▪️#شکسپیر در شاه لیر می گوید:
«از نیاز مگو که حقیرترین گدا هم در ناچیزترین خواستهاش زیادهخواه است. اگر طبع آدمی بیش از طبیعتش نخواست، پس حیاتش همچون حیوان هاست. آیا آگاه هستی که ما برای بودن، باید زیادهخواه باشیم؟»
▪️به عبارت دیگر، یکی از مسائل بنیادیِ مطرح شده توسطِ [تئوریِ] مصرف، این است که آیا موجودات بر حسب بقا، یا معنای فردی، یا جمعی که به زندگی خود می بخشند سازمان پیدا می کنند؟ اما این ارزشِ «بودن»، این ارزشِ ساختاری می تواند به معنای قربانی کردنِ ارزش های اقتصادی باشد. این مسئلهای ماوراء الطبیعی نیست، بلکه هستهی مرکزیِ مصرف را تشکیل می دهد و می توان چنین تعبیری از آن به دست داد: آیا فراوانی در واقع در اسراف معنا و مفهوم پیدا نمی کند؟ آیا مانند والری باید فراوانی را تحت لوای پیشبینی و تدارکِ مایحتاج تعریف کرد؟ والری میگوید:
«آیا مشاهده انبوه مواد غذایی با ماندگاری طولانی با وقت بیشتر برای استراحت و معاف شدن از بسیاری از کارها ارتباطی ندارد؟ یک جعبه بیسکوییت، یعنی یک ماه تمام تنبلی و زندگیِ آسوده. کنسروهای گوشت و سبدهای مملو از حبوبات و تنقلات گنجینهی آسایش هستند، زمستانی آرام و مست از رایحهی خوشِ خوراکیها. رابینسون کروزوئه بوی آینده را در قفسهها و صندوقچههای انبار آذوقهاش استشمام می کرد. گنجینه او اسباب تنآساییاش را فراهم می کرد. از این گنجینه، ماندگاری متصاعد می شد، همان گونه که از برخی فلزات گرما متصاعد می شود... بشریت به آهستگی خود را به مدد آنچه دوام داشته بالا کشیده است. پیش بینی ها و تدارک مایحتاج، اندک اندک ما را از سختیِ فراهم آوردنِ ضروریاتِ حیوانیِ خود یا بهتر بگوییم رفع نیازهایمان رهایی بخشیده است... طبیعت خود چنین چیزی را القا کرده است: طبیعت باعث شده است که با خود چیزهایی را داشته باشیم که ما را در برابر رویدادهای غیرمترقبه مقاوم سازد. چربی انباشته شده بر روی اندامها و حافظهی ما که در روحمان ماوا گرفته و در دسترسمان قرار دارد، الگوهایی از منابع ذخیره شده به دست می دهند که صنایعِ ما از آنها تقلید کردهاند.»
▪️این یک اصل اقتصادی است که دیدگاه نیچه (و دیدگاههای ستیزجویانه) در تقابل با آن قرار می گیرد. بر اساس دیدگاه نیچه، موجود زنده پیش از هر چیز به دنبال «استفاده» از [یا بیرون ریختنِ] نیروی خود است، نیچه می گوید:
«فیزیولوژیست ها باید پیش از فرض غریزه "حفظ جان" به عنوان غریزهی اصلیِ کلیهی موجوداتِ ارگانیک، کمی بیشتر بیندیشند. موجود زنده پیش از هر چیز، در پی استفاده از نیروی خود است: "حفظ جان" تنها یکی از پیامدهای این امر می باشد. باید علیه اصول غایت گرایانهی زاید هشدار داد! مفهوم "حفظ جان" نیز یکی از این اصول است... "مبارزه برای بقا" استثناست، قاعده بیشتر، مبارزه برای کسب قدرت است یعنی آرزوی داشتن چیزهای بیشتر و بهتر در زودترین زمان ممکن در اغلب اوقات.»
#فردریش_نیچه :
#اراده_قدرت▪️این «چیزهای بیشتر» که ارزش آفرین هستند، ممکن است به «چیزهای خاص» تبدیل شوند. این قانون ارزشِ نمادین، که باعث می شود چیزهای اساسی همان چیزهای ضروری نباشند، خود را به بهترین وجه در قالب خرج کردن و اتلاف نشان می دهد. اما همچنین می تواند در تملک نیز به اثبات برسد، به شرطی که تملک دارای کارکرد ایجاد مازاد تمایزآمیز یا «چیزهای بیشتر» باشد...
▪️برای این که "فراوانی" به یک ارزش تبدیل شود، "به اندازه کافی" باید جای خود را به "بیش از حد" بدهد، باید تفاوت معنیداری میان ضروری و زاید وجود داشته باشد: این، کارکرد اسراف در همهی سطوح است. تمایل به از میان بردن و ادعای حذف اسراف، امری توهم انگیز است...
👤 #ژان_بودریار 📚 #جامعه_مصرفی 🔃 ترجمه
#پیروز_ایزدی join us | کانال فلسفه
@Philosophy3