فلسفه

#نایجل_واربرتون
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
■ آنهایی که معتقدند ذهن و بدن چیزهایی جداگانه اند و هر کدام از ما ذهنی داریم و بدنی، دوگانه انگار(dualist) خوانده میشوند.

کسانی که عقیده دارند امور ذهنی به اعتباری همان امور مادی است و ما چیزی جز گوشت و خون نیستیم و جوهرِ ذهنیِ جدایی نداریم، فیزیکالیست نام دارند.

دوگانه انگاری متضمنِ اعتقاد به وجودِ جوهری غیرمادی-جوهر ذهنی-است. اصحاب دوگانه انگاری نوعا بر این عقیده اند که بدن و ذهن جواهری مجزا هستند که باهم تعامل دارند ولی جدا از هم باقی می مانند. روندهای ذهنی، مثل تفکر، همان روندهای مادی، مانند برانگیختگی سلول های مغزی ، نیستند؛ روندهای ذهنی در ذهن روی می دهند نه در بدن. ذهن همان مغزِ فعال نیست.
دوگانه انگاریِ ذهن و بدن نگرشی است که بسیاری افراد به آن قائلند، علی الخصوص کسانی که به امکانِ حیات آدمی بعد از مرگ جسمانی، خواه به صورتِ زندگی کردن در نوعی عالم ارواح خواه به صورت تناسخ یافتن در بدنی جدید، قائلند. این نگرشها هردو پیشاپیش فرض را بر این می گذارند که آدمیان موجوداتِ مادیِ صرف نیستند، بلکه مهمترین جزء وجود ما ذهنِ غیرمادی یا به تعبیری که غالبا در سیاق های دینی می آید نفس(soul)، است. #رنه_دکارت احتمالا مشهورترین کسی است که به دوگانه انگاری ذهن/بدن قائل است: این قسم دوگانه انگاری را غالبا دوگانه انگاریِ دکارتی می نامند. (واژه ی Cartesian/دکارتی صفتی است که از نامِ دکارت ماخوذ است).
انگیزه ای قوی برای اعتقاد آوردن به حقانیت دوگانه انگاری،دشواریِ فراروی اغلب ما در فهم این معناست که چگونه چیزی کاملا مادی مثل مغز می تواند الگوهای پیچیده ی فکر و احساس را که به آن آگاهی یا شعور می گوییم پدید آورد. چگونه چیزی کاملا مادی می تواند اندوهگین شود یا به قدر یا ارزش تابلویی وقوف پیدا کند؟ این قبیل پرسشها موجب میشود که دوگانه انگاری به عنوانِ راه حلی برای مسئله ی ذهن/بدن ، باورپذیری و اعتبار اولیه ای پیدا کند. با این حال انتقادهای محکمی نسبت به این نظریه بیان شده است.

📚 #الفبای_فلسفه
👤 #نایجل_واربرتون

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
فلسفه
▪️#الفبای_فلسفه ▪️بخش پانزدهم:نا واقع گرایی درباره خداوند ناواقع گرایان استدلال میکنند که خطاست اگر تصور کنیم خداوند موجودی است که مستقل از آدمیان وجود دارد. وقتی هواداران این قسم ناواقع گرایی مدعی اعتقاد به خداوند میشوند معنایش این نیست که به خداوند بعنوان…
▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش شانزدهم: #ایمان

اگر نتوانیم علیه نقدهای وارده براهین اثبات وجود خدا ،نقدهای مناسبی پیدا کنیم ایا معنایش این است که باید به کلی دست از اعتقاد به خداوند بشویید؟

چه بسا خداناباوران بگویند اری

لاادریون طبعا مبگویند به دلیل فقدان قرائن و ادله کافی نه میتوانیم بگوییم خدایی هست و نه میتوانیم به خلافِ ان قائل شویم.

مومنان چه بسا استدلال کنند که رویکرد فلاسفه، یعنی سبک و سنگین کردن استدلال ها و براهین مختلف،رویکردی است ناسزاوار و به دور از مناسبت.

چه بسا ایشان بگویند که حکایت اعتقاد به خداوند حکایت نظرورزیِ عقلانیِ انتزاعی نیست،بلکه حکایت سرسپردگیِ شخصی است.

حکایتِ ایمان است نه به بکارگیریِ باریک بینانه ی عقل.

ایمان پای توکل و اعتماد را به میان میکشاند.....

نظر گاه ایمان دینی به نزد بسیاری کسان صورتی دلکش دارد.
بر وفق این نگرش، ان قسم براهین که ما بررسی کرده ایم بی مناسبت و نامربوط است.

با این حال ،افراطی ترین صورت ایمان دینی ممکن است موجب شود که افراد از دیدن ادله ای که ناقض عقاید آنها باشد به کلی عاجز شوند:
ممکن است بیشتر بصورت لجاجت در اید تا نگرشی خردپسند.


▪️نتیجه گیری

نقدهایی جدی بر براهین سنتی اثبات و انکار وجود خدا وجود دارد.

اگر بناست که خداباوران اعتقاد خود را به خدایی قادر مطلق، دانای مطلق و خیر اعلی حفظ کنند باید از پس انها برایند.

یک راه برای پاسخ دادن به این نقدها بازنگری در صفاتی است که معمولا بخدا نسبت داده شده:
شاید خداوند کاملا خیرخواه نباشد،
یا شاید قدرت یا علم او حد و مرز بشناسد.
دست زدن به این کار دست شستن از توصیف سنتی خداوند است.

با این حال، اینکار به زعم بسیاری، در قیاس با دست کشیدن کامل از اعتقاد به خداوند، راه حلی جایزتر است.


👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 61

پایان
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️#الفبای_فلسفه ▪️بخش چهاردهم:برهان قمار باز : شرط بندی پاسکال مقصود برهان شرط بندی این نیست که [وجود خداوند را] مبرهن می سازد، بلکه میخواهد نشان دهد که صلاح قمارباز عاقل در این اینست که بر سر وجود خدا شرط ببندد. این برهان از موضع لاادریون (agnostics) ابتدا…
▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش پانزدهم:نا واقع گرایی درباره خداوند

ناواقع گرایان استدلال میکنند که خطاست اگر تصور کنیم خداوند موجودی است که مستقل از آدمیان وجود دارد.

وقتی هواداران این قسم ناواقع گرایی مدعی اعتقاد به خداوند میشوند معنایش این نیست که به خداوند بعنوان موجودی که به واقع در ساحتی جداگانه وجود دارد ،یعنی همان خدایی که خداباوران سنتی توصیفش میکنند،اعتقاد دارند.

دان کیوپیت ،یکی از مشهورترین ناواقع گرایان ،گفته است،
《سخن گفتن از خداوند،سخن گفتن درباره ی ان مقاصد اخلاقی و معنوی است که باید مدنظر قرار دهیم و نیز درباره ی صورتی است که باید به ان دراییم.》

ایشان مدعی هستند که معنای حقیقی زبان دین هیچ نیست الا باز نمایی والاترین ارمان های انسانی به خودمان.

▪️نقد ناواقع گرایی درباره خداوند

۱- الحاد در جامه ی مبدل
۲- دلالت های ضمنی ناواقع گرایی در زمینه ی تعالیم دینی

الحاد در جامه ی مبدل

اینکه بگوییم خداوند چیزی نیست الا حاصل جمع ارزشهای انسانی،در حکم انست که گفته باشیم خدایی که سنتاً در نظر اورده اند وجود ندارد؛
و زبان دین تنها راهی است سودمند برای سخن گفتن درباره ارزشها در جهانی بی خدا.

دلالت های ضمنی ناواقع گرایی در زمینه تعالیم دینی

رویکرد یاد شده دلالت های ضمنی بسیار جدی در مورد تعالیم دینی دارد.
بطور مثال ،غالب خداباوران به وجود بهشت اعتقاد دارند ؛
ولی اگر خداوند به راستی وجود نداشته باشد،قاعدتا بهشتی هم وجود نخواهد داشت(و بهمان اعتبار جهنمی هم در کار نخواهد بود)

همین طور اگر خدا به معنای واقع گرایانه وجود نداشته باشد ،دشوار میتوان شرح و توصیفی پذیرفتنی از معجزات بدست داد.
این در حاایست که اعتقاد به امکان معجزه نزد کثیری از خداباوران اعتقادی بنیادی است.

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 56 تا 58

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️#الفبای_فلسفه ▪️بخش سیزدهم:برهانِ مبتنی بر معجزه آیا دعوای اینکه معجزاتی در عالم رخ داده است اصلا ممکن است دلیلی کافی بر اعتقاد به وجود خداوند باشد.؟ ▪️ابتدا تعریف معجزه معجزه:نوعی مداخله و تصرف خداوند در سیر طبیعی رخدادها که متضمن نقص《قانون طبیعیِ》پابرجایی…
▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش چهاردهم:برهان قمار باز : شرط بندی پاسکال

مقصود برهان شرط بندی این نیست که [وجود خداوند را] مبرهن می سازد،
بلکه میخواهد نشان دهد که صلاح قمارباز عاقل در این اینست که بر سر وجود خدا شرط ببندد.

این برهان از موضع لاادریون (agnostics) ابتدا میکند،یعنی از موضع کسانی که معتقدند ادله ی کافی و وافی چه در اثبات هستیِ خداوند چه در انکار هستیِ اووجود ندارد.
ایشان عقیده دارند که حقیقتا ممکن است خداوند وجود داشته باشد،ولی برای انکه در این باره به یقین برسیم ،ادله کافی در اختیار نداریم.

در مقابل ملحدان نوعا معتقدند که دلایلی قاطع وجود دارد حاکی از اینکه جهان را خدایی نیست.

▪️ برهان قمارباز بدین قرار است:
از آنجایی که ما نمیدانیم خدایی هست یا نیست،وضع ما تا حد زیادی شبیه وضع و حال قماربازی است در زمانِ پیش از برگزاری مسابقه یا برگرداندن ورق.

در این هنگام باید احتمالات را سبک و سنگین کنیم.
ولی در نظر شخص لاادری ممکن است وجود خداوند همانقدر محتمل باشد که عدم او.
طریقه او این است که بی طرف بماند و از اظهار نظر خودداری کند.
با این حال، برهان قمارباز گویای ان است که خردمندانه ترین کار این است :
احتمالِ بردن بزرگ ترین جایزه ی ممکن را هدف خود قرار دهیم در عین حال که احتمال بازنده شدن را در کمترین حد ممکن نگه میداریم.

به تعبیر دیگر ،باید برد ممکن خود را به حداکثر و باخت ممکن خود را به حداقل برسانیم.

بر اساس برهان قمارباز ،بهترین راه برای اینکار اعتقاد به خداست.

▪️چهار نتیجه ممکن است

۱ اگر بر سر وجود خداوند شرط ببندیم و برنده شویم (یعنی اگر خدا وجود داشته باشد)
در آنصورت حیات جاودان جایزه ای بزرگ بدست می آوریم.


۲---اگر بر سر وجود خداوند شرط بندی کنیم و بعدا مشخص شود که خدایی وجود نداشته
انچه از دست میدهیم در مقایسه با حیات جاودان ناچیز است:

ممکن است پاره ای از لذت های این جهانی را از دست بدهیم ،اوقات بسباری را با نماز و نیایش تلف کنیم،و زندگی خود را زیر سایه وهم پندار به سر اوریم.

