فلسفه

#هستی_و_نیستی
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
هستی عبارت از چیست؟

دانش ما برای هر چیز عبارت از مفاهیمی است که بر آن اطلاق می شود، اما فرض وجود چیزی که درباره آن هیچ آگاهی نداریم یا نتوانیم نسبت به آن آگاهی به دست آوریم کار بیهوده ای است، حتی اگر وجود هم داشته باشد برای ما مفهومی ندارد،
یعنی اگر بگوییم این کتاب است و درباره شکل و رنگ و اندازه آن مطالبی بگوییم این ها عبارت از مفاهیم درباره هر چیز است.
اما هستی یک مفهوم کلی است یعنی باید چیزی وجود داشته باشد.
هستی آن مطلق باشد تا بتوانیم درباره آن قضاوت کنیم و نام آن را هستی بگذرانیم.

👤 #ژان_پل_سارتر
📚 #هستی_و_نیستی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
کودک برای اینکه بدن اش را بشناسد با اعضای بدن خود بازی می کند. گارسون کافه هم با خودش به بازیِ عمل مشغول است، و سعی دارد خود را نشان بدهد.
این اعمال در همه کس یکسان است، یک بازرگان هم برای شناساندن خود کارهایی انجام می دهد، و با یک مشت تشریفات آنچه را که هست می نمایاند و مردم هم از آنها می‌خواهند که این کارها را انجام دهند. هر کدام برای خود کاری دارند، فروشنده به منظور انجام کارها تن خود را می رقصاند و شرایط زندگانی را به کار می‌بندد و بلاخره هرکس مطابق شغل و حرفه ای که دارد خود را می‌نمایاند. تمام اینها شرایط هستی است که انسان خود را چنان که هست نشان دهد. یعنی تن و نفس خویش را در چهارچوب اعمال و رفتار زندانی می‌سازد. مثل این است که همیشه از این می‌ترسیم که از جلد و پوست خود خارج شویم اما اندرون یک گارسون کافه مخصوص همان گارسون کافه نیست، ظاهرش یک گارسون است ولی در نقش او یک انسان معمولی است، یعنی حالت او غیر از این مرکب و آن شیشه ای است که در باطن هم همان است...
پس هر کس باید سعی کند همان باشد که هست، یعنی ابتدا من باید فکر کنم که هستم ولی همانطور که هستم خود را نشان بدهم.

👤 #ژان_پل_سارتر
📚 #هستی_و_نیستی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
پایدار بودن هستی مفهوم خاص است پس اگر نیستی مقدم برای هستی باشد که خود نیز وابسته یک هستی دیگر و پایان آن با یک نیستی توام خواهد بود.
فرض کنیم میخواهیم هستی و نیستی توام باشند و در آن واحد با هم به وجود بیایند اما وجه امتیاز آن دو بر چه اساس و مفهوم باید استوار باشد.
آن هستی برای چه به وجود آمده و چه کاری از او ساخته است که نیستی فاقد آن می باشد و یا بر عکس نیستی دارای چه امتیازی است که در هستی وجود ندارد.
هستی برای آن به وجود آمده است که نیستی را نفی کند و آغاز خود را انتهای نیستی بداند.
هر دو مفهوم یکی است و این همانندسازی برای آن است که هستی را در وجود نیستی و هستی را وابسته به نیستی بدانیم، فرض کنیم جهان وجود نداشت و سیارات و میلیون ها منظومه شمسی به وجود نمی آمد و به همان نسبت انسان و موجودات و کاینات هم هستی پیدا نمیکردند.
پاسخ میدهیم در آن حال نیستی صرف بود.
پس نیستی هم برای خود هستی داشت زیرا چون هستی نبود و جهان به وجود نمی آمد چیزی به وجود می آمد که نام آن را نیستی گذاشته ایم.

