🔼#دهنهی_سراچهی_وراقان_روز_خارجی_[گذشته]
--شیخ شرزین بوق میزند در میان میدانچه. پسرکهای لوح و قلم به دست از بازی دست میکشند، یا از خانهها درمیآیند.
--شیخ شرزین نشسته است در سایهی دیوار دکهای بسته، و حلقهی شاگردان به گرد او.
#شرزین: چهار در شش میدهند بیست و چهار. زدید؟
#شاگرد: هفت کم از ده میدهند سه. خط زدیم.
#شرزین: چهار افزون بر چهار هشت میدهند.
#شاگرد_دیگر: چهارده بر دو میدهد هفت. درست!
مردی دنیادار میگذرد چرتکه در دستش، به دیدن حلقهی درس میماند و میخندد.
#مرد: تو حساب میآموزی؟ حساب کن اگر بزرگان را بیاموزی چه مزدهای گران داری.
#شرزین: بیش از اندازه گران. من حساب میگویم ولی حسابگر نیام. بسیاری میآموزند تا ثروت خود را بشمرند، من فقرم را میشمرم.
مرد مسخرهکنان و خندان میرود. شرزین رو به شاگردان میکند.
#شرزین: رعیت صفر است
تا بدانی رعیت را درشمار صفر آور، و بزرگان همه عددند، و سلطان و سالاران برتر شمارهاند. سلطان نه است و وزیران و چاکران و سالاران و دیوانان هشت و هفت و شش و پنج و چهار و سه و دو و یکاند و رعیت صفر است. با اینهمه بهای هر سلطان به رعیت است، و هیچ عدد بی صفر بزرگ نشود، چنان که هزار بی صفرهاش بیش از یک نیست. بدان که رعیت هیچ مینمایدو بیش از همه است.
کانال موسسه هانی:
➡@HANIcompany#HANI #هانی