۳---اگر بر سر این گزینه شرط ببندیم که جهان را خدایی نیست و برنده هم بشویم(یعنی اگر خدایی وجود نداشته باشد)
انگاه عمر خود را (دستکم از این لحاظ ) به دور از وهم و پندار سپری میکنیم و خود را برای تمتع جستن از لذایذ این زندگی ازاد و رها احساس میکنیم بدون انکه از مکافات الهی ترسی به دل راه دهیم.

۴---اما اگر بر سر این گزینه شرط بندی کنیم که جهان را خدایی نیست و بازنده شویم(یعنی خدا وجود داشته باشد.)،
انگاه دستکم امکان حیات جاودانه را از دست میدهیم و حتا شاید خطر لعن ابدی دامن گیرمان شود.

▪️ پاسکال در مقام استدلال میگفت که اگر خود را قماربازانی رو در رو با این گزینه ها در نظر اوریم ،

عاقلانه ترین راهی که پیش پای ماست این است که به وجود خداوند ایمان بیاوریم.به این طریق،اگر بر صواب باشیم ،از حیات جاودان محفوظ میشویم.

اگربر سر وجود خداوند شرط ببندیم و بر خطا باشیم،به قدر حالتی که در ان بر سر وجود نداشتن خداوند شرط بندی کنیم و بر خطا باشیم،مغبون و دچار خسران نمیشویم.

بنابراین اگر خواستار آنیم که منافع احتمالی خود را به حداکثر برسانیم و زیانهای احتمالی خویش را به حداقل ،باید به وجود خداوند اعتقاد اوریم.

▪️ نقد برهان شرط بندی

۱--نمیتوانیم تصمیم بگیریم که اعتقاد اوریم
۲---برهانی بدون ربط و مناسبت

توضیح ۱
ما نمیتوانیم به سادگی تصمیم بگیریم که به چه چیزی معتقد شویم.
....برهان قمار باز تنها به من مبگوید که صلاح و خیر من در مقام قمارباز در این است که بخود بقبولانم چنین چیزی صادق است.
ولی در اینجا با این مساله مواجهم که برای اعتقاد اوردن به چیزی باید به درستیِ ان باور داشته باشم.

توضیح ۲
کل این روال به دور از اخلاص جلوه میکند و یگانه انگیزه ای که در پس ان قرار دارد نفع شخصی است‌.


👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 53 تا 56

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️#الفبای_فلسفه ▪️بخش یازدهم:معجزه ادعا: خداباوران عموما عقیده دارند که خداوند قادر است،عمدتا از راه معجزات،در عالم هستی تصرف کند و چنین نیز کرده است. پاسخ: اگر خداوند گاهی اوقات [در عالم]تصرف میکند،چرا اراده اش به کاری تعلق نمیگیرد که به نزد منکران او کمابیش《تر…
▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش سیزدهم:برهانِ مبتنی بر معجزه

آیا دعوای اینکه معجزاتی در عالم رخ داده است اصلا ممکن است دلیلی کافی بر اعتقاد به وجود خداوند باشد.؟

▪️ابتدا تعریف معجزه

معجزه:نوعی مداخله و تصرف خداوند در سیر طبیعی رخدادها که متضمن نقص《قانون طبیعیِ》پابرجایی است.

《قانون طبیعی》تعمیمی است که در مورد نحوه ی رفتار اشیا صورت میگیرد.
مثلا اگر وزنه ای را رها کنیم به زمین می افتد مردگان زنده نمیشوند.

غالب ادیان مدعی هستند که خداوند معجزاتی کرده است و احادیث و روایات ناظر به این معجزات را باید موید وجود او دانست.

با این حال استدلال های محکمی علیه بناکردن اعتقاد به خداوند بر پایه این معجزاتِ روایت شده اقامه کرده اند.


▪️آرای #هیوم درباره ی معجزات

هیوم اگر چه میپذیرفت که رویداد معجزه علی الاصول خلاف ممکنات نیست،بر این تصور بود که هرگز روایت موثقی از معجزه ای وجود نداشته است که آنرا مبنای ایمان به خدا قرار دهیم .

او در اثبات این رای از چند استدلال محکم بهره جست.

۱--معجزات همواره نامحتمل اند.
۲--عوامل روانی
۳--ادیان[یکدیگر]را خنثا میکنند.


۱ > معجزات همواره نامحتمل اند.

شخص خردورز همواره عقایدش را بر شواهد و قرائن موجود بنیاد میگذارد،و در مورد هر روایت معجزه،همواره قرائن و شواهدی که از رخ ندادن آن حکایت دارند بر قرائن و شواهد عکس ان فزونی دارد.

این صرفا نتیجه ای است که از لازمه ی معجزه--یعنی نقض قوانین پاربرجا و تثبیت شده ی طبیعت--حاصل میشود.

بدین قرار ،بر وفق این استدلال،شخص عاقل همواره باید از باور کردن روایات معجزات به غایت ابا کند.

همواره منطقا ممکن است که مرده ای زنده شود ولی قرائن و شواهد بسیاری موید این رای است که چنین چیزی هرگز حادث نشده است.

پس،به زعم هیوم،با اینکه نمیتوانیم به کلی این امکان را از دور خارج کنیم که رستاخیز عیسی مسیح روی داده است،باید از باور کردن این روایت ،به غایت ابا کنیم.

۲ عوامل روانی

عوامل روانی میتوانند آدمیان را در خصوص وقوع معجزات به جانب خودفریبی یا حتا عملا به سمت و سوی شیادی سوق دهند.

.... بسیار جذاب است که تصور کنید شما را برگزیده اند تا شاهد معجزه ای باشید --که شما ره نوعی پیامبرید.

نظر مساعدی که افراد به کسانی دارند که مدعی میشوند معجزاتی را به عینه دیده اند خوشایند کثیری از انسانهاست.

این امر ممکن است آنها را به این جانب رهنمون شود که رخدادهای صرفا خارق عادت را معجزاتی تعبیر کنند که کاشف از وجود و حضور خداوند است.