👤 #ژان_پل_سارتر
📚 #هستی_و_نیستی
🔃 ترجمه #عنایت_الله_شکیباپور

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
■ با اين تفسير کتمان پذير نيست که دروغگو سعي دارد خودش را فريب بدهد و کوششي هم براي مخفي ساختن اين عقيده به خرج نمي دهد و اصرار ندارد که روي وجدان خود را بپوشاند، اما در موردي که عزم مي کند دروغ را به شکل راست جلوه دهد، مي گويد درست است من قصد نداشتم شما را فريب بدهم قسم مي خورم چنين قصدي نداشته ام.
بدون ترديد در اين واکنش اخلاقي او آلت دست يک نفي کامل قرار گرفته، اما حرکات و کيفيات ظاهرش به طوري است که نشان مي دهد حالت نفي بر قلبش وارد نشده است.
شايد بيشتر اوقات شخص دروغگو اسير و قرباني دروغ و خدعه خودش است و پيوسته به خود اطمينان مي دهد که راست گفته و خود را فريب نداده است.
اما اين دروغ ها اگرچه در ظاهر فريب دادن خود يا ديگري است، نتيجه ديگري دارد که آن حالتي بين دروغ و بي ايماني است، پس دروغگويي حالتي است که انسان را از مرحله نفي حقيقت به بي ايماني و تزلزل مي کشاند.

👤 #ژان_پل_سارتر
📚 #هستی_و_نیستی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.
■ اما نخست بهتر است که دو اندیشه ی مرگ و تناهی را که معمولا توام دانسته می شوند یکسر از هم جدا کنیم. چنین می نماید که عموما گمان می کنیم که مرگ است که تناهی ما را به وجود می آورد و بر ما عیان می سازد. نتیجه ای که ازین خلط حاصل می شود این است که مرگ به شکل ضرورتی اونتولوژیکی [یعنی ضرورتی در مرتبه ی وجود] در می آید و تناهی، برعکس، خصلتِ ممکن به امکانِ
خاصِ contingent مرگ را به وام می گیرد. هایدگر، بخصوص، به نظر می رسد که کل نظریه ی «بودن به سوی مرگ»ِ خود را بر پایه ی یکسان سازی دقیق مرگ و تناهی بنیان نهاده است. به همین ترتیب هنگامی که مالرو می گوید مرگ یگانگیِ زندگی را بر ما عیان می سازد، گویی معتقد است ما درست به سبب اینکه می میریم از تکرار ماجرای خود ناتوان ایم و درنتیجه متناهی ایم. ولی اگر دقیق تر نظر کنیم، به اشتباه آن ها پی می بریم: مرگ واقعیتِ ممکنِ خاصی ست که به واقع بودگی مربوط می شود، و تناهی ساختار وجودیِ «برای خود» است که آزادی را متعین می سازد و تنها در و ازطریق طرح آزاد غایتی وجود دارد که مرا از هستی ام آگاه می سازد. به بیان دیگر، واقعیت انسانی حتی اگر فناناپذیر بود باز هم متناهی می ماند زیرا، با انتخاب انسانیت برای خود، خود را متناهی می سازد.

ژان پل سارتر. «هستی و نیستی».

#ژان_پل_سارتر
📚 #هستی_و_نیستی
📖 صفحه ی 751
🔃 برگردان #مهستی_بحرینی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.
■ انسان ماده جانداری است که در چنگال عوامل طبیعت اسیر شده و در دنیایی از اسارت و زورگویی دست و پا می زند، مثل این است که وجودش را لبریز از نفی ساخته مانند یک زندانی دست و پا بسته ای که از نگاهبان خود اجازه عبور می خواهد و نگهبان به او می گوید: خیر .
اما خودش هم ناچار است به همه چیز بگوید:
خیر این نمی شود.
خیر این خوب نیست،
خیر نباید اینطور باشد،
و این خیرها را پشت سرهم برای خود می سازد و با آن دست و پنجه نرم می کند.

