#ابطال_گرایی_کارل_پوپر_و_فلسفه_علم▪️بخش ششم
مسئله مرزبندی
مسئله مرزبندی اشاره به تمایز بین
علم و علم است (از جمله
علم شبه).
#کارل_پوپر این مسئله را اصلی
فلسفه علم خواند. با این حال ، هیچ گزارش واحدی از این مسئله موجب پذیرش فیلسوفان نشده است
و برخی این مسئله را غیرقابل حل یا غیر جالب می دانند.
مهمترین موضوع اینکه،
پوپر حتی متافزیک را بی معنی نمیدانست، علی رغم اینکه میان
علم و متافزیک تمایز قائل
بود ولی ملاک این تمایز معنادار
و بی معنایی نبود
حتی در اینجا مساله درست یا نادرست هم نیست
در کتاب «منطق اکتشافات علمی The Logic of Scientific Discovery »
پوپر به این موارد اشاره کرده است
او مینویسد:
«من سعی کردم با پیشنهاد معیار
ابطال پذیری حل کنم ، نه مسئله معناداری یا معناداری بود
و نه مشکل صدق یا مقبولیت. این مسئله ترسیم خط بود (
و همچنین این کار را می توان انجام داد) بین گزاره ها ، یا سیستم گزاره ها ، علوم تجربی ،
و همه گزاره های دیگر - اعم از اینکه آنها از نظر مذهبی باشند یا از نظر متافیزیکی ، یا به سادگی شبه علمی
سالها بعد - احتمالاً در سالهای 1928 یا 1929 بوده است - من این اولین مسئله خود را "مسئله مرزبندی" نامیدم. ملاک
ابطال پذیری، یک راه حل برای این مشکل تعیین مرز است ، زیرا می گوید که بیانیه ها یا سیستم های متعدد از گزاره ها ، برای اینکه در رتبه بندی علمی قرار بگیرند ، باید بتوانند با مشاهدات ممکن یا قابل تصور در تضاد باشند.»
پوپر در باب مسایل متافزیکی بیان میکند که آن موارد، چون
ابطال ناپذیر اند پس علمی نیستند. ولی درستی یا نادرستی آن مسئله جداست
او مینویسد:
«مورد طالع بینی ، امروزه یک شبه
علم معمول است ، ممکن است این نکته را نشان دهد. به دلیل اشتباه ، تا زمان
#نیوتن ، مورد حمله
#ارسطوئیان و سایر خردگرایان قرار گرفت به این دلیل که اکنون ادعای پذیرفته شده ای مبنی بر "تأثیر" سیارات بر رویدادهای زمینی ("زیر قمری") وجود دارد. در واقع نظریه جاذبه نیوتن ،
و به ویژه نظریه ماه در مورد جزر
و مد ، از نظر تاریخی فرزندان مأموریت های نجومی بود. به نظر می رسد نیوتن بیشتر تمایلی به اتخاذ نظریه ای ندارد که از همان ثبات ناشی شود ، به عنوان مثال نظریه ای که اپیدمی های "آنفلوانزا" ناشی از "نفوذ" اختری است.
و #گالیله ، بدون شک به همین دلیل در واقع نظریه ماه جزر
و مد را رد کرد.
و بدبینی های او در مورد
#کپلر را می توان به راحتی با بدبینی هایش در مورد طالع بینی توضیح داد...»
میتوان گفت
پوپر فیلسوف
علم بود که از دو دوره تاریخ (علی الخصوص تاریخ
فلسفه) متاثر شده بود
۱:دوره ظهور
فلسفه سقراط،( گرچه سقراط یک استقراگرا بود ولی
پوپر در بحث اعتراف به جهل «میدانم که هیچ نمیدانم» از او پیروی کرد
۲: دوره روشنگری: که
پوپر را فیلسوف پسا کانتی میدانند(فیلسوف آزادی)
و البته با در نظر داشت توجه
پوپر به آرای
#هیوم-اولا
پوپر از
#کانت پیروی میکند
و خود را در چوکات گرایشات نئوکانتی قرار میدهد
همان گونه که کانت بشر را به آزادی فکری متوجه میسازد
و آنرا در قالب اصطلاح بسیار عمیق فلسفی روشنگری تبیین میکند،
پوپر نیز انسان ها را دعوت میکند تا از مرجع واقعی شناخت که همانا خرد بشری است استفاده کنند، آنهم مستقلانه
و به دور از هر نوع تقلید کورکورانه.
کانت ایده روشنگری را در بهترین قالب تفسیر نموده است
و پوپر نیز در یکی از نوشته های خود با عنوان «کانت-فیلسوف روشنگری-
کارل پوپر Kant-Enlightenment philosopher» به آن اشاره نموده است.
اما گوش فرادهیم که خود کانت درباره ایده روشنگری چه می گوید. او می نویسد: «روشنگری، برون رفت انسان از نابالغی خود کرده است. نابالغی یعنی ناتوانی در به کاربردن فهم خویش بدون رهنمود دیگری. این نابالغی هنگامی خودکرده است که علت آن نه کاستی فهم، بلکه کاستی عزم
و دلیری در به کاربردن فهم خویش بدون رهنمود دیگری باشد. در به کار بردن فهم خویش شهامت داشته باش! لذا اینست گزین سخن روشنگری».
join us | کانال
فلسفه @Philosophy3