حتا شاید ایشان را به جایی برساند که از خودشان قصه هایی درباره ی رخدادهای معجزه آسا جعل کنند.

۱۳---ادیان [یکدیگر را]خنثا میکنند.

ادیان بزرگ جملگی ادعا میکنند که معجزاتی روی داده است.
شواهد و قرائنی به میزان مشابه و نوعا همانند وجود دارد حاکی از اینکه معجزات مورد ادعای هر کدام از این ادیان به واقع حادث شده است.

نتیجه این میشود که برهان مبتنی بر معجزات،اگر موثق باشد،وجود خدایان مختلفی را به اثبات میرساند که هر کدام از این ادیان ادعا میکنند.

ولی پیداست که ممکن نیست این خدایان مختلف همگی وجود داشته باسند:

از صواب به دور است که بگوییم تنها خدای واجد دین مسیح و خدایانِ پرشمار آیین هندو وجود دارند.

پس معجزاتی که ادیان مختلف مدعی شده اند،یکدیگر را در مقام براهین وجود یک خدا یا خدایان متعدد خنثا میکنند.

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 52

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️#الفبای_فلسفه ▪️بخش نهم:دفاع مبتنی بر اختیار فرض عمده ای که دفاع مبتنی بر اختیار در بر دارد این است که جهانی که در هن اختیار و امکانِ شر باشد بر جهانی با مردمان ماشینی و روبات گونه که هرگز به جانب اعمال شر دست نمی برند برتری دارد. اما ایا این فرض چون و…
▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش یازدهم:معجزه

ادعا:
خداباوران عموما عقیده دارند که خداوند قادر است،عمدتا از راه معجزات،در عالم هستی تصرف کند و چنین نیز کرده است.

پاسخ:
اگر خداوند گاهی اوقات [در عالم]تصرف میکند،چرا اراده اش به کاری تعلق نمیگیرد که به نزد منکران او کمابیش《تر دستی هایی》کوچک به نظر می اید

مانند ایجاد نشان زخم(نشانه هایی بر دست های افراد نظیر آثار کوبیدن میخ بر دستهای مسیح)،یا تبدیل اب به شراب؟

چرا خداوند برای جلوگیری از یهود سوزان یا کل جنگ جهانی دوم یا شیوع بیماری ایدز مداخله نورزید؟

ادعا:
باز هم ممکن است خداباوران در مقام پاسخ بگویند که اگر خدا در ان حالات تصرف و مداخله کرده بود،ما دیگر صاحب اختیار راستین نبودیم.

پاسخ:
ولی این به معنای رهاکردن یکی از وجوهِ ایمان اغلب خداباوران به آفریدگار است یعنی این وجه که گاهی اوقات دخل و تصرف الهی در عالم هستی حادث میشود.

▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش دوازدهم:نقد دفاع مبتنی بر اختیار

یک نقد مهم در دفاع مبتنی بر اختیار آن است که این دفاع در بهترین حالت میتواند وجود 《 شر اخلاقی》را توجیه کند،یعنی شری که مستقیما حاصل کردار ادمی است.

میان اختیارمندی و وجود شرور طبیعی مانند زمین لرزه،بیماری،فوران آتشفشانها و نظایر ان ارتباط قابل درکی نیست،مگر اینکه صورتی از آموزه ی هبوط را بپذیریم که به موجب ان فرض میشود همه ی انواع گوناگون شر در عالم هستی حاصل خیانت آدم و حوا به اعتماد خداوند است

چنین آموزه ای تنها مورد قبول کسانی است که پیشاپیش به وجود خدای دین یهود و دین مسیح ایمان دارند.

▪️#شر_طبیعی

🔸️ادعا:
تبیین های باور پذیر دیگری هم در باب شر طبیعی بدست داده اند.
یکی از انها این است که نظم در قوانین طبیعت فایده ی مجموعا کثیری دارد که بر سوانح   بلایای گاه به گاهی که این نظم موجب میشود می چربد.

گاهی استدلال می اورند که چون این نظم معمولا به سود ماست ،شر طبیعی دلیل موجه دارد زیرا شر طبیعی تنها تاثیر جانبی قوانین طبیعت--البته از نوع ناگوار ان---است که مستمرا به شیوه ای منظم عمل میکنند.

🔹️پاسخ:

فرض بر این است که تاثیرات جانبیِ مجموعا سودمند این نظم بر تاثیرات جانبی مخرب آن می چربد.
ولی این استدلال دستکم از دو جانب آسیب پذیر است.

۱---توضیح نمیدهد که چرا این امکان به فعل در نیامده است که خداوندی که قادر مطلق است قوانینی طبیعی خلق کند که هیچ گاه در عمل به شری طبیعی منجر نشوند.

یک جواب احتمالی این است که حتا خداوند هم مقید به قوانین طبیعت است؛ولی این قول حکایت از آن دارد که خداوند براستی قادر مطلق نیست.

۲---ثانیا این استدلال در توضیح این مسئله نیز ناکام می ماند که چرا خداوند در عالَم هستی تصرف نمیکند تا به دفعات بیشتری معجزه انجام دهد.

اگر استدلال آورند که خداوند هرگز در جهان تصرف نمیکند ، یک وجه مهم اعتقاد بیشترِ خداباوران به پروردگارشان کسر میشود.