حالت او به طوری رنج آور است که خود را مسخره می کند و با مسخره گی هم باور نمی کند این کار عملی شود.
او برای نفی کردن اثبات می کند و دو مرتبه برای اثبات به نفی می پردازد.
او یک جسم مثبت را می سازد اما با ایمان تمام در نفی و نیستی آن می کوشد و با این روش در حالی که در نفی و اضداد فرو رفته، خودش هم همه چیز را نفی می کند و به خود می گوید انسان برای آن آفریده شده است که همه چیز را انکار کند ولی در خود آن قدرت را نمی بیند که نفس خود را نیز انکار کند.

👤 #ژان_پل_سارتر
📚 #هستی_و_نیستی
🔃 برگردان #عنایت_الله_شکیباپور

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
■ حالت بی ایمانی چیست؟
برای اثبات این موضوع می توان حالت تصمیم شخصی را در نظر گرفت که در حالیکه خودش حقیقت انسانی است و آزادی کاملی دارد، همه چیز را در خارج نفی می کند سپس آن را به درون خود بر می گرداند. این حالت را در روانشناسی بی ایمانی گویند.
گاهی از اوقات حالت بی ایمانی و تزلزل را به دروغ تشبیه می کنند یعنی کسی که دارای حالت بی ایمانی و تزلزل است این حالت بدان می ماند که ناخودآگاهانه به خود دروغ میگوید.
در ابتدای امر می پذیریم که بی ایمانی حالت دروغ گفتن به خود باشد اما در ضمن آن باید دانست که این نوع دروغ گوئی ناخودآگاهانه از دروغ گویی مطلق کاملا متفاوت است.

دروغ یک حالت منفی است. اما این نفی به طور کامل مربوط به وجدان نیست. یعنی حالت خودآگاهی ندارد، زیرا هدف وجدان جاهای بالاتر و برتر است و اساس دروغ مطلق از آنجا شناخته می شود که شخص دروغگو سعی می کند حقیقت را از دیگری پنهان کند.

اما انسان درباره چیزی که نمی داند دروغ نمی گوید و اگر کسی درباره چیزی اشتباه کرده و حقیقت آن برای او روشن نشده، در صورتی که چیزی خلاف واقع بگوید دروغ نگفته است،

اساس دروغ از آنجا آغاز می شود که شخص دروغگو کاملا حقیقت را بداند ولی میخواهد آن را مخفی سازد، بنابراین ایده آل دروغگو وجدان زشتی است که به خودش حقیقت را می گوید یعنی حقیقت موضوع را می شناسد اما در ظاهر آن را انکار می کند و در آن حال که این دروغ از زبانش خارج می شود عملا حقیقت را برای خودش هم انکار می کند.

پس این حالت نفی مضاعف دارای مقام بالاتری است به این معنی که حقیقت برای خودش هم وجود نخواهد داشت و قدم اول او به این نتیجه رسیده است حقیقتی را که برای او روشن بوده در وجدان خود تاریک ساخته است، و با این توصیف می توان گفت که عقیده اصلی دروغگو برای خودش مثبت است، یعنی در قضاوت نسبت به خود حالت اثبات گرفته است.

با این تفسیر کتمان پذیر نیست که دروغگو سعی دارد خودش را فریب بدهد و کوششی هم برای مخفی ساختن این عقیده به خرج نمی دهد و اصرار ندارد که روی وجدان خود را بپوشاند، اما در موردی که عزم می کند دروغ را به شکل راست جلوه دهد، می گوید درست است من قصد نداشتم شما را فریب بدهم قسم می خورم چنین قصدی نداشته ام.

بدون تردید در این واکنش اخلاقی او آلت دست یک نفی کامل قرار گرفته، اما حرکات و کیفیات ظاهرش به طوری است که نشان می دهد حالت نفی بر قلبش وارد نشده است.
شاید بیشتر اوقات شخص دروغگو اسیر و قربانی دروغ و خدعه خودش است و پیوسته به خود اطمینان می دهد که راست گفته و خود را فریب نداده است.
اما این دروغ ها اگرچه در ظاهر فریب دادن خود یا دیگری است، نتیجه دیگری دارد که آن حالتی بین دروغ و بی ایمانی است، پس دروغگویی حالتی است که انسان را از مرحله نفی حقیقت به بی ایمانی و تزلزل می کشاند.

