فلسفه

#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
فلسفه
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم ▪️بخش نهم نظریه تکامل و ابطالگرایی کارل پوپر گفته میشود که ابطالگرایی پوپر ایدهء جامع نیست, حتی برای تیوری های که همواره در علم از آن سخن میزنیم هم رویکرد کلی ندارد مثل بیگ‌ بنگ یا نظریه فرگشت.... کارل پوپر همچون برنامه…
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش آخر

ابطال پذیری در اندیشه علمی مدرن

اول از همه، باید توجه داشت که حتی برخی از ادعاهای اصلی چارلز داروین نیز ابطال شده است. به عنوان مثال ، وی معتقد بود که ارگانیسم ها می توانند طی یک عمر زندگی صفاتی کسب کنند و این صفات را به فرزندان منتقل کنند. اما ژنتیک مدرن نتیجه دیگری گرفته است ، صفات اکتسابی ، به استثنای موارد نادر ، به فرزندان منتقل نمی شوند.

الگوی تکاملی فعلی ، که اغلب "سنتز مدرن" نامیده می شود ، این نتیجه را منعکس می کند.
کارل پوپر ، که بیش از هر فیلسوف علمی دیگری ابطال پذیری را ترویج می کرد ، در ابتدا تکامل داروینی را فقط یک برنامه تحقیقاتی متافیزیکی می دانست ، زیرا آزمایش آن بسیار دشوار بود. بیشتر ادعاهای خلقت گرایان و دیگران درباره ابطال پذیری از این نظرات پوپر ناشی می شود. اما متعاقباً پوپر موضع خود را معكوس كرد و گفت: "من نظر خود را در مورد آزمون پذیری و وضعیت منطقی نظریه انتخاب طبیعی تغییر داده ام و خوشحالم كه فرصتی برای بازپس گیری دادم." [Popper 1978].

▪️آزمایش های ابطال کنند برای تکامل

در هر صورت ، روش های بی شماری وجود دارد که می توان نظریه تکاملی را آزمایش کرد و اگر بیهوده دانست ، باید رد شود. در اینجا فقط چند مورد ذکر شده است:

چارلز داروین خودش یک آزمایش نسبتاً قوی از تکامل را پیشنهاد می کند: "اگر بتوان اثبات کرد که اندام پیچیده ای وجود دارد ، که احتمالاً با تعدد های متعدد و پی در پی و جزئی تشکیل نشده است ، نظریه من کاملاً نابو می شود." [داروین 1859 ، ص. 175]

این اساس ادعاهای نویسندگان مختلف طراحی هوشمند است که ساختارهای مختلف بیولوژیکی ، مانند سیستم ایمنی مهره داران یا تاژک باکتریایی ، "بطور غیرقابل کاهش"

پیچیده ای هستند. آنها از اجزای مختلفی تشکیل شده اند که در غیاب بقیه نمی توانند ایجاد شوند. با این حال ، این ساختارها به طور جامع در ادبیات علمی مورد مطالعه قرار گرفته اند و دانشمندان مسیرهای کاملاً قابل قبول تکاملی را نشان داده اند.

زیست شناس مشهور جی. بی. ه. هلدان وقتی از وی سوال شد كه چه شواهدی می تواند روند تکامل را رد كند ، از "خرگوشهای فسیلی در دوران پری كامبرین" نام برد دلیل آن این است که پستانداران ، طبق تجزیه و تحلیل علمی فعلی ، تقریباً 40 میلیون سال پیش ظهور نکرده اند ، در حالی که دوران پری کامبرین تقریباً قبل از 570 میلیون سال است که فقط ابتدایی ترین موجودات روی زمین وجود دارد.
زیست شناسان مدتها حدس می زدند كه كروموزوم انسانی شماره دو نتیجه جوش خوردن دو كروموزوم مربوطه در بسیاری از نخستی های دیگر است. اگر تجزیه و تحلیل DNA این کروموزوم ها نشان می داد که چنین نیست ، در واقع نظریه تکامل مدرن زیر سوال می رود. این "فرضیه همجوشی" در واقع ، با شناسایی نقطه دقیق همجوشی ، به طرز چشمگیری ، در سال 1993 (و بیشتر در سال 2005) تأیید شد.

فناوری مدرن توالی DNA آزمایش دقیق تکامل را ارائه داده است ، فراتر از عجیب ترین رویاهای چارلز داروین. به طور خاص ، مقایسه توالی های DNA بین ارگانیسم ها می تواند به عنوان معیاری برای رابطه نسبی مورد استفاده قرار گیرد ، و همچنین می تواند برای ساختن رابطه سلسله مراتبی محتمل "درخت خانواده" بین مجموعه ای از ارگانیسم ها مورد استفاده قرار گیرد. چنین تجزیه و تحلیل هایی انجام شده است و نتایج تاکنون به طور چشمگیری شجره نامه ای را تأیید کرده است که قبلاً فقط براساس مقایسه ساختار بدن و بیوشیمی ساخته شده بود.