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 47 و 48

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️#الفبای_فلسفه ▪️بخش هشتم:تمثیل هنری بعضی مدعی شده اند که میان جهان و اثر هنری شباهتی هست. هارمونی کلی در قطعه ای موسیقی معمولا مستلزم ناهمخوانی هایی است که متعاقبا برطرف میشوند ؛ تابلوی نقاشی معمولا علاوه بر رنگ های روشنتر سطوح بزرگی با رنگهای تیره تر…
▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش نهم:دفاع مبتنی بر اختیار

فرض عمده ای که دفاع مبتنی بر اختیار در بر دارد این است که جهانی که در هن اختیار و امکانِ شر باشد بر جهانی با مردمان ماشینی و روبات گونه که هرگز به جانب اعمال شر دست نمی برند برتری دارد.
اما ایا این فرض چون و چرا بر نمیدارد؟

چه بسا رنج تا ان پایه هولناک باشد که بی هیچ شک و شبهه کثیری از ادمیان، بخ فرضِ داشتنِ حق انتخاب،این حالت را که همگان تنها برای انجام دادن اعمال خیر از پیش طراحی و تنظیم شده باشند بر تحمل چنین رنجی ترجیح دهند...

حتا امکان داشت این موجودات از پیش طراحی شده به نحوی تنظیم شده باشند که معتقد باشند اختیار دارند هر چند به [واقع ] از ان بی نصیب باشند....

برخی از روانشناسان عقیده دارند که میتوان هر تصمیم با انتخابی را که فرد ادمی صورت میدهد با ارجاع به نوعی وضعیت تعیین کننده ی مقدم بر ان تصمیم یا انتخاب که فرد دستخوش ان شده است تحلیل کنیم،

بطوریکه ، هر چند ممکن است فرد احساسِ اختیارمندی کند،عمل او را در واقعِ امر آنچه در گذشته روی داده مقدر و معین کرده است.

نمیتوانیم به ضرس قاطع این [تبیین] را به واقع نادرست بدانیم.

غالب فیلسوفان معتقدند که ادمیان به اعتباری حقیقتا واجد اختیارند و این اختیار را عموما ذاتی ادمی دانسته اند.


▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش دهم:اختیار بدون وجود شر

اگر خداوند قادر مطلق باشد ، قاعدتا میتواند جهانی پدید اورد که در آن هم 《اختیار》باشد و هم ، در عین حال، اثری از شر نباشد.

واقعیت این است که تصور چنین جهانی چندان دشوار نیست.

هر چند اختیار مندی همواره باب این امکان را فراروی ما میگشاید که به اعمالی از جنس شر دست بزنیم،
دلیلی وجود ندارد که این امکان لزوما روزی فعلیت پیدا کند.

منطقا ممکن است که شخصی واجد اختیار باشد ولی همواره اراده کند که از کردارِ توام با شر دوری بجوید.

آنهایی که دفاع مبتنی بر اختیار مجابشان کرده است احتمالا در جواب میگویند که این حالت، اختیارمندی راستین نخواهد بود.

این مسئله همچنان جای بحث و مناقشه دارد.

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 45 و 46

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️#الفبای_فلسفه ▪️بخش هفتم:#پارسایی بعضی استدلال کرده اند که اگر چه وجود شر در عالَم بی گمان امری نیک و دلپسند نیست،این پدیده دلیل موجهی دارد و ان اینکه منجر به 《خیر اخلاقی عظیم تری》میشود. مثلا بدون وجود جنگ،شکنجه و آهن دلی نه قدیسی وجود داشت نه قهرمانی.…
▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش هشتم:تمثیل هنری

بعضی مدعی شده اند که میان جهان و اثر هنری شباهتی هست.

هارمونی کلی در قطعه ای موسیقی معمولا مستلزم ناهمخوانی هایی است که متعاقبا برطرف میشوند ؛
تابلوی نقاشی معمولا علاوه بر رنگ های روشنتر سطوح بزرگی با رنگهای تیره تر دارد.

بهمین وجه،مطابق این استدلال،شر در هماهنگی یا زیبایی کلی عالَم دست دارد.

این رای نیز حداقل در معرض دو ایراد است( که در ادامه به ان اشاره میشود)

اول اینکه به سختی میتوان ان را باور کرد.

بطور مثال ،دشوار میتوان این قول را پذیرفت که شخصی که در میدان نبرد سم (battle of the somme) در فاصله ی میان دو لشگر متخاصم گرفتار سیم خاردار شده و از درد در حال جان دادن است به هماهنگی کلی عالَم یاری میرساند....

در ثانی،خداوندی که چنین رنجی را صرفا بخاطر مقاصد زیبایی شناسانه --به قصد قدر نهادن به آن به همان نحو که شخصی اثری هنری را قدر می نهد ---روا میدارد بیشتر شبیه آزارگران به نظر میرسد تا آن خدایی که خیراعلی است و خداباوران توصیفش میکنند.

اگر نقش درد و رنج این باشد،خداوند به طرز نگران کننده ای شبیه بیمار جامعه ستیزی میشود که بمبی را به میان جمعیت پرتاب میکند تا طرح های زیبایی را که به قلگ انفجار و خون نقش میبندند تحسین کند....

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 44

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️#الفبای_فلسفه ▪️بخش پنجم اگر بناست به این شناخت برسیم که خدا وجود دارد، این باور باید《صادق》 باشد که خداوند به واقع 《وجود》 دارد. ولی باور ما به وجود خداوند لازم است موجه نیز باشد: لازمست بر بنیاد قرائن و ادله ی درست استوار باشد. ممکن است باوری داشته…
▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش هفتم:#پارسایی

بعضی استدلال کرده اند که اگر چه وجود شر در عالَم بی گمان امری نیک و دلپسند نیست،این پدیده دلیل موجهی دارد و ان اینکه منجر به 《خیر اخلاقی عظیم تری》میشود.

مثلا بدون وجود جنگ،شکنجه و آهن دلی نه قدیسی وجود داشت نه قهرمانی.

شر این امکان را مهیا میکند که این قسم خیر بزرگترِ ادعا شده بر رنج آدمی بچرخد.

با اینحال چنین راه حلی دست کم در معرض دو ایراد است.

