فیلم
#علی_سنتوری رو چندین بار دیدم و خواهم دید...
علی که از یک خانواده ی خیلی
#مذهبی و خیلی پولدار هست
بخاطر موسیقی از خونه میندازنش بیرون و سپس میره دنبال موسیقی و یک خواننده و نوازنده ی سرشناس میشه و با گلشیفته فراهانی پیوند(ازدواج) میبنده...
ولی ارشاد پروانه کنسرت هاش رو نمیده و... به ناچار میره توی عروسی ها و ...و... برنامه اجرا میکنه...
معتاد میشه و زنش هم ازش جدا میشه و...
یک روز که خیلی خیلییی بهش فشار میاد...
رفت سمت خونه خودشون و وارد خونشون شد...
👇👇👇👇یه آخوندی داره به زنها و مادرش درس اخلاق میده...
علی سنتوری (
بهرام رادان) میگه
👇👇به به ، چه روز خوبی ، چه حسن تصادفی...
مادر، من اومدم تو این روز مبارک حقمو از تو و پدرم بگیرم
چرا سهم ارث منو میخورین؟! چرا حرومی میخورین؟!
ای قوم ظالمین...
مادرش میگه:
👇ما که هنوز زنده ایم،هنوز نمردیم...
علی داد میزنه میگه:
👇واسه من مردین...!
سپس چند گام از میان بانوان که نشستن روی زمین برمیداره همچنان که به سمت آخونده میره، میگه:
👇هی بهشون میگم 10% ،بابا 5%...!!!
و میرسه به آخونده و عباشو میگیره و میکشه و میگه:
حاج آقا دستکم 1% ارثم رو بهم بدین...
الان بدین که نیاز دارم...فردا به چه دردم میخوره..!!!!
آخونده هم همش میگه:
👇بفرما (برو ) آقا ،بفرما استغفرالله...
@IranArianaShahnamehسپس علی میره سمت مادرش و میگه:
مادرررر تو منو بدبختم کردی، تو منو به این روز انداختی...
تو گفتی حرومی هستی ، ساز میزنی، برو بیرون...
ای به کمرت بزنه اون ابلفضل با اون نماز روزه هات...
دوباره میره سمت آخونده و عباش رو میکشه و داد میزنه...
حاج آقا سه ساله نیومده بگه خرت به چند من؟!
هی دولا راست میشه،هی عبادت میکنه...
برادرش حامد میاد به زور میبرتش
👇و علی داد میزنه:
👇ایشالا بری جهنم ، ایشالا جهنم بسوزونتت
ایشالا خیر نبینید... و....
سپس آخونده میگه: خانما عنایت بفرمایند صلوات....
@IranArianaShahnameh حامد و علی توی اتاق با هم گفتگو میکنن، برادرش میگه خیلی شاد شدم تو روشون ایستادی من میترسم این کارو کنم
هرکاری میخوام انجام بدم اجازه نمیدن
و..و...
علی زنگ میزنه به یه موادفروش و مواد میخواد...یارو میگه آدرس رو بنویس...
علی هرچی میگرده قلم و خودکار نیست...
به برادرش میگه:
👇خاک تو سرت که یه مداد ،نداری و دوباره میره سمت سالن که زنها بودن... و چندبار بلند میگه:
👇مادر،مادر یه مداد به من بده...
مادرش میگه: مداد واسه چیته؟!
علی میگه: میخوام بزنم تو سرم، بابا میخوام یه چیزی بنویسم...
مادرش میگه : آبرو واسه ما نگذاشتی..
سپس علی سنتوری رو به زن ها میکنه و راه میره و میگه:
👇بابا خانما یه مداد به من بدید،یه مداد ،یه قلم،یه کوفت،یه چیزی که بشه باهاش نوشت...
بابا هیچوقت شماها نمیخوایین یه چیزی بنویسین؟!
آخه یه قلم پیدا نمیشه اینجا؟!
این چه خونه ای هست که یه قلم توش پیدا نمیشه؟!
الله اکبر، آخه به کی بگم...
سپس یکی از همون زنها یه مداد رو میده به دختر کوچولوش و میگه اینو بده به عمو...
دختره هم مداد رو میده به علی و علی بهش میگه:
👇قربونت بشم عمو جون ، فدات بشم و میره....
@IranArianaShahnameh#بهرام_رادان#گلشیفته_فراهانی