به همین ترتیب ، برخی از خلقت گرایان ادعا می کنند که انتخاب طبیعی ، به معنای "زنده ماندن از بهترین" ، توتولوژیک است ، زیرا "تناسب اندام" چیزی بیش از توانایی بقا و تولید مثل نیست. درواقع ، داروین این عبارت را ابداع نکرده است - این کار را هربرت اسپنسر در سال 1864 انجام داده است - اما به هر حال در ادبیات زیست شناسی تکاملی از آن اغلب استفاده نمی شود. یک تعریف دقیق تر از "تناسب اندام" داشتن ویژگی های خاصی است که بقا و تولید مثل را در یک محیط خاص بیشتر محتمل می کند. تناسب اندام به تنهایی بقا را تضمین نمی کند.
فلسفه
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم ▪️بخش هشتم تز دوئم-کواین Duhem-Quine thesis پیر دوئم و دبلیو.وی کواین پایان نامه را بعد از بررسی ابطال گرایی پوپر ارایه دادند که به تز دوئم-کوین معروف است. طبق تز دوئم-کوین ، آزمایش نظریه به صورت جداگانه غیرممکن است.…
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش نهم

نظریه تکامل و ابطالگرایی کارل پوپر

گفته میشود که ابطالگرایی پوپر ایدهء جامع نیست, حتی برای تیوری های که همواره در علم از آن سخن میزنیم هم رویکرد کلی ندارد
مثل بیگ‌ بنگ یا نظریه فرگشت....

کارل پوپر همچون برنامه های پژوهشی ایمره لاکاتوش
نظریه فرگشت را یک برنامه پژوهشی متافزیکی میدانست.

البته در بحث نظریه فرگشت از دیدگاه پوپر سوء استفاده میشود
چگونه؟
خب قبل از اینکه به این پرسش پاسخ دهیم ، بایددیدگاه کارل پوپر را آنگونه که خودش بیان کرده است بدانیم

▪️کارل پوپر: درباره وضعیت علمی نظریه تکامل #داروین

«وقتی در اینجا درباره داروینیسم صحبت می كنم ، همیشه باید از نظریه امروز صحبت كنم این همان تئوری انتخاب طبیعی داروین است كه توسط تئوری وراثت مندلی ، تئوری جهش و تركیب ژن ها در استخر ژن و رمز ژنتیك رمزگشایی شده پشتیبانی می شود. . این یک نظریه بسیار چشمگیر و قدرتمند است. این ادعا که کاملاً تکامل را توضیح می دهد ، البته ادعایی جسورانه است و بسیار دور از اثبات است. همه نظریه های علمی حدس و گمان هستند ، حتی آنهایی که با موفقیت آزمایش های مختلف و متنوعی را پشت سر گذاشته اند. زیربنای مندلی داروینیسم مدرن به خوبی آزمایش شده است و نظریه تکامل نیز چنین آزمایش شده است که می گوید تمام زندگی زمینی از چند موجود زنده تک سلولی اولیه ، احتمالاً حتی از یک ارگانیسم منفرد تکامل یافته است.

با این حال ، آزمایش مهمترین نقش خود داروین در نظریه تکامل ، نظریه انتخاب طبیعی او ، دشوار است. برخی تست ها ، حتی برخی آزمایش های آزمایشی وجود دارد. و در بعضی موارد ، مانند پدیده معروف، معروف به "مالیانیسم صنعتی" ، می توانیم انتخاب طبیعی را که اتفاق می افتد زیر چشم خود مشاهده کنیم. با این وجود ، به سختی می توان آزمون های شدیدی را در نظریه انتخاب طبیعی به دست آورد ، بسیار بیشتر از آزمایش های نظریه های قابل مقایسه در فیزیک یا شیمی.

این واقعیت که آزمایش نظریه انتخاب طبیعی دشوار است باعث شده است برخی از افراد ، ضد داروینست ها و حتی برخی از داروین های بزرگ ، ادعا کنند که این یک توتولوژی است. یک توتولوژی مانند "همه میزها جداول هستند" البته قابل آزمایش نیست. و همچنین هیچ قدرت توضیحی ندارد. بنابراین بسیار شگفت آور است که بشنویم برخی از بزرگترین داروینست های معاصر خود این نظریه را به گونه ای تنظیم می کنند که برابر با توتولوژی باشد که آن موجوداتی که بیشترین فرزندان را دارند بیشترین فرزندان را ترک می کنند. و وادینگتون حتی در جایی می گوید (و او از این نظر در جاهای دیگر دفاع می کند) که "انتخاب طبیعی ... معلوم می شود ... یک توتولوژی است". با این حال ، وی در همان مکان به تئوری "قدرت عظیم… توضیح" نسبت می دهد. از آنجا که قدرت توجیهی یک توتولوژی به وضوح صفر است ، در اینجا باید مشکلی وجود داشته باشد.

