▪️در کشور ما آنچه از اگزیستانسیالیسم، به طور پراکنده، در اذهان جای گرفته بیشتر به دو صورت است:
عده ای برآنند که اگزیستانسیالیسم جز بی قیدی و ولنگاری و مشت پا زدن به آداب اجتماعی و رسوم انسانی معنایی ندارد.
اینان جز به مسخره گرفتن زندگی و مجاز دانستن روشنفکر در انجام کارهای ناصواب و جنون آمیز، مفهومی برای این فلسفه نمی شناسند.
عده ای دیگر که به گمان خود عمیق تر می اندیشند، میپندارند که اگزیستانسیالیسم یعنی دعوت به گوشه گیری و کاهلی و طرد دوستی و تفاهم و تجویز گریز و تسلیم.
اینان اگزیستانسیالیسم را فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی می دانند و بر اساس توهمات خود نتیجه می گیرند که همه کوشش های آدمی "پوچ" و بیهوده است و هر تقلایی برای خروج از بن بست سرنوشت، از پیش محکوم به شکست است.
هر چند هر دوی این تفسیرهای نادرست از اروپا سرچشمه گرفته، اما، هم به دلیل زمینه مساعد اجتماعی و هم بدان سبب که کاهلی و خراباتیگری و یاس و بدبینی در کشور ما سابقه ای دارد، این سوءتفاهم در محیط روشنفکری ما زمینه رشد مناسبی یافته است.
اگزیستانسیالیسم از مسائل روشنفکری جدایی ناپذیر است و در کشور ما مساله تجدد و روشنفکری بدترین پاسخ ها را یافته است:
گریز از کار و مسئولیت، تن آسایی و خویشتن پروری، لغزش به سراشیب تجمل و هوس، بی ایمانی و سست عنصری، به شوخی گرفتن مسایل جدی، پذیرفتن بندگی درهم و دینار، یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن؛ و در حد اعلای سالم ماندن: در گرمخانه درون خزیدن و بی تکاپو به امید فردا نشستن؛ اینهاست پاسخ ما به مسائل روشنفکری قرن بیستم.
از این حقیقت که روزگار نامساعد است، بهانه ای بزرگ برای توجیه کاهلی ها و سست عنصری ها میسازیم، بی آنکه یک دم به تاثیر کوشش آدمی در سرنوشت خود بیندیشیم و بی آنکه برای کوششهای هنری و فرهنگی ارزش قائل شویم : "سستی نیازی به اندیشه ندارد."
در برخی از این گمراهی ها، اگزیستانسیالیسم خیالی، دستاویز عده ای است و جالب تر آنکه گاهی، این آلودگی ها با نام "مقابله با سرنوشت" و "عصیان و طغیان" و " مبارزه با ابتذال" مزین می شود.
پس بهتر آن است که اگزیستانسیالیم واقعی را، مستقیما و بی واسطه پوشش های ادبی، بشناسیم.
از میان آثار مختلف و متعدد
سارتر کتاب حاضر دارای خصوصیت های زیر است:
نخست آنکه خلاصه جامع و تقریبا کاملی از فلسفه
سارتر به دست می داد.
دیگر آنکه چون این مطالب، نخست به صورت سخنرانی بیان شده و هدف آن، همه فهم کردن اگزیستانسیالیسم بوده، کتابی صرفا فلسفی و پیچیده نیست، بلکه برای استفاده همگان فراهم آمده است.
سه دیگر آنکه، چه در ضمن کتاب و چه در پایان آن، انتقادهایی که بر این فلسفه شده، یاد گردیده و این پیش از هر چیز دعوتی است به داوری و سنجش و افکر.
امروز این کج فهمی در ما هست که به تبع آن، " بشریت" ما به صورت موجودیت گیاهی درآمده است:
از تاثیر کوشش های معنوی و فکری در زندگی اجتماعی غافلیم؛ با نسیمی میشکفیم و با سردبادی پژمرده میشویم.
نوعی حالت تسلیم در برابر سرشت و سرنوشت در ما ایجاد شده که جنبه ای مخرب دارد.
طرح مساله "اصالت بشر" به معنایی که
سارتر برای آن قائل است، شاید بتواند ما را به تجدید نظر در این موجودیت گیاهی وادارد.
فلسفه های جبری، آن چنان که ما پذیرا شده ایم، به این کاهلی صحه زده است که بشر تماشاگر نبرد یزدان و اهریمن است و در حد او نیست که تقلایی یا اعتراضی کند.
مساله "آزادی بشر" با اهمیتی که
سارتر برای آن قایل است، شاید این توهم را متزلزل کند.
👤 #ژان_پل_سارتر 📚 #اگزیستانسیالیسم_و_اصالت_بشر 🔃 ترجمه مصطفی رحیمی
▪️مقدمه چاپ اول 1344
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.