اولا) مقدار و گستره ی درد و رنج به مراتب بیش از حدی است که لازم است تا قدیسان و قهرمانان بتوانند اعمال خود را که خیر اخلاقی گرانسنگی دارد به منصه ی ظهور دراورند.

بی اندازه دشوار است که با استفاده از این استدلال بخواهیم برای مرگ هولناک چند میلیون انسان در اردوگاه کار اجباری ِ نازی ها توجیهی دست و پا کنیم.

ثانیا) معلوم نیست که جهانی که در ان شر کثیر است بر جهانی که در ان شر قلیل و در نتیجه ،قدیسان و قهرمانانِ کمتری دارد رجحان داشته باشد.

راست این است که ،از باب مثال تهوع اور است رنج کودکی را که از بیماری علاج ناپذیری جان میدهد با این استدلال توجیه کنیم که این حال و روز به شاهدانِ ان امکان میدهد که از حیث اخلاقی افراد بهتری شوند.

آیا به راستی خدایی که خیر مطلق است،برای مدد رساندن به ما در راه بالندگی اخلاقی از چنین روش هایی بهره میگیرد؟

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 42

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️ #الفبای_فلسفه ▪️بخش چهارم:#برهان_وجودی 🔸️ توضیح برهان وجودی این برهان به هیچ وجه بر قرائن یا شواهد استوار نیست. این برهان تنها استوار بر این مشاهده است که چیزی وجود دارد نه این که عدم بر همه جا حکمفرماست. با این حال برهان وجودی تلاشی است برای اثبات…
▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش پنجم

اگر بناست به این شناخت برسیم که خدا وجود دارد، این باور باید《صادق》 باشد که خداوند به واقع 《وجود》 دارد.

ولی باور ما به وجود خداوند لازم
است موجه نیز باشد:
لازمست بر بنیاد قرائن و ادله ی درست استوار باشد.

ممکن است باوری داشته باشیم که صادق باشد ولی موجه نباشد:

▪️مثال
ممکن است باور داشته باشم که امروز سه شنبه است زیرا به مطلبی نگاه کرده ام که در چیزی که باور دارم روزنامه ی امروز است نوشته شده.

ولی در واقع به روزنامه ی قدیمی نگاه کرده ام که از قضا درست در روز سه شنبه منتشر شده است.

درست است که من باور دارم امروز سه شنبه است(که واقعیت نیز همین است)،ولی از راهی موثق به این باور نرسیده ام،
زیرا در کمال سهولت ممکن است روزنامه ای قدیمی را برداشته باشم که مرا متقاعد کرده باشد به این که امروز سه شنبه است.

پس من واقعا به شناخت نرسیده ام،هر چند ممکن است به اشتباه اینطور تصور کرده باشم.


▪️#الفبای_فلسفه
▪️بخش ششم:#مسئله_شر

🔸️ خدایی که عالم مطلق باشد طبعا به وجود شر داناست؛
خدایی که قادر مطلق باشد طبعا می تواند مانع از بروز شر گردد؛
و خدایی که خیر مطلق باشد طبعا اراده نمیکند که شر به وجود اید.

ولی رخداد شر همچنان باقی است.

مسئله شر توضیح این معناست که چگونه میتوان بین صفاتی که به خدا نسبت داده اند و واقعیت انکارناپذیر شر جمع کرد.

این جدی ترین و خطیرترین ایرادی است که در خصوص اعتقاد به خدای خداباوران صورت بسته است.

خداباوران راه حل هایی برای مسئله شر به دست داده اند که سه مورد از انها را اینجا بررسی میکنیم

۱-- پارسایی
۲---تمثیل هنری
۳---دفاع مبتنی بر اختیار

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 39 تا 41

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️ #الفبای_فلسفه ▪️بخش سوم:#برهان_علت_اول #برهان_جهان_شناختی تقریر این برهان چنین است که هر چیزی علی الاطلاق معلول علتی است سابق بر ان: هیچ چیز بی علت از کتم عدم پیدا نیامده است. از انجا که میدانیم جهان وجود دارد،میتوانیم با اطمینان خاطر این معنا را مسلم…
▪️ #الفبای_فلسفه
▪️بخش چهارم:#برهان_وجودی

🔸️ توضیح برهان وجودی

این برهان به هیچ وجه بر قرائن یا شواهد استوار نیست.

این برهان تنها استوار بر این مشاهده است که چیزی وجود دارد نه این که عدم بر همه جا حکمفرماست.
با این حال برهان وجودی تلاشی است برای اثبات این معنا که
وجود خداوند به حکم ضرورت از تعربف خداوند،یعنی وجود اعلی، لازم می آید.

از انجا که این نتیجه را میتوان پیش از تجربه استنباط کرد،برهان وجودی را 《برهانی پیشین》می خوانند.

بر وفق برهان وجودی،خداوند بعنوان کامل ترین موجود قابل تصور تعریف میشود....یا بعنوان《موجودی که برتر از ان را نتوان تصور کرد.》

فرض میشود که یکی از ابعاد این کمال با برتری ،وجود است.
موجودی کامل اگر وجود نداشته باشد کامل نخواهد بود.
در نتیجه فرض میشود که از تعریف خدا لازم می اید که او به حکم ضرورت وجود داشته باشد

درست بهمان وجه که از تعریف مثلث لازم می اید که مجموع زوایای داخلی ان ۱۸۰درجه باشد.

از جمله فلاسفه ای که انرا بکار برده اند #رنه_دکارت بوده است.


▪️نقد برهان وجودی

این برهان ما را مجاز میدارد از تعربف هر چیزی وجود انرا نتیجه بگیریم.

مثلا در کمال سهولت میتوانیم جزیره ای کامل را با ساحلی کامل،حیات وحشی کامل و نظایر ان تصور کنیم ولی بدیهی است که از این تصور لازم نمی اید که این جزیره ی کامل واقعا در جایی وجود داشته باشد.