اما بخشهای مشابه را می توان در آثار داروینیستهای بزرگی مانند رونالد فیشر ، جی.بی.سی یافت. هالدان و جورج گیلورد سیمپسون. و دیگران.

من این مشکل را ذکر کردم زیرا من نیز در زمره مقصران قرار دارم. من تحت تأثیر آنچه این مقامات می گویند ، در گذشته این نظریه را "تقریباً توتولوژیك" توصیف كرده ام و سعی كرده ام توضیح دهم كه چگونه نظریه انتخاب طبیعی غیرقابل آزمایش است (همانند توتولوژی) و در عین حال مورد توجه علمی زیادی است. راه حل من این بود که دکترین انتخاب طبیعی موفق ترین برنامه تحقیق متافیزیکی است. این مسئله مشكلات مفصلی را در بسیاری از زمینه ها مطرح می كند و به ما می گوید كه انتظار ما از حل قابل قبول این مسائل چیست.

من هنوز هم معتقدم که انتخاب طبیعی به عنوان یک برنامه تحقیقاتی از این طریق عمل می کند. با این وجود ، من نظر خود را در مورد آزمون پذیری و وضعیت منطقی نظریه انتخاب طبیعی تغییر داده ام. و من خوشحالم که فرصتی برای تأیید درخواست دارم. امیدوارم که خواسته من کمی در درک وضعیت انتخاب طبیعی نقش داشته باشد.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم ▪️بخش هفتم #توماس_کوهن و‌ #پوپر پوپر با دیدگاه های توماس کوهن هم خیلی موافق نبود. ایده پارادایم های علمی کوهن در بحث تاریخ علم بسیار تاثیر گذار بود ولی بنابر رویکرد های متضاد او با ایده ابطالگرایی، چندان هم برای پوپر خوشایند…
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش هشتم

تز دوئم-کواین Duhem-Quine thesis

پیر دوئم و دبلیو.وی کواین پایان نامه را بعد از بررسی ابطال گرایی پوپر ارایه دادند که به تز دوئم-کوین معروف است.

طبق تز دوئم-کوین ، آزمایش نظریه به صورت جداگانه غیرممکن است. برای پیش بینی های قابل آزمایش همیشه باید فرضیه های کمکی را اضافه کرد. به عنوان مثال ، برای آزمایش قانون جاذبه نیوتن در منظومه شمسی ، به اطلاعاتی در مورد جرم ها و موقعیت های خورشید و همه سیارات نیاز دارد. به طور مثال ، عدم پیش بینی مدار اورانوس در قرن نوزدهم منجر به رد قانون نیوتن نشد بلکه این فرضیه را رد کرد که در منظومه شمسی فقط هفت سیاره وجود دارد. تحقیقات بعدی به کشف یک سیاره هشتم ، نپتون منجر شد. اگر آزمایشی ناموفق باشد ، مشکلی پیش آمده است. اما در فهمیدن اینکه این چیست ، یک مشکل وجود دارد: یک سیاره گمشده ، تجهیزات آزمایش کالیبره شده بد ، انحنای نامشخص فضا و غیره.

یکی از پیامدهای تز دوئم-کواین این است که هر نظریه ای را می توان با افزودن تعداد کافی فرضیه های مناسب موقت ، با هر مشاهده تجربی سازگار کرد. به همین دلیل است که علم از تیغ اوکام استفاده می کند. فرضیه های بدون توجیه کافی حذف می شوند.

این پایان نامه توسط کارل پوپر پذیرفته شد ، و این باعث شد او ابطال ساده لوحی را به نفع "بقای مناسب ترین" یا ابطال پذیرترین نظریه های علمی رد کند. از نظر پوپر ، هر فرضیه ای که پیش بینی های آزمایشی ایجاد نکند ، صرفاً علمی نیست. چنین فرضیه ای ممکن است مفید یا ارزشمند باشد ، اما نمی توان گفت علمی است. کل گرایی تأییدی ، ساخته شده توسط W.V. کواین ، اظهار می دارد که داده های تجربی برای قضاوت بین نظریه ها کافی نیستند. در این دیدگاه ، همیشه می توان نظریه ای متناسب با داده های تجربی موجود ایجاد کرد. با این حال ، این واقعیت که شواهد تجربی در تعیین بین نظریه های جایگزین کارساز نیست ، لزوماً به این معنی نیست که همه نظریه ها از ارزش یکسانی برخوردار هستند ، زیرا دانشمندان غالباً از اصول راهنمایی مانند تیغ اوکام استفاده می کنند.
یک نتیجه این دیدگاه این است که متخصصان فلسفه علم بر این شرط تأکید می کنند که مشاهدات انجام شده برای اهداف علم فقط به اشیا بین الاذهانی محدود شود. به این معنا که علم به مناطقی محدود می شود که در مورد ماهیت مشاهدات توافق عمومی وجود داشته باشد. توافق در مورد آن نسبتاً آسان است

