، مثل #جنگل های #شمال_ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل #شیراز بوی #بهار_نارنج می دهد، مثل #دُبی بین وعده نسیه #خدا و نقد #شیطان دل دل می کُند. @sazochakameoketab 🌿در هر #چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از #وسوسه#بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از #زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی #نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
🌿در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند #بهشت_زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
🌿 درون سینه ما #دختری_کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه #پیامبران_خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
🌿 درون هر کدام از ما #خاورمیانه ای است که #جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران #دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ #سرنوشت...
آدم درخت هايی را می بيند كه بلندند، راستند، انبوهاند، شاخههای كشيده و بلند دارند و برگهای فراوان! درخت هايی را می بيند كه كم رشدند، گرهدار و كج و كولهاند، ظاهرشان توی ذوق می زند!
مگر جنگل برای خاطر اين جور درخت ها زندگی را به خودش حرام می كند...!
🌿 هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. #بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های #ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. #بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که #سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
🌿 زیر پوست ما مثل #سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل #بغداد بوی #قهوه_عربی می دهد، مثل #صحرای_عربستان پر#عطش است، مثل #جنگل های #شمال_ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل #شیراز بوی #بهار_نارنج می دهد، مثل #دُبی بین وعده نسیه #خدا و نقد #شیطان دل دل می کُند. @sazochakameoketab 🌿در هر #چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از #وسوسه#بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از #زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی #نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
🌿در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند #بهشت_زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
🌿 درون سینه ما #دختری_کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه #پیامبران_خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
🌿 درون هر کدام از ما #خاورمیانه ای است که #جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران #دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ #سرنوشت...
زنی که قادر است با #صدای_کفتر چاهی. و قورباغه ها به وجد بیاید زنی که با یک استکان چایی تازه دمش می تواند حال همه افراد خانواده را خوب کند زنی که می تواند #مولانا گوش کند و #خیاطی کند زنی که می تواند با #خدا گپ بزند و قهوه بنوشد زنی که میتواند آنقدر ترانه #بوی_باران را بخواند که گندمزار #گیسوانش بوی باران بگیرد زنی که میتواند وقت ظرف شستن بدون غیبت به دریا و #جنگل برود زنی که می تواند با صدای بلند فکر کند همان زنی است که هیچکس نمی تواند او را #شکست دهد !
🌿 هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. #بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های #ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. #بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که #سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
🌿 زیر پوست ما مثل #سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل #بغداد بوی #قهوه_عربی می دهد، مثل #صحرای_عربستان پر#عطش است، مثل #جنگل های #شمال_ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل #شیراز بوی #بهار_نارنج می دهد، مثل #دُبی بین وعده نسیه #خدا و نقد #شیطان دل دل می کُند. @sazochakameoketab 🌿در هر #چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از #وسوسه#بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از #زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی #نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
🌿در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند #بهشت_زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
🌿 درون سینه ما #دختری_کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه #پیامبران_خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
🌿 درون هر کدام از ما #خاورمیانه ای است که #جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران #دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ #سرنوشت...
👆👆👆 #سیراف کجاست؟ آیا تاکنون به #بوشهر رفته اید؟ از بندرلنگه، قشم و بخش های دیگر استان هرمزگان دیدن کرده اید؟ شهر زیرزمینی #کاریز، #غار_نمکی، #جنگل_دریایی و #قلعه_پرتغالی ها را دیده اید؟ می توانید سرتان را بالا بگیرید و بگویید در مملکت من، در هر فصل سال، می توان با سفر هر چهارفصل را در یک روز دید. آیا می دانید تنگستان کجاست؟ #گوردختر، #سیراف و #کوه_پردیس کجاست؟ جنوب با #صنایع_دستی و غذاهای بی نظیرش، شکوفا می شود اگر شما دوست داشتنی هایش را دوست بدارید. ورق بزنید و توضیح هر کدام را بخوانید. این ها بخش کوچکی از گنجینه های جنوب است که برای سرپا ایستادن یک ملت و بی نیاز بودن از سهم سرانه دولتی کفایت می کند، به شرطی که بتواند این زیبایی ها را در #معرض_دید_جهان قرار دهد. @sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
🌿 هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. #بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های #ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. #بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که #سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
🌿 زیر پوست ما مثل #سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل #بغداد بوی #قهوه_عربی می دهد، مثل #صحرای_عربستان پر#عطش است، مثل #جنگل های #شمال_ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل #شیراز بوی #بهار_نارنج می دهد، مثل #دُبی بین وعده نسیه #خدا و نقد #شیطان دل دل می کُند. @sazochakameoketab 🌿در هر #چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از #وسوسه#بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از #زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی #نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
🌿در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند #بهشت_زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
🌿 درون سینه ما #دختری_کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه #پیامبران_خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
🌿 درون هر کدام از ما #خاورمیانه ای است که #جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران #دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ #سرنوشت...
زنی که قادر است با #صدای_کفتر چاهی. و قورباغه ها به وجد بیاید زنی که با یک استکان چایی تازه دمش می تواند حال همه افراد خانواده را خوب کند زنی که می تواند #مولانا گوش کند و #خیاطی کند زنی که می تواند با #خدا گپ بزند و قهوه بنوشد زنی که میتواند آنقدر ترانه #بوی_باران را بخواند که گندمزار #گیسوانش بوی باران بگیرد زنی که میتواند وقت ظرف شستن بدون غیبت به دریا و #جنگل برود زنی که می تواند با صدای بلند فکر کند همان زنی است که هیچکس نمی تواند او را #شکست دهد !