بنابراین ،چون به نظر میرسد که برهان وجودی چنین نتیجه گیریِ مضحکی را بر حق جلوه میدهد ،به راحتی میتوان پی برد که برهان سستی است.

یا باید ساختمان برهان معیوب باشد ،یا اینکه باید دستکم یکی از مفروضات اولیه[یا مقدمه های] ان کاذب باشد؛و الا بهیچ روی این قسم نتایج را که اشکارا مهمل و خلاف عقل اند به دست نمی دهد.

هواداران برهان وجودی چه بسا در پاسخ به این نقد بگویند که اری،بدیهی است اگر تصور کنیم میتوانیم از تعریف جزیره ای کامل وجود انرا نتیجه بگیریم تصور ما مهمل و خلاف عقل است،

ولی نامعقول نیست که تصور کنیم
از《تعریف》خداوند《وجود》او لازم می اید

دلیلش این است که جزایر کامل ،یا _ بهمان اعتبار_ ماشینهای کامل،روزهای کامل یا هر چیز کامل دیگری،صرفا نمونه های کامل انواع خاصی از چیزها هستند ولی خداوند موردی خاص و استثنایی است:خداوند صرفا نمونه کاملی از یک نوع نیست،بلکه کاملترینِ همه ی چبزهاست‌.

▪️وجود کیفیت نیست

خطای این برهان ان است که وجود خداوند را به گونه ای قلمداد میکند که انگار صرفا کیفیت دیگری است نظیر علم مطلق یا قدرت مطلق.
ولی خداوند نمیتواند عالم مطلق یا قادر مطلق باشد مگر اینکه وجود داشته باشد.

وقتی اساسا تعریفی از خداوند بدست میدهیم ،پیشاپیش فرض را بر این می گذاریم که او 《وجود》 دارد.

اگر وجود را بعنوان کیفیتی ذاتی دیگری از موجودی کامل منظور کنیم،دچار این خطا شده ایم که وجود را بجای ان که اصلا پیش شرط داشتن هرگونه کیفیت در هر چیزی به شمار اوریم،نوعی کیفیت محسوب کرده ایم.

حتا اگر برهان وجودی مقبول بیفتد باز هم دلیل دیگری هست که نشان دهد لااقل یک وجه از نتیجه ان کاذب است.
به نظر میرسد وجود شر در عالَم با این رای که خداوند خیر مطلق است منافات دارد

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 36 تا 39

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
📚 #الفبای_فلسفه نویسنده #نایجل_واربرتون ■ کتاب الفبای فلسفه که در شمار کتاب های پرفروش قرار داشته است، خواننده را با ظرافت و قدم به قدم با وادی فلسفه آشنا می کند. نایجل واربرتون در هر فصل به یکی از حوزه های مهم فلسفه می پردازد و آرا و مضمامین اساسی در…
▪️ #الفبای_فلسفه
▪️بخش سوم:#برهان_علت_اول
#برهان_جهان_شناختی

تقریر این برهان چنین است که هر چیزی علی الاطلاق معلول علتی است سابق بر ان: هیچ چیز بی علت از کتم عدم پیدا نیامده است.

از انجا که میدانیم جهان وجود دارد،میتوانیم با اطمینان خاطر این معنا را مسلم بگیریم که تمامیت سلسله علت ها و معلول ها منجر به وجود جهانی شده است که اکنون شاهد انیم.

اگر این سلسله را تا منشاء ان پی بگیریم به علتی اصلی و مقدم میرسیم که همان علت اول است.
ان طور که برهان علت اول به ما میگوید ،این علت اول خدا است.

▪️نقد برهان علت اول

برهان علت اول از این فرض ابتدا میکند که هر چیزی معلول چیز دیگری است ،ولی ان گاه با بیان اینکه خداوند همان علت اول است،خود را نقض میکند.

هم میگوید که علت نامعلولی وجود ندارد و هم مدعی است که یک علت نامعلول_یعنی خدا_ در کار است.
برهان یاد شده این پرسش را بر می انگیزد:《و علت خدا چیست؟》

انکه برهان علت اول را باور دارد چه بسا در مقام اعتراض بگوید که منظور قائلان به این برهان آن نیست که هر چیزی علتی دارد،بلکه مرادشان تنها این است که هر چیزی به استثنای خداوند دارای علتی است.ولی این حرف وضع را بهتر نمیکند.

اگر بناست سلسله علتها و معلولها در جایی به فرجام رسد،چرا باید در خدا متوقف شود؟
مگر خلاف ممکنات است که این سلسله در جایی پیش تر، با پیداییِ خود جهان، پایان پذیرد؟

قبل از هر چیز راست است که علت اول برای آفرینش و به جنبش درآوردن سلسله علتها و معلول هایی که بطور کلی منجر به جهانی شدند که اکنون می شناسیم احتمالا قدرت بی اندازه ای داشته است.بر این اساس این مدعا را توجیه کرد که برهان علت اول وجود خدایی بسیار قدرتمند ،اگر نه قادر مطلق, را به اثبات میرساند.

ولی برهان یاد شده هیچگونه قرینه و دلیلی بر وجود خدایی که《دانای مطلق یا《خیر مطلق》 باشد به دست نمیدهد.
هیچکدام از این صفات مقتضایِ ذات علت اول نیست.
چگونه خدایی متصف به صفات قادر مطلق،دانای مطلق و خیرمطلق میتواند این مایه شرّی را که در علم هست روا دارد.

