♦️مسأله این است: کنشگری یا واکنشگری؟ / 1
در این عنوان دردمندانه که "من خود یک مساله
ی اجتماعی هستم!" مساله
ی مهمتر این است که جامعهشناسی باید به دنبال ایجاد انگیزه
ی کنشگری باشد و نه واکنشگری.
آیا جامعهشناسان ایرانی توانستهاند، دست به روشن گری در این مورد بزنند؟
آیا کنش گری در اموری که به وضوح با مسائل اجتماعی گره خورده، از حمایت قانونی برخوردار است؟
یا در اولین نگاه از رفتارشان نوعی مواجهه با دین و به عبارتی در تضاد با فرهنگ کل تلقی شده و حکم بر بستن درگاهِ انتشارِ دیدگاههای شان صادر می گردد!؟
پاسخگوی حقوق از دست رفته
ی انسانی و قانونی
ی افرادی که خود مساله
ی اجتماعی هستند، کیست؟
آیا در تضاد فرهنگ خرد و کلان راهی جز حیرت می توان پیشه کرد؟ و پیامد این سرگشتگی، بسته به ظرفیت معنوی
ی فرد جز دو راهِ سکوتگرایی
ی منجر به خودسرزنشگری وَ یا پرخاش گرایانه
ی منجر به آسیبِ دیگری نخواهد بود؟
کنش متقابل نمادین بخشی از این کنش گری را توضیح میدهد، اما انسانِ جامعه
ی ایرانی را باید مورد تحلیل دوباره قرار داد و کنش گری
ی اجتماعی در ایران را به عنوان یک مساله
ی مهم اجتماعی بررسی کرد.
رسیدن به خودآگاهی، مستلزم ایجاد بسترهای مناسب است، بسترهایی که با پژوهش دانشگاهی، شناسایی و از طریق نهادها ایجاد میشوند.
و انسان خودآگاه مشخصا منحط و سرکش نیست بلکه مواجهه در امور را به نحو مطلوب تری مدیریت می کند.
واضح است که علم جامعهشناسی در پی
ی یافتن پاسخهای درست - و نه الزاما خوب- به این پرسشهاست.
پاسخ درست، پاسخی تسکین بخش نیست، پاسخ درست، رفعِ موانعِ تحققِ عدالت فردی و اجتماعی و ایجاد نهادهای لازم در جهت توسعه
ی خودآگاهی اجتماعی است.
با توضیح فوق، من نه از منظر یک جامعه شناس و نه حتی از دید یک منتقد به نقدِ کلام دکتر محدثی درباره
ی انقیاد اجتماعی
ی انسان ایرانی، که از دید یک مساله
ی اجتماعی که در قیدآمده از اجتماع - و بسیار دون اهمیت از نگاه بزرگان - با سلب حقوق اولیه
ی فردی در پنجمین دهه از زندگی روزمرده گی های فقدان حداقل حق مادری و نه حتی حقوق فردی و سلیقه ای
ی زنانه را مرور می کند، می نویسم.
بی شک من در مقامی نیستم که شما را مخاطب قرار دهم چرا که حضرتتان اگر نگاهی به وجود امثال من می داشتید و از آن نگاه فرادستانه بهره مند می شدم، فارغ از جنسیت و صرفا بعنوان یک فرد ایرانی، اوضاع به سامان تر و مطلوب تری در حقوق فردی
ی متاثر از قوانین و اجتماع، برایم فراهم می بود.
هرچند که با نگاهی سطحی نیز می توان زنان و حتی مردانی را دید که در تقلا برای حفظ نمای
خانواده در چنان بندهای نامریی ای گرفتارند که سر باز زدن از آنچه که دکتر محدثی انقیاد میخواند- برای ایشان به مثابه تقلای بیهوده
ی طعمه ای در تارهای عنکبوت قیود اجتماعی می ماند.
و چه راهی رهایی بخش تر و بهتر از ریاکاری و روابط پنهانی و دیگرفریبی و به حقیقت فریبِ خود!؟
اینک من که خود یک مساله
ی اجتماعی هستم و در جامعه ای بی توجه به حقوق فردی گرفتار آمده ام توجه شما را به عنوان نمونه به بخشی از نگاه و نظرات جلب می کنم:
در هشتک
بازتعبیه خانواده، به مسائل مربوط به
خانواده توجه شده و به عبارت بهتر از روی عادی سازی
ی معضلات خانوادگی که منجر به گرفتاری های اجتماعی و جامعه از جمله شوهرکشی، روابط فرازناشویی و... پرده بر می دارد.
همانطور که در تاریخ ۱۶ آبان سال جاری نیز در پاسخ به نقد آقای معین عرض کرده ام با انحلالِ موضوع و با به فراموشی سپردن مسائلی که دیگر در حیات برخی تبدیل به معضل شده، نمی توان حل مساله کرد.
و سادهتر بگویم برای کسی چون من که در پیوند بیست ساله به ظاهر متاهل و در حقیقت از محرومیت جنسی
ی حین تاهل رنج میبرم و بعنوان زنی باکره نمیتوانم چارچوبهای اخلاقی ذهنم را بشکنم و در حین تاهل وارد روابط جنسی شوم، و از سویی در بند مادام العمری گرفتار آمده ام که شرط رهایی
ی پیش از مرگ و پایانِ آن - کشمکش و گم شدن در راهروها که نه در هزارتوهای قانونی ای ست که در توانِ گامهای ناتوانِ از عدم حمایتِ قانون و ساختارِ فردی و شخصیتی
ی خود نمی بینم - ازدواج زمان مند را مفرّ نجاتی برای رهایی دریافته ام.
(ادامه دارد.)
👇👇👇تاریخ انتشار: 23 بهمن 1398
#آیتالله_سبحانی#بازتعبیهی_خانواده@NewHasanMohaddesi