چه میشد آب و رنگ خواب باشی؟
تو هم در خانه مهتاب باشی
زبان دستهایم زخم برداشت
چرا آتش ؟!چه میشد آب باشی!
🌷🌸🌹🌻
امه آسونداری ریشه کو ایزم
سبی تیجره اندیشه کو ایزم
.ایدنیا خاکی بن چال به چه به دوم
هنی سنگ آنبم شیشه کو ایزم
.
🎶کانال اشعار معصومه اپروز
. حالا وقتش است یک چیز را دوستانه به تو بگویم؛ به تویی که بارها افتادهای و باز بلند شدی، تویی که بارها زخم خوردهای و جای زخمهایت را خودت مرهم گذاشتی، تویی که بارها طعنه شنیدی و لب به دشنام دادنشان باز نکردی، تویی که صبور بودهای و صبور و ادامهدهنده، بگذار یک چیز به تو بگویم؛ که بدانی وقت غصه خوردن و خسته شدن نیست. که تو بهترین خودت بودهای، که تو آدمی بودهای که از میان تمام شیوههای زندگی، شریف و اصیلترینش را انتخاب کرده، که تو آدمی بودهای که برای جستجوی نان خودت نان کسی را آجر نکردهای، که تو برای بالا رفتن خود کسی را پلههای نردبانت نکردهای و برای جانی دوباره گرفتن، جان کسی را نگرفتهای. بله، باید بگویم که تو چیزی کم نذاشتهای، که تو همهی این راه را دویدهای تا به اینجا برسی، که تو باید همچنان که بودهای بمانی؛ صبور، امیدوارم، ادامهدهنده. که فتح قله زندگی از آن همین کسان است.