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 34 و 35

.join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
📚 #الفبای_فلسفه
نویسنده #نایجل_واربرتون

■ کتاب الفبای فلسفه که در شمار کتاب های پرفروش قرار داشته است، خواننده را با ظرافت و قدم به قدم با وادی فلسفه آشنا می کند. نایجل واربرتون در هر فصل به یکی از حوزه های مهم فلسفه می پردازد و آرا و مضمامین اساسی در آن حوزه را شرح و بررسی می کند:

▪️ فلسفه چیست؟

● آیا می توانید وجود خداوند را به اثبات برسانید؟
● چگونه در گستره اخلاق درست را از نادرست تشخیص می دهیم؟
● آیا گاهی باید از قانون سر پیچی کرد؟
● آیا جهان واقعا به همان صورتی است که تصور می کنید؟
● آیا می دانید که راه و رسم علم چیست؟
● آیا ذهن شما جدا از بدن شماست؟
● آیا می توانید هنر را تعریف کنید؟


▪️ #الفبای_فلسفه
▪️بخش اول:#مسئله_شر

🔹 آیا طراح عالم هستی《دانای مطلق》و《خیر مطلق》است؟

کثیری از مردم عقیده دارند میزان شری که در جهان هست اعتبار این نتیجه گیری را خدشه دار میکند.
دامنه ی این شراز سنگدلی ادمی،قتل و شکنجه تا رنجی که بلایای طبیعی و امراض موجب ان میشوند گسترده است.

اگر، آن طور که برهان نظم میگوید بنا باشد در پیرامون خویش نظر کنیم تا شواهد و قرائن فعل خداوند را ببینیم ،بسباری از مردم دشوار می توانند بپذیرند که انچه میبینند ثمره ی کردار افریدگاری خیرخواه است.

خدایی که دانای مطلق باشد به وجود شر عالِم است؛
خدایی که قادر مطلق باشد میتواند از وجود شر جلوگیری کند؛
و خدایی که خیر مطلق باشد اراده نمی کند که شر را به وجود اورد.
ولی رخداد شر همچنان به قوت خود باقی است.


▪️ #الفبای_فلسفه
▪️بخش دوم:#اصل_انسان_نگر

مطابق این رای، احتمال اینکه جهان موجد بقا و پیدایش تکامل ادمی شده باشد به قدری ناچیز است که مجازیم نتیجه بگیریم که جهان افریده ی معماری الهی است
از این منظر ،این واقعیت که ادمیان پیدایش و تکامل یافته اند و باقی مانده اند برهانی است که وجود خداوند را برای ما ثابت میکند.
موید این رای ان دسته از تحقیقات علمی است که طیف محدود شرایط آغازین مناسب برای جهانی را که در ان پیدایش حیات اصولا ممکن است نشان می دهند.

▪️پاسخ

هر چیزی که از لحاظ آمار و احتمالات نامحتمل است باز هم ممکن است رخ دهد.

اشتباه طرفداران اصل انساننگر این است که فرض را بر این میگذارند که وقتی چیزی نامحتمل رخ می دهد لزوما باید تبیینی پذیرفته تر از این وجود داشته باشد که بگوییم ان چیز بطور طبیعی حادث شده است.

ما میتوانیم حضور خود را در این گوشه عالم بدون توسل به علل فوق طبیعی بصورتی مناسب تبیین کنیم.
تعجبی ندارد که ما در جهانی بسر میبریم که در ان شرایط دقیقا برای پیدایش موجوداتی از نوع ما مناسب بوده است،زیرا به هیچ وجه محتمل نبود که ما در جای دیگری پیدا بیابیم.

پس این واقعیت که ما در این گوشه از عالم هستی به سر میبریم برهانی موید طرح و تدبیر خداوند نیست.

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
📖 صفحه 31 تا 33
🔃 ترجمه #مسعود_علیا

.join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Audio
📚 #آثار_کلاسیک_فلسفه
#نایجل_واربرتون
▪️بخش بیستم:#جان_راولز

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
■ چرا فلسفه بخوانیم؟

1. زندگی وارسی شده
یک دلیل مهم در تایید مطالعه فلسفه این است که سر و کار فلسفه با مسائل بنیادینی است که به معنای وجودمان مربوط میشود. بیشتر ما زمانی در زندگی خویش سوالات فلسفی پایه ای را با خود در میان می گذاریم.
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
آیا برهانی در اثبات وجود خدا هست؟
غرض و غایت زندگی ما چیست؟
حسن و قبح ریشه در چه دارد؟
آیا هرگز رواست قانون را زیر پا گذاریم؟
آیا ممکن است زندگی ما رویایی بیش نباشد؟
آیا ذهن یک چیز است و بدن یک چیز دیگر، یا این که ما سراپا موجوداتی مادی هستیم؟
پیشرفت علم چگونه است؟
هنر چیست؟ و سوالاتی نظیر این ها.

غالب آن کسانی که فلسفه میخوانند این را مهم می دانند که هر کدام از ما چنین مسائلی را بررسی کنیم. حتی برخی از ایشان می گویند که زندگی وارسی نشده سزاوار زیستن نیست.
استمرار بخشیدن به وجودی روزمره بی آنکه هرگز اصولی را که این وجود بر آن ها استوار است بررسی و سبک و سنگین کنیم مثل این است که ماشینی را برانیم که هیچ گاه به آن رسیدگی نکرده ایم.
..
به هر روی، حتی اگر در صحت مفروضاتی که پایه های زندگی شما هستند به طور جدی تردید نورزید، چه بسا با استفاده نکردن از قوه تفکرتان زندگی خود را بی مایه و بی برگ و بار کنید.
کثیری از مردم در میان نهادن این پرسشهای اساسی را با وجود خویش یا زحمتی بسیار شاق می دانند یا آن را بسیار تشویش زا احساس می کنند:
ای بسا که آنها به تعصبات خویش دل خوش دارند و راضی اند.
ولی هستند دیگرانی که شعله اشتیاق سوزان به یافتن جواب هایی برای این سوالات فلسفی طاقت سوز در وجود آن ها زبانه می کشد.

👤 #نایجل_واربرتون
📚 #الفبای_فلسفه
■ ترجمه #مسعود_علیا

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3..
Ещё