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم ▪️بخش ششم مسئله مرزبندی مسئله مرزبندی اشاره به تمایز بین علم و علم است (از جمله علم شبه). #کارل_پوپر این مسئله را اصلی فلسفه علم خواند. با این حال ، هیچ گزارش واحدی از این مسئله موجب پذیرش فیلسوفان نشده است و برخی این…
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش هفتم

#توماس_کوهن و#پوپر

پوپر با دیدگاه های توماس کوهن هم خیلی موافق نبود. ایده پارادایم های علمی کوهن در بحث تاریخ علم بسیار تاثیر گذار بود ولی بنابر رویکرد های متضاد او با ایده ابطالگرایی، چندان هم برای پوپر خوشایند نبود.

توماس کوهن رویکرد روش شناختی در مسئله روش شناسی علمی داشت. از دید کوهن در علم به صورت عامی نه میتوان اثبات گرا بود و نه میتوان ابطال گرا.

هر ایده علمی دو بخش مهم دارد:

۱:بخش محوری
۲:بخش حاشیه ای

کوهن برخلاف پوپر ، در روش علمی گزینشی عمل کردن را ضروری میداند
این یعنی چه؟
یعنی برای انکشاف یک نظریه علمی باید بخش های محوری آن نظریه ابطال ناپذیر باشند.
بخش های که کوهن آنرا به نام «پارادایم» یاد می‌کرد.
پارادایم در اینجا یک پیشفرض قطعی است با استفاده ابزاری آن برای پیشبرد یک نظریه در مسیر اکتشافات علمی.
از سوی دیگر کوهن آنگونه که قبلا بیان کردم رویکرد روان شناختی را در روش علمی اتخاذ کرده بود. به گونه که بیان کرد : نظریه های علمی جنبه جهانبینی فردی نیز دارند و فاقد هر گونه استقلالیت از مشاهده گر هستند
این ایده برخلاف دیدگاه پوپر بود که تصور می‌کرد هر نظریه مستقل از ذهنیت های فردی باشد. چون اگر علم ذهنی باشد، منتج به سمت گیری میشود.

از دید کوهن آنچنان که در کتاب خود «ساختار انقلاب های علمی» ، علم بر دو گونه است:

۱: علم عادی (Normal science)
۲:علم انقلابی (Revolutionary Science)

علم عادی مجموعه از نظریه های قدیمی و گاه دروغین است
علم انقلابی هم مجموعه از نظریه های جدید است که نظریه های قدیمی را با پیروی از فرآیند که خود بیان نموده است از میان برمیدارد

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم ▪️بخش پنجم کارل پوپر ابطال گرایی و استقرا گرایی بدون شک کارل ‌پوپر به عنوان بزرگ‌ترین فیلسوف علم قرن بیستم، از جمله تاثیر گذارترین افراد در بحث روش های علم و اصول آن شناخته میشود. پوپر استدلال استقرایی را از کرسی بلند…
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش ششم

مسئله مرزبندی

مسئله مرزبندی اشاره به تمایز بین علم و علم است (از جمله علم شبه). #کارل_پوپر این مسئله را اصلی فلسفه علم خواند. با این حال ، هیچ گزارش واحدی از این مسئله موجب پذیرش فیلسوفان نشده است و برخی این مسئله را غیرقابل حل یا غیر جالب می دانند.

مهم‌ترین موضوع اینکه، پوپر حتی متافزیک را بی معنی نمیدانست، علی رغم اینکه میان علم و متافزیک تمایز قائل
بود ولی ملاک این تمایز معنادار و بی معنایی نبود
حتی در اینجا مساله درست یا نادرست هم نیست
در کتاب «منطق اکتشافات علمی The Logic of Scientific Discovery » پوپر به این موارد اشاره کرده است
او مینویسد:
«من سعی کردم با پیشنهاد معیار ابطال پذیری حل کنم ، نه مسئله معناداری یا معناداری بود و نه مشکل صدق یا مقبولیت. این مسئله ترسیم خط بود (و همچنین این کار را می توان انجام داد) بین گزاره ها ، یا سیستم گزاره ها ، علوم تجربی ، و همه گزاره های دیگر - اعم از اینکه آنها از نظر مذهبی باشند یا از نظر متافیزیکی ، یا به سادگی شبه علمی
سالها بعد - احتمالاً در سالهای 1928 یا 1929 بوده است - من این اولین مسئله خود را "مسئله مرزبندی" نامیدم. ملاک ابطال پذیری، یک راه حل برای این مشکل تعیین مرز است ، زیرا می گوید که بیانیه ها یا سیستم های متعدد از گزاره ها ، برای اینکه در رتبه بندی علمی قرار بگیرند ، باید بتوانند با مشاهدات ممکن یا قابل تصور در تضاد باشند.»