👤 #ژان_پل_سارتر
📚 #هستی_و_نیستی
🔃 برگردان #عنایت_الله_شکیباپور

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
■ انسان ماده جانداری است که در چنگال عوامل طبیعت اسیر شده و در دنیایی از اسارت و زورگویی دست و پا می زند، مثل این است که وجودش را لبریز از نفی ساخته مانند یک زندانی دست و پا بسته ای که از نگاهبان خود اجازه عبور می خواهد و نگهبان به او می گوید: خیر .
اما خودش هم ناچار است به همه چیز بگوید:
خیر این نمی شود.
خیر این خوب نیست،
خیر نباید اینطور باشد،
و این خیرها را پشت سرهم برای خود می سازد و با آن دست و پنجه نرم می کند.

حالت او به طوری رنج آور است که خود را مسخره می کند و با مسخره گی هم باور نمی کند این کار عملی شود.
او برای نفی کردن اثبات می کند و دو مرتبه برای اثبات به نفی می پردازد.
او یک جسم مثبت را می سازد اما با ایمان تمام در نفی و نیستی آن می کوشد و با این روش در حالی که در نفی و اضداد فرو رفته، خودش هم همه چیز را نفی می کند و به خود می گوید انسان برای آن آفریده شده است که همه چیز را انکار کند ولی در خود آن قدرت را نمی بیند که نفس خود را نیز انکار می‌کند.

📚 #هستی_و_نیستی
#ژان_پل_سارتر
🔃 برگردان #عنایت_الله_شکیب

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
■ تن انسان

مسئله تن انسان و رابطه آن با روان گاهی از اوقات به این دلیل ابهام آمیز جلوه میکند به سبب این که همیشه عادت کرده ایم بدن انسان را مانند چیزی مستقل تعریف کنیم که دارای قوانین و شرایط مخصوصی است که به واسطه این که در خارج دارای ابعاد است مشخص می شود ولی وجدان یا روان را به نام یکی از عوامل فطری انسان شناخته ایم که شرایط آن مخصوص خودش است.
تن چیز واحدی است که از آن برای زندگی استفاده میکنیم، تن و روان به نام چند گانگی و یگانگی اتحادی بی واسطه با هم دارند و با این حال از لحاظ عمل از یکدیگر جدا میشوند.
بنابراین رابطه تن و روح نوعی به خود پیوستگی منفی است زیرا تا آنجایی که با هم رابطه دارند و در اعمال یکدیگر موثرند رابطه با خود دارند و از نظر این که اعمالشان جدا از هم است بر ضد یکدیگر کارهایی دارند.

📚 #هستی_و_نیستی
#ژان_پل_سارتر
■ برگردان #عنایت_الله_شکیب

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
هستی عبارت از چیست؟

دانش ما برای هر چیز عبارت از مفاهیمی است که بر آن اطلاق می شود، اما فرض وجود چیزی که درباره آن هیچ آگاهی نداریم یا نتوانیم نسبت به آن آگاهی به دست آوریم کار بیهوده ای است، حتی اگر وجود هم داشته باشد برای ما مفهومی ندارد،
یعنی اگر بگوییم این کتاب است و درباره شکل و رنگ و اندازه آن مطالبی بگوییم این ها عبارت از مفاهیم درباره هر چیز است.
اما هستی یک مفهوم کلی است یعنی باید چیزی وجود داشته باشد.
هستی آن مطلق باشد تا بتوانیم درباره آن قضاوت کنیم و نام آن را هستی بگذرانیم.

👤 #ژان_پل_سارتر
📚 #هستی_و_نیستی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
■ انسان درباره چیزی که نمی داند دروغ نمی گوید و اگر کسی درباره چیزی اشتباه کرده و حقیقت آن برای او روشن نشده، در صورتی که چیزی خلاف واقع بگوید دروغ نگفته است.

اساس دروغ از آنجا آغاز می شود که شخص دروغگو کاملا حقیقت را بداند ولی میخواهد آن را مخفی سازد، بنابراین ایده آل دروغگو وجدان زشتی است که به خودش حقیقت را می گوید یعنی حقیقت موضوع را می شناسد اما در ظاهر آن را انکار می کند و در آن حال که این دروغ از زبانش خارج می شود عملا حقیقت را برای خودش هم انکار می کند.

پس این حالت نفی مضاعف دارای مقام بالاتری است به این معنی که حقیقت برای خودش هم وجود نخواهد داشت و قدم اول او به این نتیجه رسیده است حقیقتی را که برای او روشن بوده در وجدان خود تاریک ساخته است، و با این توصیف می توان گفت که عقیده اصلی دروغگو برای خودش مثبت است، یعنی در قضاوت نسبت به خود حالت اثبات گرفته است.

📚 #هستی_و_نیستی
👤 #ژان_پل_سارتر

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
📚 #کتاب #هستی_و_نیستی
نویسنده #ژان_پل_سارتر
■ مترجم #عنایت_الله_شکیب

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
📚 #کتاب #هستی_و_نیستی
نویسنده #ژان_پل_سارتر
■ مترجم #عنایت_الله_شکیب

● کتاب هستی و نیستی رساله‌ای درباره ٔهستی‌شناسی پدیدارشناسانه از نظر بسیاری از فیلسوفان و ناقدان مهم‌ترین کار فلسفی سارتر است.برخی آن را یکی از برجسته‌ترین آثار فلسفی سدهٔ بیستم دانسته‌اند.آندره گرز به درستی گفته که کتاب سارتر هدفی تازه در پیش رو داشت که حتی پدیدارشناسی آلمانی نیز به آن بی توجه مانده بود.
خوانندگان به ویژه جوانان به کتاب توجه زیادی نشان دادند. رولان بارت نوشت که با خواندن این کتاب دنیایش عوض شدو رژیس دبره در مقاله‌ای به مناسبت مرگ سارترنوشت: من در دهه ۱۹۵۰دردبیرستان تحصیل می‌کردم.یکی از انبوه دانش آموزان بودم که کتاب سارتر تکان شان داده بود. #ژاک_لکان که باورهای اش در بسیاری از مواضع فلسفی و برداش از علم و روش‌شناسی با عقایدسارتر فاصلهٔ زیادی داشت هستی ونیستی را متنی اساسی و یکه در تجزیه و تحلیل وجود خواند. با وجود این خود سارتر کم تر از یک دهه بعد از انتشار کتاب از آن فاصله فاصله گرفت ودر بحث‌های فلسفی اش کم تر به آن بازگشت و حتی در ۱۹۶۸ در گفتگویی اعلام کرد که این کتاب بیان یک فلسفهٔ خرد باورانهٔ آگاهی است که دیگر کهنه شده‌است. هستی و نیستی پر فروش‌ترین کتاب فلسفه در فرانسهٔ سدهٔ بیستم بود.شهرت کتاب سارتر در سال‌های فوری پس از جنگ تا حدودی به خاطر نثر زیبای آن و استفاده از مثال‌هایی از زندگی هر روزه بود.سارتر(این جا هم به دنبال #هایدگر)مثال‌هایی چون نقش بازی کردن پیشخدمت کافه ویا تصادف موتور سیکلت ویا زنی که وانمود می‌کند متوجه نیست که مردی دست اش را گرفته و در کتاب آورده که روشن گر نکته‌های پیچیدهٔ کتاب اند.شخصیت خیالی پی یر که در آثار فلسفی دهه ۱۹۳۰ سارتر ظاهر می‌شد در هستی ونیستی هم نقش دارد و بیش تر آدم غایبی است که باید به دنبالش گشت.

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3