پوپر در باب مسایل متافزیکی بیان میکند که آن موارد، چون ابطال ناپذیر اند پس علمی نیستند. ولی درستی یا نادرستی آن مسئله جداست

او‌ مینویسد:

«مورد طالع بینی ، امروزه یک شبه علم معمول است ، ممکن است این نکته را نشان دهد. به دلیل اشتباه ، تا زمان #نیوتن ، مورد حمله #ارسطوئیان و سایر خردگرایان قرار گرفت به این دلیل که اکنون ادعای پذیرفته شده ای مبنی بر "تأثیر" سیارات بر رویدادهای زمینی ("زیر قمری") وجود دارد. در واقع نظریه جاذبه نیوتن ، و به ویژه نظریه ماه در مورد جزر و مد ، از نظر تاریخی فرزندان مأموریت های نجومی بود. به نظر می رسد نیوتن بیشتر تمایلی به اتخاذ نظریه ای ندارد که از همان ثبات ناشی شود ، به عنوان مثال نظریه ای که اپیدمی های "آنفلوانزا" ناشی از "نفوذ" اختری است. و #گالیله ، بدون شک به همین دلیل در واقع نظریه ماه جزر و مد را رد کرد. و بدبینی های او در مورد #کپلر را می توان به راحتی با بدبینی هایش در مورد طالع بینی توضیح داد...»

میتوان گفت پوپر فیلسوف علم بود که از دو دوره تاریخ (علی الخصوص تاریخ فلسفه) متاثر شده بود

۱:دوره ظهور فلسفه سقراط،( گرچه سقراط یک استقراگرا بود ولی پوپر در بحث اعتراف به جهل «میدانم که هیچ نمیدانم» از او پیروی کرد

۲: دوره روشنگری: که پوپر را فیلسوف پسا کانتی میدانند(فیلسوف آزادی)
و البته با در نظر داشت توجه پوپر به آرای #هیوم

-اولا پوپر از #کانت پیروی میکند و خود را در چوکات گرایشات نئوکانتی قرار میدهد
همان گونه که کانت بشر را به آزادی فکری متوجه میسازد و آنرا در قالب اصطلاح بسیار عمیق فلسفی روشنگری تبیین میکند، پوپر نیز انسان ها را دعوت میکند تا از مرجع واقعی شناخت که همانا خرد بشری است استفاده کنند، آنهم مستقلانه و به دور از هر نوع تقلید کورکورانه.
کانت ایده روشنگری را در بهترین قالب تفسیر نموده است و پوپر نیز در یکی از نوشته های خود با عنوان «کانت-فیلسوف روشنگری- کارل پوپر Kant-Enlightenment philosopher» به آن اشاره نموده است.

اما گوش فرادهیم که خود کانت درباره ایده روشنگری چه می گوید. او می نویسد: «روشنگری، برون رفت انسان از نابالغی خود کرده است. نابالغی یعنی ناتوانی در به کاربردن فهم خویش بدون رهنمود دیگری. این نابالغی هنگامی خودکرده است که علت آن نه کاستی فهم، بلکه کاستی عزم و دلیری در به کاربردن فهم خویش بدون رهنمود دیگری باشد. در به کار بردن فهم خویش شهامت داشته باش! لذا اینست گزین سخن روشنگری».

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم ▪️بخش چهارم راسل و ‌مسئله استقراء راسل می گوید : "اصل استقرا" خود ، اصلی تجربی نیست ، او معتقد است اصل استقرا اگر صحت داشته باشد از اولویت عقلی و قاعده ای "مقدم بر تجربه" است که از طریق تجربه قابل رد و اثبات نیست. راسل…
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش پنجم

کارل پوپر
ابطال گرایی و استقرا گرایی

بدون شک کارلپوپر به عنوان بزرگ‌ترین فیلسوف علم قرن بیستم، از جمله تاثیر گذارترین افراد در بحث روش های علم و اصول آن شناخته میشود.
پوپر استدلال استقرایی را از کرسی بلند علم به زیر کشید
و نظریه ابطال پذیری را بنا نهاد.

اگر چه پوپر فیلسوف بود، ولی روش ها و نظریات پیشنهادی او در بحث علم،روش های علم را از زیر ساخت تغییر داد.

از دید پوپر نمیتوان از داده های جزیی به نتیجه کلی رسید
مثلا با دیدن هزاران کلاغ سیاه نمیتوان به نتیجه کلی رسید و گفت که همه کلاغ ها سیاه هستند ولی اگر شما یک کلاغ سفید ببینید، پس تمام داده ها و فرضیات باطل میشوند
بسیار اغراق آمیز به نظر می‌ رسد
ولی پوپر آنرا ملاک روش های علمی میداند.
از دید پوپر قرار نیست نظریه های علمی از سوی دانشمندان اثبات شوند در حقیقت تلاش بر این است که این نظریه ها ابطال شوند.
از دید پوپر ابطال پذیری و خودسازگاری دو اصل مهم در نظریه های علمی است
نظریه که ادعا کند قابل نقض نیست ، نظریه علمی نمیتواند باشد

پوپر در نوشته خود «حدسیات و ابطال ها» علم را مجموعه از حدس ها و ابطال ها میداند
حدس ها همان فرضیه ها و در حد بالاتر نظریه

علم نه مطلقا ذهنی است و نه مطلقا عینی
از دید پوپر نظریه ها این ویژه گی ها را باید داشته باشند

1. به دست آوردن تأیید ، یا تأیید تقریباً برای هر نظریه آسان است - اگر بدنبال تأیید هستیم.

2. تأییدها فقط در صورتي كه در نتيجه پيش بيني هاي پرخطر باشند ، بايد شمرده شوند. این بدان معناست که اگر از نظریه مورد نظر کم نور بودیم ، ما باید انتظار رویدادی را داشتم که با نظریه سازگار نبود - رویدادی که نظریه را رد می کرد.

3. هر نظریه علمی "خوب" یک ممنوعیت است: اتفاقات خاصی را ممنوع می کند. هر چه یک تئوری بیشتر منع کند ، بهتر است.

4- نظریه ای که با هیچ واقعه قابل تصوری قابل انکار نباشد غیر علمی است. انکارناپذیری فضیلت یک نظریه نیست (همانطور که مردم اغلب فکر می کنند) بلکه یک رذیله است.

5- هر آزمون واقعی یک نظریه تلاشی برای جعل آن یا رد آن است. قابلیت آزمایش ابطال پذیری است. اما درجاتی از قابلیت آزمایش وجود دارد: برخی از نظریه ها بیشتر از بقیه قابل آزمایش هستند ، بیشتر در معرض رد هستند. آنها خطرات بیشتری را متحمل می شوند.

6. تأیید شواهد نباید حساب شود مگر در مواردی که نتیجه یک آزمایش واقعی نظریه باشد. و این بدان معنی است که می تواند به عنوان تلاشی جدی اما ناموفق برای ابطال نظریه ارائه شود.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم ▪️بخش سوم حالا استقرا چیست؟‌ مسئله استقرا یکی از مباحث قابل توجه و مهم در فلسفه علم است: آیا واقعاً استقرا موجه است و اگر چنین است ، چگونه؟ استقرا یعنی رسیدن از جز به کل استقرا در علم یعنی رسیدن از شواهد جزئی به نتیجه…
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش چهارم

راسل و ‌مسئله استقراء

راسل می گوید : "اصل استقرا" خود ، اصلی تجربی نیست ، او معتقد است اصل استقرا اگر صحت داشته باشد از اولویت عقلی و قاعده ای "مقدم بر تجربه" است که از طریق تجربه قابل رد و اثبات نیست.

راسل در باب مشکل استقراء در کتاب مسائل فلسفه در باب استقرا پرسشی مطرح می کند ، او در صفحه 87 این کتاب می گوید :

«هرگاه می بینیم که دو امر متوالی با یکدیگر مقارنت داشته اند و در هیچ موردی ندیده ایم که یکی بدون دیگری واقع گردد ، آیا وقوع یکی از آن دو در مورد جدیدی ، مجوز این خواهد بود که انتظار وقوع آن دیگری را داشته باشیم؟ اعتبار تمام انتظارات ما نسبت به آینده، موکول به جوابی است که به این سوال می دهیم.
راسل معتقد است که اگر استقرا صحیح نباشد ، ما هیچ دلیلی نخواهیم داشت که قبول کنیم "خورشید فردا هم طلوع خواهد کرد" ، او در کتاب "جهان بینی علمی" در باب تعمیم دادن مشاهدات جزیی به انچه مشاهده نشده در صفحات 76 و 77 می گوید : "تجربه نشان داده که توالی رویدادها در گذشته، علت انتظار وقوع این رویدادها در آینده بوده است. حال گرچه همیشه این توقعات به وقوع نخواهد پیوست و هر چند هیچ دلیلی بر یک شکل بودن طبیعت در گذشته و آینده نداریم ولی محتاج به اصل استقرا هستیم ، بنابراین ما باید با مبتنی دانستن علم بر استقرا ، نتایج حاصله از استقرا را به صورت احتمالی قبول کنیم ".
به عقیده راسل اثبات "اصل استقرا" به استناد تجربه تنها بدون مصادره مطلوب ، هرگز ممکن نخواهد بود. پس یا باید استقراء را به استناد بداهت ذاتی آن پذیرفت و یا از هرگونه توجیه عقلی درباره انتظارات ما نسبت به آینده چشم پوشید. او می گوید باید قبول داشت که مسئله استقراء هنوز به لحاظ نظری برای منطق کاملا توجیه نشده است.
در کل استقرا محل بحث های فراوانی شده که در غرب ، بیشترین و مهم ترین نقدها از سوی دیوید هیوم به ان وارد شده و نقطه عطف نقد هیوم به "اصل علیت" همین مساله استقراست ، از نظر هیوم استقرای ناقص شاید مورد افاده ی عملی علوم باشد ولی از نظر فلسفی ، جای بحث زیادی دارد و یقینی نیست ، او در باب علیت با مبانی تجربه گرایانه خود می گوید که : علیت امری نیست که مورد مشاهده ی تجربی شود ، آنچه ما رابطه ی علّی می دانیم در واقع توالی رویداد هاست.

در بازی بیلیارد توپ سفید به توپ مشکی می خورد و حرکت میکند ، در اینجا چیزی به اسم علٌت تجربه نمی شود و ما فقط توالی دو رویداد را می بینیم ، از نظر او ، علیت دو عنصر ضرورت و کلیت را باید داشته باشد . که اول اینکه می بینیم معلول به ضرورت منطقی از علت "استنتاج" نمی شود . مثلا می دانیم آب با حرارت تبخیر می شود ، ولی هیچ ضرورت منطقی بین آب و تبخیر شدن نیست و اگر ما اینرا می دانیم به حکم تجربه است ، نه ضرورت منطقی.
دوم مسئله ی کلیت یا تمامیت این امر است که همان مسئله ی استقراست ، هیوم معتقد است کلیت این مساله هم قابل بررسی نیست و استقرا توان اثبات ندارد ، یعنی نقد او این است که مگر ما همه ی آب های عالم را حرارت دادیم که چنین حکمی صادر می کنیم ؟

به هر حال در قرون اخیر ، بخصوص از زمان ظهور اگوست کنت و پوزیتیویست ها به بعد این مساله مورد بحث های فراوانی بوده و شاید بتوان "اصل ابطال پذیری" پوپر را یکی از محصولات این بحث های پر حاشیه در باب استقرا دانست.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم ▪️بخش دوم اصل مسئله چیست؟ نظریه شناخت #ارسطو، به نظریه علت غایی نیز مشهور است. این نظریه همراه با استدلال استنجاحی یا قیاس یکجا بررسی میشود، زیرا همانگونه که در قیاس ما از کل به جز میرسیم در نظریه علت غایی نیز با اصل قرار…
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش سوم

حالا استقرا چیست؟‌

مسئله استقرا یکی از مباحث قابل توجه و مهم در فلسفه علم است: آیا واقعاً استقرا موجه است و اگر چنین است ، چگونه؟

استقرا یعنی رسیدن از جز به کل
استقرا در علم یعنی رسیدن از شواهد جزئی به نتیجه کلی
استدلال استقرایی برخلاف
استدلال قیاسی است.
وقتی از یک سری مشاهدات جزئی ، حکمی کلی صادر کنیم ، آن شیوه استدلال را "استقرا" می گویند.
واژه یونانی "ایپاجوجیا" برگرفته از اثار ارسطوست.
ارسطو ، استقرا را به سقراط نسبت می دهد و می گوید دو چیز است که
انصافا باید آنها را به سقراط نسبت داد ، یکی استدلال استقرایی دوم تعریف کلی (ارسطو / متافزیک / ص429).

این روش را در علم به فرانسس بیکن نسبت میدهند
در کل بیکن در روش علمی از ‌پیشوایان روش استقرا بود.

استقرا بر دو نوع است:

1-استقرای تام : در استقرای تام مشاهدات ما کامل است و حکمی که صادر می کنیم قطعی و یقینی است، مثلا می دانیم 100 دانش اموز در کلاس وجود دارد که امتحان داده اند ، برگه ی هر 100 نفر را تصحیح می کنیم و می بینیم هر 100 نفر نمره ی 20 گرفتند و این حکم که کل دانش اموزان 20 شده اند را صادر می کنیم ، نتیجه این استقرا را بدیهی یقینی می دانند چرا که تمام مشاهدات در دسترس است و یک به یک بررسی شده اند.
فلسفه
‍ #ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم ▪️بخش اول فلسفه علم شاید از‌ معدود شاخه های فلسفه باشد که بیشتر از هر حوزه دیگر تاثیر گذار بر افکار بشر طی چند دهه اخیر بوده است. فلسفه علم مربوط به تمام فرضیات ، مبانی ، روش ها ، مفاهیم علم و استفاده و شایستگی علم است.…
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش دوم

اصل مسئله چیست؟

نظریه شناخت #ارسطو، به نظریه علت غایی نیز مشهور است. این نظریه همراه با استدلال استنجاحی یا قیاس یکجا بررسی میشود، زیرا همانگونه که در قیاس ما از کل به جز میرسیم در نظریه علت غایی نیز با اصل قرار دادن اینکه هر چیزی برای علت خاص طراحی شده است و غایت دارد؛ به نتیجه می رسیم.

🔻قبل از ظهور ایده پوپر دیدگاه حاکم و تصویر علم نزد بشر چگونه بود؟

ساده تر بیان شود، جمع آوری شواهد،تجربه و تکرار آن، و بنا کردن نظریه بر پایه داده ها تصویر علم به صورت عام بود. همان تجربه گرایی محض و استقرا که به فرانسس بیکن نسبت داده میشود. بیکن در مورد آزمایش و ساخت فرضیه میگوید «میماند تجربه ساده که اگر اتفاقی انجام گردد، تجربه بی دقت نام دارد و اگر از روی کنجکاوی انجام شود آزمایش نام می گیرد. روش درست آزمایش شمعی را روشن خواهد ساخت (فرضیه) و بعد به وسیله این شمع راه را نشان خواهد داد. (آزمایش محدود میشود). آنگاه با آزمایش قطعی نه سطحی آغاز خواهد کرد و با آن اصول و قواعد مقرر خواهد داشت. و از روی این اصول و قواعد از نو آزمایش های دیگری آغاز خواهد شد» تاریخ فلسفه-فرانسس بیکن-ویل دورانت

هر قدر داده ها در نتیجه آزمایش بیشتر و شواهد هم دقیق تر شود، به آنجا خواهیم رسید که دیگر نمیتوانیم به نظریه موجود شک کنیم.
#فرانسس_بیکن روش استقرا را برای کشفیات علمی پیشنهاد نموده و آنرا موجه دانست

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم
▪️بخش اول

فلسفه علم شاید از‌ معدود شاخه های فلسفه باشد که بیشتر از هر حوزه دیگر تاثیر گذار بر افکار بشر طی چند دهه اخیر بوده است.
فلسفه علم مربوط به تمام فرضیات ، مبانی ، روش ها ، مفاهیم علم و استفاده و شایستگی علم است. این رشته هنگامی که در بررسی نتایج علمی تا سرحد مطالعه حقیقت پیش میرود ، با متافیزیک ، هستی شناسی و معرفت شناسی همراه میشود . علاوه بر این مسایل اصلی علم به عنوان یک کل ، بسیاری از فلاسفه علم مسایلِ را در نظر می گیرند که در مورد علوم خاص اعمال می شود (به عنوان مثال فلسفه زیست شناسی یا فلسفه فیزیک). برخی از فلاسفه علم نیز برای دستیابی به نتیجه گیری درباره فلسفه از نتایج معاصر در علم استفاده می کنند، مثل دستاورد های عصب شناسی و استفاده آن در علوم شناختی علی الخصوص فلسفه ذهن.

فلسفه علم در طول تاریخ با واکنش متفاوت جامعه علمی مواجه بوده است. اگرچه دانشمندان غالباً در این زمینه مشارکت دارند ، اما بسیاری از دانشمندان برجسته احساس کرده اند که تأثیر عملی بر کار آنها محدود است. جمله مشهور منتسب به فیزیکدان بزرگ ریچارد فاینمن می گوید: "فلسفه علم به همان اندازه که پرنده شناسی برای پرندگان مفید است ، برای دانشمندان مفید است." در پاسخ ، برخی از فلاسفه (به عنوان مثال کریگ کالندر اظهار داشتند که دانش پرنده شناسی برای پرندگان سود زیادی خواهد داشت ، درصورتی که امکان داشتن آن برای پرندگان وجود داشته باشد.

فلسفه علم در تعریف ساده :
یک رویکرد فلسفی-علمی
یک نگرش فلسفی به مسایل علمی
یک بینش دوجانبه
علم برای مطالعه علوم است.

علاوه بر پرداختن به سوالات عمومی در مورد علم و استقرا ، بسیاری از فیلسوفان علوم درگیر تحقیق در مورد مسائل فلسفی یا بنیادی در علوم خاص هستند. اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم شاهد افزایش تعداد دست اندرکاران فلسفه یک علم خاص بوده ایم.